خانه » همه » مذهبی » چرا در اسلام به رياضت هاي صوفيه توصيه نشده است؟

چرا در اسلام به رياضت هاي صوفيه توصيه نشده است؟

براي اينكه جواب اين سؤال روشن شود مطالب زير قابل طرح است:
1 . تعريف و معناي رياضت: رياضت از مادّه « روض» و به معناي رام و ذليل كردن اسب و يا هر حيوان ديگر مي‌باشد در المنجد متعلق رياضت كه عبارت از اسب يا حيوان باشد ذكر نشده است بلكه به مطلق تعليم راه رفتن و ذليل كردن و رام كردن معني شده است.[1]و در اصطلاح عبارت است از تهذيب اخلاق نفسيه:[2]2 . رياضت در اديان و ملل گذشته: مسئله رياضت و تهذيب نفس و به تعبير علامه طباطبايي(ره) اشتغال به معرفت نفس ريشه كهن در اديان و ملل قديمي دارد. بنابر آنچه كه علامه(ره) در تفسيرالميزان مي‌فرمايد در هر امت و مللي عده‌اي بوده‌اند كه به روشهاي مختلف به تهذيب و تزكيه نفس مي‌پرداخته‌اند تا شاهد آثار عجيبي كه بر‌ آن مترتب مي‌گرديد، باشند. آنچه كه از اديان قديم مثل هندوئيسم و بوديسم، صائبه، مانويت، مجوسيت و نيز از يهوديت و مسيحيت در رابطه با رياضت و تهذيب نفس نقل شده است معلوم مي‌شود كه مسئله نفس انساني در نزد همه اديان يك مسئله مهم بوده است. پس مسئله تزكيه و تهذيب نفس و رياضت چيزي نيست كه در زمان ما اختراع شده باشد بلكه از قديم در اديان باستاني با روش‌هاي مختلف موجود بوده است.[3]كتاب‌هاي يهود و نصاري و مجوس كه عبارت‌اند از عهد عتيق و عهد جديد و اوستا پر است از دعوت به سوي اصلاح و تهذيب نفس و مخالفت با هواهاي حيواني. و عدة زيادي نسل اندر نسل در بين آنها تارك دنيا بوده‌اند. و رهبانيت نصاري در دين مسيحيت معروف است و حتي در قرآن كريم  از آن اسم برده شده است[4] «و رهبانيت را كه ابداع كرده بودند ما بر آنان مقرر نداشته بوديم گرچه هدف‌شان جلب خوشنودي خدا بود ولي حق آنرا رعايت نكردند»[5]3 . رياضت در دين اسلام: در دين اسلام مسئله معرفت و تزكيه نفس از مسائل مهم است لكن عنوان رياضت به نحوي كه در اديان گذشته بوده در دين اسلام وجود ندارد و فقط در نزد فرقه صوفيه اين مسئله مطرح و رايج است پس در اسلام رياضت ملازم با تصوف و صوفي‌گري است و در متون اسلامي نسبت به رياضت با ديد منفي برخورد شده است. بلي معرفت نفس و تزكيه آن از مسائلي است كه در اسلام مطرح است و ربطي به رياضت و برنامه‌هاي شاقّه آن ندارد. حتي در دين اسلام تزكيه نفس انساني يكي از اهداف ارسال رسل را تشكيل مي‌دهد خداوند مي‌فرمايد: «او كسي است كه در ميان جمعيت درس نخوانده رسولي از خودشان برانگيخت كه آياتش را بر آنها مي‌خواند و آنها را تزكيه مي‌كند و به آنان كتاب و حكمت مي‌آموزد و مسلماً پيش از آن در گمراهي آشكار بودند».[6]علامه طباطبائي(ره) در ذيل آيه 105 از سوره مائده بحث مفصلي در رابطه با مسئله اشتغال به نفس و تزكيه آن مطرح كرده است و فرموده است كه اين آيه شريفه مؤمنين را امر فرموده به اينكه به نفس خودشان بپردازند و به آن مشغول شوند و نسبت به آن معرفت حاصل نمايند.[7] و لذا خداوند در آيه ديگري مي‌فرمايد: «قسم به جان آدمي و آن كسي كه آن را آفريد و سپس فجور و تقوي را به او الهام كرده است و هر كس نفس خود را پاك و تزكيه كرده رستگار شد و آن كس كه نفس خويش را آلوده كرد محروم و نااميد گشته».[8] علامه طباطبائي(ره) روايات متعددي را از امام علي ـ عليه السّلام ـ در رابطه با اهميت معرفت نفس ذكر مي‌فرمايد و از آن جمله اين روايت است كه علي ـ عليه السّلام ـ فرمود: «عارف كسي است كه نفس خود را بشناسد و آن را از اسارت هوي (شهوات) آزاد كرده و  از هر چيزي كه او را (از خدا) دور مي‌كند پاك گرداند».[9]با همه اين اهتمامي كه دين مبين اسلام نسبت به تزكيه نفس و معرفت آن دارد هيچ توجه مثبتي به رياضت صوفيه ندارد. و فقط در كلام اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ در نامه‌اي كه به عثمان بن حنيف فرستاده است در دو مورد كلمه رياضت به كار رفته است. امام علي ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايد:‌«همانا من نفس خود را به پرهيزكاري مي‌پرورانم (اروضها بالتقوي) تا در روزي كه پربيم‌ترين روزها است در امان باشد و بر كرانه‌هاي لغزشگاه پايدار ماند»[10] و باز مي‌فرمايد: «سوگند به خدا را به عهدة خود مي‌گيرم جز اينكه او نخواهد كه در آن ناگزيرم ـ نفس خود را چنان تربيت كنم (لاروضن نفسي رياضةً) كه اگر گرده ناني براي خوردن يافتم شاد شود»[11] ولي مراد از رياضت در كلام حضرت رياضتي نيست كه در نزد صوفيه مطرح است بلكه رياضت در كلام حضرت علي ـ عليه السّلام ـ به معناي تعليم و تربيت استعمال شده است.!
پس اين قدر مسلم است كه در دين مبين اسلام مسئله تزكيه نفس و تربيت و اصلاح آن از اهم مسائل است كه پيشوايان معصوم ما به آن اهميت مي‌داده و در قرآن كريم آيات متعددي به اين مسئله اختصاص داده شده است. در دين اسلام برنامه‌هاي عملي خاصي براي اين هدف مقرر شده و اين‌ها را كسي برنامه‌ريزي كرده است كه نفس انسان را خلق نموده است چون او خود بهتر مي‌داند كه با چه اعمالي نفس تزكيه مي‌شود و نسبت به آن معرفت حاصل مي‌گردد. او هم خالق نفس انساني در انسان است و هم خالق نفس حيواني و غرايز شهواني پس بايد از اين راهي كه در قالب عبادات، دعا، انجام كارهاي نيك ، زهد و ساير دستورهاي شرعي كه در پيش روي ما قرار داده شده است سير نمود تا در اين مسير بعد از اينكه نفس انساني از سلطه نفس اماره و تعلقات حيواني غيرمعقول تزكيه شده و معرفت نسبت به آن ممكن گردد و در نتيجه بعد از كسب عزت و سربلندي در تحت سيطرة عقل عملي ما را به سرمنزل سعادت ابدي برساند.
4 . رياضت و تصوف: صوفيه در مسئله رياضت حدّ افراط را در پيش گرفته‌اند و اعمال مختلف سخت را كه توسط خودشان به تدريج اختراع شده و بعضي از آنها را هم از اديان گذشته گرفته‌اند در برنامه‌هاي منظم رياضتي‌شان قرار داده‌اند. ثانياً عمل به اين برنامه‌ها در تحت نظر و ارشاد مرشد در خانقاه‌ها و اماكن مخصوص براي اين منظور صورت مي‌گيرد.[12] و ثالثاً: رياضت در نزد صوفيه در نهايت براي هدف فنا شدن در خدا در همين دنيا اعمال مي‌شود.!
علامه طباطبائي در اين رابطه مي‌فرمايد: جماعتي از مشايخ صوفيه ذكر كرده‌اند كه طريقه معرفت نفس يك طريقه اختراع شده است و مشرّع شريعت ولو آن را وضع نكرده ولي آنرا مي‌پسندد چنانچه كه رهبانيت نصاري را كه آن هم اختراع شده توسط آنها است پسنديده است. و جمهور متصوفه اين نظر را قبول كردند و باعث شد كه براي سير و سلوك رسوم و آداب خاصي را كه در شريعت وجود نداشت احداث كنند و پيوسته راه‌هاي جديدي را بر آن اضافه كرده و شرع را كنار گذاشتندتا اينكه منجر به اين شد كه شريعت را در يك طرف قرار دادند و طريقت را در طرف ديگر و كارشان به جايي رسيد كه در محرمات غوطه‌ور شدند و واجبات را ترك كردند و در نتيجه كارشان به تكدّي‌گري و استعمال افيون و … رسيدند كه اين حالت، آخرين حالت تصوف است كه عبارت از فنا باشد.[13]علامه(ره) در ادامه مي‌فرمايد:[14] آنچه كه قرآن و سنت ـ كه هر دو انسان را به سوي حكم عقل هدايت مي‌كنند ـ حكم مي‌كند اين است كه در تحت ظواهر شريعت وجود حقايقي كه با طن ظواهر باشند حق است. و اين هم حق است كه براي رسيدن به اين حقايق راهي وجود دارد. ولكن آن راه همين استعمال ظواهر ديني است و ممكن نيست ظاهر دين انسان را به باطنش هدايت نكند. و ممكن نيست چيزي غير از ظواهر وجود داشته باشد كه بهتر از آن انسان را به باطن برساند و شارع از آن غافل شده باشد و يا تساهل نموده و يا به كلي از آن صرف‌نظر كرده باشد چون خداوند مي‌فرمايد: ما قرآن را نازل كرديم تا بيانگر همه چيز باشد.[15]صوفيه با افراط در رياضت كه ملازم تفريط در وضع زندگي است مي‌خواهند انسان را ذليل و خوار گردانند و حتي آن را به جايي برساند كه تن به گدايي و دريوزگي بدهد و از زمرة آدميان خارج گردند و به اصطلاح خودشان به مقام فنا برسد. اين افراط در رياضت با اينكه نه مورد قبول عقلانيت است و نه مورد قبول عقل و شرع بلكه مخالف با فطرت سليم انساني است و نه تنها نفس انساني را به كمال نمي‌رساند بلكه ممكن است انسان را خواسته ياناخواسته در حيوانيت غرق و مطيع صد در صد نفس امّاره گرداند.چون مسلم است كه اين گونه نفس‌كشي و رياضت با اعمال شاقه اصلاً مورد پسند عقل عملي نيست پس چيز ديگري بايد صوفي را بر اين اعمال تحريك كند و آن جز نفس اماره چيز ديگري نمي‌تواند باشد و لذاست كه بعضي سر از سحر و جادوگري در مي‌آورند و سرگرم اين قبيل امور مي‌شوند.
بنابراين وقتي رياضت متصوفه از چنين خصوصياتي برخوردار باشد نه تنها از طرف دين اسلام به آن توصيه نميشود بلكه شديداً از آن نهي خواهد كرد. به فرض اينكه به آن توصيه شود و مردم به سوي آن دعوت شود اولاً مورد قبول عقلا عالم قرار نمي‌گيرد و ثانياً بر فرض اينكه مورد قبول هم قرار گيرد و همه مردم رو به رياضت‌كشي بياورد. قطعاً جامعه بشري از حالت اعتدال و مطلوب خارج شده و به سوي نابودي و هرج و مرج اجتماعي، اقتصادي، اخلاقي و رواني سوق داده خواهد شد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1 . تفسير الميزان، ج 6، از ص 162 الي 194، ذيل آيه 105 سوره مائده؛ و ج 5 از ص 254 الي 284 ذيل آيه 19 سوره مائده، تأليف علامه طباطبائي.
2 . اوصاف الاشراف، تأليف خواجه نصيرالدين طوسي.
3 . اشارات و شرح ارشارات، ج 3، نمط نهم و دهم، تأليف ابن سينا و شرح  خواجه نصيرالدين طوسي.
 
پي نوشت ها:
[1]  .  المنجد، ص 287،‌انتشارات اسماعيليان.
[2]  . فرهنگ علوم عقلي، ص 283، سيد جعفر سجادي، انتشارات انجمن اسلامي حكمت و فلسفه.
[3]  . طباطبائي، سيد محمدحسين، تفسير الميزان، 6/181، 182، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، بي‌تا.
[4]  . همان، 6/184 و 185.
[5]  .  مائده/ 82.
[6]  . سوره جمعه، آيه 2.
[7]  . طباطبائي، سيد محمدحسين، تفسير الميزان، ج 6/166، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، بي‌تا.
[8]  . سوره شمس، آيات 8 ـ 10.
[9]  . الميزان، 6/ 173
[10]  . امام علي ـ عليه السّلام ـ ، نهج‌البلاغه، ترجمه سيد جعفر شهيدي، (نامه به عثمان بن حنيف)، ص 317، پنجم، 1373 ش.
[11]  . همان، ص 319.
[12]  . كي‌منش، دكتر عباس، پرتو عرفان، 2/ 585، انتشارات محمدعلي علمي، اول 1366 ش.
[13]  . طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسيرالميزان، 5/ 282، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، بي‌تا.
[14]  . طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسيرالميزان، 5/282، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، بي‌تا.
[15]  . سوره نحل، آيه 89.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد