قبل از هر چيز لازم است بدانيم زاهد و پارسا به چه كسي ميگويند و صوفي كيست؟ چرا كه در اين صورت است ميتوان به تفاوت آنها پي برد.
و اما زاهد و پارسا: در اين خصوص قبل از هر گونه اظهار نظري مناسب است نگاهي و لو اجمالي به برخي روايات معصومين ـ عليهم السّلام ـ كه در اين زمينه وارد شده است بيفكنيم.
پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميفرمايد: از جبرائيل در مورد تفسير زهد سؤال كردم، او گفت، زاهد كسي است كه آنچه را خالقش دوست دارد، دوست بدارد و آنچه را خالقش مبغوض دارد، مبغوض بدارد … .[1]هم چنين آن حضرت فرمودند: زهد در دنيا بدين صورت نيست كه لباس خشن بپوشيم و غذاي غير مطبوع بخوريم بلكه زهد در دنيا كوتاه بودن آرزوهاست.[2]حضرت علي ـ عليه السّلام ـ ميفرمايند: زاهد نزد ما كسي است كه به آنچه كه ميداند عمل كند و از آنچه بدان يقين دارد حذر كند و اگر شب كرد در حالي كه در سختي است حمد خداوند متعال كند و اگر صبح كرد در حالت گشايش، شكر خداوند را بجا آورد.[3]در جاي ديگر ميفرمايد: زاهد كسي است كه حرام بر صبرش غلبه نكند از شكر گذاري غافلش نكند.[4]امام صادق ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: زهد به ضايع كردن مال و حرام كردن حلال نيست بلكه زهد اين است كه به آنچه كه داري مطمئنتر از آنچه نزد خداوند است نباشي.[5] با نگاهي اجمالي به اين روايات در مييابيم كه زاهد و پارسا به كسي ميگويند كه اولاً از محرمات و ترك واجبات اجتناب كند.[6] ثانياً راضي به رضاي خداوند متعال باشد ثالثاً بدانچه انجام ميدهد معرفت، آگاهي و علم داشته باشد رابعاً بر خداوند توكل داشته باشد خامساً ظلم پذير نباشد.[7]و اما صوفي:
كلمة تصوف و صوفي ناظر به صنفي است كه خود را به عنوان گروهي از طبقات و اصناف متفاوت جامعه مطرح كرده است و عرفان و آموزههاي آن را همچون ابزاري براي مطامع دنيوي و اين سويي قلمداد ميكنند.[8] تصوف از اختراعات مسلمانان نبوده و اصولاً مربوط به اسلام نيست چرا كه اين مسلك در بين امتهاي پيش از اسلام مانند نصارا و حتي بت پرستان و بودائيان هم بوده است.[9] با اين همه در اوائل خلافت بني العباس با پيدايش افرادي چون بايزيد بسطامي، جنيد بغدادي، شبلي و معروف كرخي رسماً بعنوان يك صنف در جامعة اسلامي ظاهر شد.[10]صوفيان بر اين عقيدهاند كه راه رسيدن به كمال انساني و حقائق و معارف منحصر در اين است كه آدمي به طريقت روي آورد. و طريقت (در مقابل شريعت) عبارت است از نوعي رياضت كشيدن و مدعي انى كه اگر كسي از اين راه سير كند به حقيقت دست مييابد، آنها براي مشروع جلوه دادن كارشان سند طريقت را منسوب به امام علي ـ عليه السّلام ـ كردهاند. آنها در توجيه ادعاهاي گزافشان و عقايد ضد ديني و ضد عقليشان ميگويند فهم اهل ظاهر (فقها و مردم) عاجز از درك آنها ميباشد.[11] خلاصه آنكه صوفيان همچون راهبان مسيحي روشهايي را از پيش خود تراشيده و به خدا نسبت دادهاند و براي سير و سلوك رسمها و آدابي را كه در شريعت نام و نشاني از آنها نيست باب كردهاند.[12]و اما ديدگاه علماء و فلاسفه در خصوص اين دو گروه:
آنچه در اين مورد مسلم است اين است كه عالمان و فيلسوفان اسلامي به همان اندازه كه براي زاهدان و پارسايان واقعي احترام قائل هستند. به همان اندازه هم از زاهدان دروغين و ريا كار بيزاري ميجويند چرا كه اين دسته براي رسيدن به مطامع دنياييشان از برخي ظواهر دنيوي چشم پوشي ظاهري كردهاند.
اما در خصوص صوفيان بايد گفت عالمان دين و فيلسوفان اسلامي علاوه بر اعلان انزجار و بيزاريشان از آنها، ديگر مسلمانان را هم به دوري از حضور در مجامع صوفيان سفارش كرده و حتي به صراحت فتوا به منحرف بودن آنها دادهاند.[13] زيرا در روايات متعددي از معصومين ـ عليهم السّلام ـ صراحتاً به مبارزه و نفي صوفيان پرداخته شده است. كه ذيلاً به عنوان نمونه دو مورد را ذكر ميكنيم.
1. رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: روز قيامت برپا نشود تا آنكه قومي از امت من به نام صوفيه برخيزند، آنها بهرهاي از دين من ندارند، آنها براي ذكر دور هم حلقه ميزنند و صداهاي خود را بلند مينمايند و گمان ميكنند بر طريقت و راه من هستند. بلكه آنان از كافران نيز گمراهترند و آنان را صدائي مانند صداي الاغ هست.[14]2. مردي خدمت امام صادق ـ عليه السّلام ـ رسيد و به امام عرضه داشت كه در اين زمان قومي پيدا شدهاند كه به آنها صوفي ميگويند دربارة آنها چه ميفرماييد؟ حضرت در جواب فرمودند: صوفيان دشمنان ما هستند پس هر كس به آنان ميل كند از آنان است و با آنان محشور خواهد شد و به زودي كساني پيدا ميشوند كه ادعاي محبت ما را ميكنند و به ايشان نيز تمايل نشان ميدهند. و خود را به ايشان تشبيه نموده و لقب آنان را بر خود ميگذارند و سخنانشان را تأويل و توجيه مينمايند بدانكه هر كس به ايشان تمايل نشان دهد از ما نيست و ما از او بيزاريم و هر كس آنان را رد و انكار كند مانند كسي است كه در حضور پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ با كفار جهاد كرده است.
خلاصه آنكه دو دسته نزد عالمان و فيلسوفان اسلامي جايگاهي ندارند يكي زاهدان ريا كار و ديگري صوفيان و اما زاهدان و پارسايان واقعي نزد عالمان و فلاسفة اسلامي داراي مقام و منزلت والايي ميباشند.
معرفي منابع براي مطالعه بيشتر
1. عارف و صوفي چه ميگويند، جواد تهراني.
2. خيراتيه، وحيد بهبهاني.
پي نوشت ها:
[1] . مستدرك الوسائل، محدث نوري، ج 12، ابواب جهاد نفس، باب 62، ص 49، ح 13484 ـ 21، مؤسسه آل البيت، قم، 1408 ه . ق.
[2] . همان، ص 44، ح 13471 ـ 8.
[3] . همان، ح 13473 ـ 10.
[4] . تحف العقول، حراني، ص 200، جامعه مدرسين، قم، 1404 ه . ق.
[5] . كافي، ثقة الاسلام كليني، ج 5، باب معني الزهد، ص 70 و ص 71، ح 2، دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1365 ش.
[6] . ترجمه الميزان، محمد حسين طباطبائي، موسوي همداني، ج 11، ص 217، (يوسف / 22ـ 34)، انتشارات اسلامي، ط 5، 1374 ش.
[7] . همان، ج 5، ص 494، (مائده / 32 ـ 27).
[8] . عرفان و تصوف، محمد رضا كاشفي، ص 19، نشر معارف، ط اول، 1384 ش.
[9] . ترجمه الميزان، محمد حسين طباطبائي، موسوي همداني، ج 6، ص 281، (مائده / 105)، انتشارات اسلامي، ط 5، 1374 ش.
[10] . همان، ج 5، ص 456، (مائده / 19 ـ 15).
[11] . همان، صفحات 456 و 457.
[12] . همان، ص 458.
[13] . برگرفته شده از كتاب سيري كوتاه در مرام صوفي گري، محمد مرداني، صفحات 225 الي 227، چاپ قلم، ط 1، 1381 ش.
[14] . سفينة البحار، محدث قمي، ج 5، ص 196 (باب الصاد بعد الواو في الصوفيه)، ط 2، 1416 ه . ق، اسوه.