خانه » همه » مذهبی » آيا صوفيه در مسائل فقهي از مراجع تقليد مي کنند.

آيا صوفيه در مسائل فقهي از مراجع تقليد مي کنند.

پاسخ سوال فوق در دو محور داده مي شود:
1. بررسي ديدگاه صوفيه نسبت به تکاليف شرعي:
از نظر صوفيان، شريعت و تکاليف شرعي براي سالک الي الله وسيله رسيدن به کمال است و آن گاه که سالک به مرتبه کمال و شهود و وصول به حق رسيد، تکاليف شرعيه از او ساقط مي شود. بنابر اين عمل به ظواهر شرعيه را وظيفه عوام مي دانند اما براي خواص فقط تا زماني که به يقين نرسيده اند لازم است به احکام شرعي پايبند باشند. از اين رو فرقه هاي صوفيه معمولا به صوفيان مبتدي نسبت به انجام عبادات واجب و مستحبي تا حدودي توجه دارند اما زماني که به تعبير خودشان به مقام فنا و بيخودي رسيدند همه عبادات و تکاليف شرعي را تعطيل مي کنند.[1]بيشتر ايشان هم دست يابي به چنين کشف و وصول را در صورت چله نشيني (چهل روز) و يا کمتر از اين مدت ممکن مي دانند.[2] با اين که بطلان چنين عملي شرعا قطعي است جمعي از سران آن ها تصريح کرده اند که تنها براي تقيه نماز مي گزارند.[3]توضيح بيشتر اين که صوفيان در کنار شريعت (تکاليف و احکام شرعي) به طريقت اعتقاد دارند و بر اين باورند که شريعت و احکام شرعي، ظاهر و پوسته دين است و مغز و باطن آن طريقت است. از اين رو سالکان بايد از پوسته گذر کنند و به مغز برسند و به جاي انجام ظاهري شرع به اعمال باطني که عبارت از ترک دنيا، دوام ذکر، توجه به مبدأ هستي، رعايت صدق و اخلاص و غيره است عمل کنند.[4] و اين يکي از اصول و ارکان تصوف مي باشد. حتي فرقه اي از ايشان به نام شهراخيان قائل اند که هر گاه بندگان، خداي خويش را شناختند، امر و نهي از آنان برداشته مي شود.[5]همچنين ايشان مدعي هستند که تعاليم خاصشان، باطن شريعت است که آن را بصورت مستقيم از خدا مي گيرند نه همانند محدثين و فقهاء از مردگان و لابلاي کتب، و به عبارتي بر اين باور هستند که کلمات آنان درباره طريقت در واقع همان اسرار شريعت است که به واسطه کشف الهي و به گونه تقليد مستقيم از شارع و با املاي الهي بدان دست مي يابند. بر اساس اين که صوفيان اعمال ظاهري را از باطني تفکيک کرده و انسان را در مرحله کشف و شهود بي نياز از تکاليف شرعي مي دانند، علوم و وظايف عالمان را هم دو گونه دانسته و قلمرو و امر به معروف و نهي از منکر را به عهده ارباب باطن و طريقت دانسته و ارباب علوم ظاهري را مي گويند نرسد که به علم حقيقت و طريقت برسند.[6]البته آن چه از حالات پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و ائمه هدي ـ عليهم السلام ـ معلوم و مشخص است، اين است که آن بزرگواران در مدت عمر خويش حتي در حالت بيماري که به رحلت ايشان مي انجاميد بر انجام عبادات و طاعات خويش مراقبت داشتند و هيچ گاه خود را از تکاليف ظاهري دين هم بي نياز نمي دانستند. بنابر اين به گفته صوفيان لازم مي آيد که پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و ائمه هدي به مقام کشفي که صوفيان مدعي آنند نرسيده باشند و گرنه به عقيده ايشان انجام عبادات بر ايشان واجب و جايز نبود.[7] و همچنين روايات متواتر و فراواني از معصومين رسيده که بر وجوب تمسک به دين و استمرار آن تا لحظه مرگ دلالت دارد.[8]2. صوفيان تأکيد زيادي بر اطاعت محض از شيخ و پير در سلوک عرفان و اخذ علم از باطن شيخ دارند، پير و مرشد کسي است که سرپرستي سالک را به عهده دارد و او را در مراحل سير و سلوک همراهي کرده و راهنمايي مي کند و گاهي هم در لسان ايشان به پير و مرشد، قطب هم گفته مي شود و گاهي هم به او ولي مي گويند.[9] اين تأکيد شديد بر اطاعت محض از شيخ و گرفتن علم از باطن او و ويژگي هاي صوفيان است که مورد انکار مذمت شديد متشرعان به ويژه فقهاء و متکلمان واقع شده است.
چرا که فقهاء مي گويند غير از وحي آسماني و سنت، سرچشمه اي براي تکاليف شرعي به طور مستقيم نيست اما آن ها مي گويند ما صاحب علم لدني و الهي و از ارباب اشارات هستيم و علم خود را مستقيما از خدا مي گيريم.[10]از مطالبي که ذکر گرديد معلوم مي گردد که عملا در تفکر صوفي گري تقليد از مراجع تقليد امري بي معنا قلمداد شده و جايگاهي نخواهد داشت. چرا که صوفيه از يک طرف قائل به مقدمه اي بودن احکام و تکاليف است و طبيعتاً وقتي به مرحله کشف و شهود رسيد ديگر نيازي به انجام اين تکاليف چه به نحو تقليد و چه به صورت غير تقليد ندارد. و از طرف ديگر با وجود شيخ و پير و قطب و حضور او در طول مسير رشد صوفيان و راهنمايي و هدايت آنان جايگاه مرجع تقليد عملاً توسط شيخ و پير اشغال شده و فقيه و مرجع تقليد هيچ نقشي در مسائل شرعي صوفيان ندارد.
و از جهت سوم انجام اموري مثل غنا، سماع، رقص و رياضت هاي غير مشروع که در فقه اسلامي از محرمات شمرده شده، توسط صوفيه نشان دهنده آن است که صوفيه در عمل هيچ اعتنايي به مراجع ندارند گرچه مدعي اين مطلب باشند.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. شناخت مذاهب اسلامي، (ج 1 و 2) ناشر سازمان حوزه ها و مدارس علميه کشور.
2. نقدي جامع بر تصوف از عباس جلالي (ترجمه رساله الاثني عشريه في الرد علي الصوفيه تأليف حر عاملي).
3. مقاله تصوف و شريعت از علي آقا نوري، در مجله هفت آسمان، شماره 16.

پي نوشت ها:
[1]. سازمان حوزه ها و مدارس علميه کشور، شناخت مذاهب اسلامي، چاپ اول، 1379، ج2، ص 209.
[2]. کياني، محسن، تاريخ خانقاه در ايران، تهران، کتاب خانه طهوري، چاپ اول، 1369.
[3]. جلالي، عباس، نقدي جامع بر تصوف، قم، انتشارات انصاريان، چاپ اول، 1383، ص85.
[4]. شناخت مذاهب اسلامي، همان، ج2، ص 210.
[5]. نقدي جامع بر تصوف، همان، ص39، 129، 128.
[6]. آقا نوري، علي، تصوف و شريعت (مقاله)، مجله هفت آسمان شماره شانزدهم.
[7]. نقدي جامع بر تصوف، همان، ص 39، 129، 128.
[8]. همان.
[9]. الهامي، داود، عرفان و تصوف، انتشارات مکتب اسلام، 1374، ص132.
[10]. تصوف و شريعت (مقاله)، همان.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد