تعبير «الانسان الكامل» در ادبيات اسلامي تا قرن هفتم وجود نداشته است، ظاهراً اولين كسي كه اين تعبير را به كار برده، «محي الدين عربي اندلسي» است. پس از محي الدين «عزالدين نسفي» نام «انسان كامل» را بر مجموعه رساله هاي خود نهاده است. اين نخستين اثري است در تمدن اسلامي كه به طور مستقل، به تعريف و توصيف خصوصيات «انسان كامل» پرداخته است. پس از نسفي «عبدالكريم جيلاني» عنوان «الانسان الكامل» را براي كتاب خود در «انسان شناسي عرفاني» به زبان عربي برگزيده است.[1]شمس تبريزي به جاي «انسان كامل» اصطلاح «شيخ كامل» را به كار برده است.[2] يكي از سؤالاتي كه از شيخ محمود شبستري، صاحب منظومه «گلشن راز»، شده است در مورد انسان كامل است كه او با ديد عرفاني جواب داده است. پس اولين كسي كه با لفظ «انسان كامل» اين مسأله را مطرح و با ديد خاص عرفاني، اين مطلب را بيان كرده اوست. و ديگران هم انسان كامل را ـ هر كسي از ديد خودـ به شكلي بيان كرده است.
متصوفه مي گويند: در هر دوره يك «انسان كامل» كه حامل معنويت كلي انسانيت است، وجود دارد و هيچ عصر و زماني از وجود او خالي نيست. گاهي از او تعبير به «قطب» و يا «شيخ» يا «ولي كامل» و يا «امام» مي كنند و براي آن ولي كامل، كه انسانيت را به طور كامل دارد، مقاماتي قائل هستند كه از اذهان ما خيلي دور است. از جمله مقاماتش، تسلط او بر ضماير، يعني دل هاست; بدين معني كه او يك روح كلي است محيط بر همه روحها.[3]بعضي از صوفيه عقيده دارند كه قطب آن انسان كاملي است كه هر گاه به نهايت مرتبه رسيد، خدا در او ساكن مي شود و تكلم مي كند.[4]در قرآن و احاديث تعبير «انسان كامل» وجود ندارد. ولي تعبير «انسان صالح»، «مسلمان كامل» و «مؤمن كامل» وجود دارد. «مسلمان كامل» يعني انساني كه در اسلام به كمال نهايي رسيده و «مؤمن كامل» يعني انساني كه در پرتو ايمان به بالاترين درجه كمال رسيده است. قرآن مجيد و احاديث معصومين تصويري گويا و زيبا از سيرت «انسان كامل» را نشان داده و اوصاف و نشانه هاي او را بيان كردهاند.[5]خود پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نمونه «انسان كامل» اسلام است و ائمه اطهار نمونه هاي ديگري از «انسان كامل» اسلام مي باشند; بدين ترتيب «انسان كامل» از نظر شيعه همان «ولي» و «حجت زمان» است كه هيچ زماني، زمين از وجود او خالي نيست. اين باور، چنان در نفس شيعه ريشه دوانيده است كه انفكاك آن از تشيع هرگز امكان پذير نيست، زيرا اين مفهوم توسط خود امامان به آنان القاء شده است.
به عقيده پرفسور كربن مستشرق فرانسوي اعتقاد به «انسان كامل» وجه مشترك ميان تشيع و تصوف مي باشد، به اين معني كه انسان كامل مسأله اي است كه در ميان صوفيه شديداً مطرح است و در تشيع نيز از صدر اسلام تاكنون مطرح بوده است. وي در مصاحبه اي كه با علامه طباطبايي داشت، از جمله سؤالاتي كه مطرح كرد اين بود كه آيا شيعه اين عقيده را از متصوفه گرفته يا متصوفه از شيعه؟ نظرش اين بود كه اين باور عميق الهي را از اين دو تا، يكي از ديگري گرفته است.
علامه در پاسخ فرمودند:
«متصوفه از شيعه گرفته است; براي اين كه اين مسأله از زماني در ميان شيعه مطرح بوده كه هنوز تصوف در ميان مسلمانان صورتي به خود نگرفته بود و هنوز اين مسائل در ميان متصوفه مطرح نبود. بعدها اين مسأله در ميان متصوفه مطرح شده است. پس اگر بنا باشد كه از اين دو تا، يكي از ديگري گرفته باشد، بايد گفت كه متصوفه از شيعه گرفته. اين مسأله همان مسأله «انسان كامل» و به تعبير ديگر حجت زمان است كه عرفا و متصوفه روي اين مطلب خيلي تأكيد دارند.»[6]پس مسأله ولايت معنوي، توسط خود امامان مطرح شده و در ژرفاي انديشه شيعه ريشه دوانيده و جزء اصول مذهب شيعه شمرده مي شود. چنان كه هر شيعه اي به چنين امامت و ولايتي اقرار و اعتراف دارد، يعني معتقد است كه امام داراي اين روح كلي است.
پرواضح است كه ولايت معنوي «امام» از بُعد انسان كامل بودن او كه مظهر اسماء و صفات خداست ناشي مي شود، زيرا امام كامل ترين و عالي ترين مظهر انسانيت در بُعد الهي آن است.
رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ درباره بعد الهي و كمال انساني امام علي ـ عليه السلام ـ در زماني كه او هنوز به سنّ بلوغ نرسيده بود فرمود: (انّك تسمع ما أسمع و تري ما أري الاّ انّك لست بنبي و لكنّك لوزير…)[7] آن چه را كه من مي شنوم تو نيز مي شنوي و آن چه را كه مي بينم تو نيز مي بيني ]يعني صداي جبرئيل را هنگام اداي وحي مي شنوي و خود او را همانند من مي بيني[، الاّ اين كه تو پيغمبر نيستي، بلكه وزير و مددكار من هستي.
و اين اوج كمال انساني و اتصال به قرب الهي است. از آن جايي كه امامان، همه از نور و حقيقت واحدي هستند، آن چه درباره امام به طور كلي گفته مي شود، در مورد هر يك از دوازده امام نيز صادق است.
پس صوفيه، با تعميم دادن ولايت و بازكردن پاي بشرهاي عادي و مشايخ خود به حريم امامت و عصمت از طريق «انسان كامل» بودن، به خدا و رسول و امامان معصوم و امت اسلامي خيانت نموده اند.
معرفي منبع جهت مطالعه بيشتر:
1. انسان کامل، مرتضي مطهري.
پي نوشت ها:
[1] . عبدالكريم بن ابراهيم جيلاني (گيلاني)، الانسان الكامل في معرفة الاواخر و الاوائل.
[2] . خط سوم، ص 584.
[3] . مطهري، مرتضي، امامت و رهبري، ص 56ـ55.
[4] . ميرزاي قمي، جامع الشتات، ص 804.
[5] . در اين باره به كتاب «سيماي انسان كامل در قرآن» به قلم استاد سبحاني و كتاب «انسان كامل» از ديدگاه نهج البلاغه نوشته استاد حسن زاده مراجعه شود.
[6] . به نقل مطهري، مرتضي، امامت و رهبري، ص 55.
[7] . فيض الاسلام، نهج البلاغه، خطبه 234 (قاصعه)، ص 812.