شما حتماً در خانقاه فرقه ذهبيه در اين مراسم شرکت مي کنيد. چون فرقه ذهبيه براي جذب مردم به خصوص جوانان از سياست خاصي استفاده مي کنند. يعني در ابتداي کار به مراسمي مي پردازند که با فرهنگ مذهبي شيعه موافق باشد مثلا جلسات دعاي کميل، دعاي ندبه، دعاي سمات، زيارت عاشورا و… را براي به دام انداختن جوانان شيعه داير مي کنند. و به تدريج در طي چند سال افکار و روحيات آنان را تغيير داده و بر آنها مسلط مي شوند و در نهايت به اهداف اصلي خود شان در عرصه هاي مختلف اعتقادي و اخلاقي مي رسند. اين مسئله کاملا حقيقت دارد و هيچ ترديدي در آن وجود ندارد. چون برخي از کساني که با همين شگرد در دام خانقاه هاي اين فرقه افتاده بودند پس از دوازده و پانزده سال متوجه انحرافات فکري و اخلاقي آنان شده و به زحمت توانسته خود شان را از آنان جدا کنند بلکه برخي از آنان به خاطر اين کار جان شان را از دست داده اند.
ثانيا به اتفاق همه مراجع تقليد شرکت در مراسم صوفيه که معمولا در خانقاه ها برپا مي شوند جايز نمي باشدو آن را ترويج باطل مي دانند و مسجد را بهترين جاه براي انجام عبادت و دعاها و زيارت نامه ها مي دانند که اختصاص به هيچ گروهي ندارد بلکه مسجدخانه خدا است و متعلق به همه مسلمين است و شرکت همگان به صورت يکسان در آن بلا مانع مي باشد. اما راه و رسم صوفيان در چارچوب فرقه و خانقاه و امثال اين ها با آموزه هاي اسلام و مذهب تشيع موافق نمي باشد. به عنوان نمونه فتواي يکي از مراجع را در باره شرکت د ر جلسات صوفيه مي آوريم و نيز نظر امام خميني (ره) را در مورد فرقه هاي صوفيه جهت روشن شدن ذهن شما مطرح مي کنيم.
فقهاي عظيم الشأن شيعه به پيروي از مكتب اهل بيت ـ عليه السلام ـ حضور در خانقاه را ولو به قصد دعا و عبادت و اجراي مراسم مذهبي جايز نمي دانند. فقيه عالي قدر شيعه آيت الله گلپايگاني (قدس سره) در جواب به كسي كه در خانقاه براي عبادت شركت مي نموده، فرموده است: «واضح است كه معبد مسلمانان مسجد است و رفتن به خانقاه اگر براي اين باشد كه گمان كنيد آنجا خصوصيت و شرافتي بر ساير امكنه دارد بدعت و حرام است و علاوه اين تشكيلات، موجب تفرقه بين مسلمين و اختلاف و ضعف آنها مي شود و ذكرهائي كه در آنجا خوانده مي شود اگر سند و مدرك معتبر نداشته باشد خواندنش به قصد ورود جايز نيست و اگر عبادت آن هم با عقايد حقه موافق نباشد خواندنش مطلقاً حرام است»[1] همچنين رفتن به خانقاه جهت سوگواري ائمه اطهار ـ عليه السلام ـ و اقامه فاتحه براي اموات و منبر رفتن در آنجا جهت ختم فواتح و كمك به ساختمان خانقاه را ترويج باطل و جايز ندانسته است.[2]آيت الله گلپايگاني پس از نفي و ردٌ تصوف مي گويد که حق در راه سلوک به سوي خدا راه و روشي است که اصحاب ائمه (رضوان الله عليهم) به متابعت از ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ رفته اند و علماء ابرار و صلحاء شيعه و اسلاف آنان از آنها تبعيت کرده اند. و هر چيزي که با اين روش مخالف باشد بدعت و گمراهي است. پس هيچ روشي در عبادت و هيچ طريقه اي و هيچ رياضتي در مجاهده ء نفس و تزکيه و تهذيب آن غير از آن چه که از کتاب و سنت نبوي و ائمه اطهار استفاده مي شود وجود ندارد. و لذا دوري از آن چهکه صوفيه اختراع کرده اند از قبيل سلاسل شان و پيروي از غير فقهاء در مسئله رياضت و جدايي بين شريعت و طريقت، واجب است. و به گردن گرفتن راه و طريق آنان و رکون به سوي آنها جايز نيست و هيچ کسي از علماء اماميه را نمي بينيم مسلک صوفيه را رفته باشد يا عقيده آنان را پسنديده باشد. خداوند مسلمانان را از شرور مبدعين حفظ نمايد انشاالله العالم».[3]و نيز پس از اين که شرکت در خانقاه و رياضت و سير و سلوک صوفيان را ترويج باطل مي داند را ه صحيح سير و سلوک را منحصر در انجام عبادات بر طبق رساله مرجع تقليد دانسته چنين مي گويد:« براي عبادت به مسجد برويد و براي رياضت مطابق رساله مرجع تقليد، واجبات و مستحبات را عمل نماييد و محرمات و مکروهات را ترک کنيدکه بهترين رياضت است و از متابعت غير از قرآن و اخبار ائمه ـ عليهم السلام ـ اجتناب کنيد که خطر دارد».[4]نظر و موضع امام خميني (ره) مانند ساير فقهاء و علماء اماميه در برابر تصوف و فرقه هاي صوفيه خيلي روشن است که در برخي از کتاب هايش منعکس شده است. مثلا امام در کتاب چهل حديث در باره صوفيان چنين مي گويد:« آن بيچاره اي که خود را مرشد و هادي خلايق مي داند و در مسند دستگيري و تصوف قرار گرفته از آن دو (عارف و حکيم متکبر) حالش پست تر و غمزه اش بيشتر است. اصطلاحات اين دو دسته را به سرقت برده و سر و صورتي به متاع بازار خود داده و دل بندگان خدا را از حق منصرف و مجذوب به خود نموده… براي رواج بازار خود فهميده يا نفهميده پاره اي از اصطلاحات جاذب را به خورد عوام بيچاره داده گمان کرده با لفظ « مجذوب عليشاه»يا «محبوب عليشاه» حال و جذبه و حب دست مي دهد.. . بيچاره از تنگي حوصله و کوچکي کله گاهي خودش هم بازي خورده خود را داراي مقامي دانسته، حب نفس و دنيا به مفاهيم مسروقه و اضافات و اعتبارات پيوند شده، يک وليده نا هنجاري پيدا شده و از انضمام اين ها يک معجون عجيبي و اخلوطه اي غريبه اي فراهم شده است. و خود را با اين همه عيب مرشد خلايق و هادي نجات امت و داراي سرَ شريعت، بلکه وقاحت را گاهي از حد گذرانده و داراي مقام ولايت کليه دانسته است».[5]اما اين که از دفتر رهبرمعظم انقلاب در اين رابطه سوالي نموده ايد و پاسخي نگرفته ايد اين خود کافي در عدم جواز شرکت در اين مجالس مي باشد. هرگاه اگر جواب رهبر انقلاب مبني بر جوازشرکت در اين مجالس به دست شما مي رسيد، انگه شما مي توانستيد با تمسک به آن در اين مجالس شرکت کنيد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ عارف و صوفي چه ميگويد، جواد تهراني.
2ـ تصوف از ديدگاه ائمه اطهار، داوود الهامي.
3ـ در خانقاه بيدخت چه ميگذرد، محمد مدني.
4ـ جلوه حق، آيت الله مكارم شيرازي.
5ـ سيري در تصوف، نور الدين مدرسي چهاردهي.
6ـ ارمغان خانقاه، محمد تقي رهبر.
7ـ راز گشا، کيوان قزويني.
8ـ گفتگوي عالم و صوفي، سيد محمد مهدي لنگرودي.
پي نوشت ها:
[1]. گلپايگاني، محمدرضا، مجمع المسائل، قم، دارالقرآن، 1414ق، ص155.
[2]. همان.
[3]. گلپايگاني، محمدرضا، ارشاد السائل، بيروت، دار صفوه، چاپ اول، 1413ق، ص197.
[4]. مجمع المسائل، همان، ج1، ص155.
[5]. موسوي خميني، سيد روح الله، شرح چهل حديث، موسسه تنظيم و نشر آثار، چاپ پنجم، 1373ش، ص91.