بهتر است قبل از بيان فرق تأويل در عدليه و صوفيه توضيحي ولو مختصر پيرامون تأويل در هر يك از آنها بيان شود فلذا بحث را چنين آغاز ميكنيم.
تأويل در كلام عدليه (اماميه)
تاويل در لغت: كلمه تأويل از اول (بر وزن قول) به معني رجوع به اصل است و موئل (بر وزن موضع) به معني بازگشتگاه است بر اين اساس تاويل عبارت است از ارجاع و بازگرداندن چيزي به غايتي كه از آن مقصود است خواه علم باشد و خواه فعل.[1]تاويل در اصطلاح: علامه طباطبائي در مورد حقيقت تأويل چنين ميگويد: مشهور در بين قدما اين بوده است كه تأويل را همان تفسير، و مراد از كلام ميدانستهاند، در حالي كه متأخران گفتهاند منظور از تأويل معناي مخالف با ظاهر لفظ است و اين عقيده چنان شايع گشته كه تأويل بعد از آن كه از جهت لغوي به معناي مطلق ارجاع يا مَرجَع بوده، حقيقت ثانوي در معناي مخالف با ظاهر لفظ گرديده است.[2]بعد در ادامه ميفرمايند: اما حق در تفسير تأويل اين است كه بگوييم تأويل واقعيتي است كه مستند بيانات قرآن كريم، اعم از حكم، حكمت، يا موعظه قرار ميگيرد تأويل براي همه آيات قرآن چه محكمات و چه متشابهات وجود دارد و از قبيل مفاهيم و معاني نيست كه الفاظ دلالت بر آن داشته باشند، بلكه تأويل از امور عيني است و فراتر از آن است كه قالبهاي الفاظ آن را فرا گيرد آن امور و حقايق عيني را فقط براي تقريب با اذهان ما به قيد الفاظ و كلمات و عبارات مقيد نموده است اين الفاظ همانند مثلهايي هستند كه با آوردن آنها انسان به معناي مورد نظر نزديك ميشود. قرآن كريم در تمام موارد استعمال لفظ تأويل همان واقعيت عيني خارجي را در نظر گرفته است.[3]
اقسام تأويل
اما تأويل بر دو نوع است يكي تأويل مقبول و ديگري تأويل مردود، مقصود از تأويل مقبول اين است كه با توجه به قرائن موجود در خود آيه و آيات ديگر،معني تصديقي و مفاد جملگي آن را به دست بياوريم. هر چند اين تضاد تصديقي و جملگي آن برخلاف ظهور تصوري و مفهوم لغوي آن باشد و چنين تأويلي اصولاً تأويل نيست بلكه پيروي از ظهور تصديقي است و اگر بدان تأويل گفته ميشود به خاطر اين است كه معناي تصوري مفردات محفوظ نميباشد مثلاً ميگوييم فلاني دست و دل باز است، معني تصوري آن اين است كه عضو خاصي از بدن او اين حالت را دارد، ولي مسلماً مفاد تصديقي اين نيست زيرا مقصود از آن، توصيف او به بذل و بخشش است و چون بذل و بخشش غالباً با حركات باز دست انجام ميگيرد با چنين لفظي از چنين مقصدي كنايه آورده ميشود اگر به چنين تفسيري تأويل گفته ميشود، در واقع به خاطر اين است كه با ظهور تصوري و ظهور مفردات جمله اختلاف دارد ولي با توجه به قرائن ديگر ارتكازات عرفي عين معني جمله است نه تأويل آن، آري تأويل مردود آن است كه به خاطر پيشداوري با ظهور تصديقي جمله يعني همان معنايي كه عرف از جمله ميفهمد مخالفت شود و مسلماً چنين تأويلي حرام و چنين تفسيري ماية بدفرجامي و تباهي ايمان است و مشمول حديث معروف من فسر القرآن برأيه فليتبوء مقعده من النار است.[4]پس با توجه به مطالب گفته شده ميتوان چنين نتيجه گرفت كه اولاً: تأويل در كلام عدليه درباره آيات قرآن كريم دو گونه است يكي تأويل متشابهات و ديگري تأويل همه آيات[5] ثانياً: تأويل ممكن است مقبول يا مردود باشد.[6]ثالثاً: تأويلي كه همراه با پيشداوري باشد مردود و باطل و همان تفسير به رأي است.[7]چه كساني حق تأويل كردن، دارند؟
آيا هركس چنين حقي دارد كه به مقدار ذوق و اطلاعات خودش آيات قرآن كريم را تأويل كند.
خداوند متعال در آيه شريفة [7/آل عمران] ميفرمايند:«و ما يعلم تأويله الا الله و الراسخون في العلم» فلذا با توجه به اين كلام نوراني مشخص ميشود كه خداوند متعال اجازة تأويل آيات قرآن كريم را به هر كس نداده است چرا كه هر كسي علم به حقيقت تأويل آيات ندارد، و تنها راسخون در علم حق تأويل دارند، در قرآن كريم در دو مورد اين تعبير (راسخون في العلم) به كار رفته است [7/ آل عمران، 162/ نساء] و در تعيين مصداق آن احاديث متعددي وجود دارد كه ميتوان به چند مورد اشاره كرد.
در اصول كافي از امام باقر يا صادق ـ عليهما السلام ـ نقل شده است كه فرمود پيامبر خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ بزرگترين راسخان در علم بود و تمام آنچه را خداوند بر او نازل كرده بود از تأويل و تنزيل قرآن ميدانست، خداوند هرگز چيزي بر او نازل نكرد كه تأويل آن را به او تعليم نكند و او و اوصياي وي همة اينها را ميدانستند. از طرفي پر واضح است كه آنان كه عمل شان از علم بيپايان پروردگار سرچشمه ميگيرد طبعاً به همه اسرار و تأويلات قرآن آشنا هستند در حالي كه ديگران تنها قسمتي از اين اسرار را ميدانند.[8]قرينه ديگري كه مشخص كننده مصداق راسخون في العلم است حديث شريف ثقلين ميباشد. بدين توضيح كه در اين حديث شريف كه شيعه و سني آن را به طرق متواتره از جمعيتي بسيار از صحابة پيامبر گرامي اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ نقل كردهاند چنين استنباط ميشود كه قول اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ در مورد قرآن كريم حجّت و واجبالاتباع است.[9] نه كس ديگري، و آنها هستند كه در عرض قرآن قرار دارند و آنها هستند كه مفسر قرآن ميباشند فلذا شايد بتوان گفت كه مراد از راسخان در علم تنها آنها هستند.
تأويل در كلام صوفيه
شايد بتوان گفت كه در كلام صوفيه سه جور معناي اصطلاحي براي تأويل بيان شده است.
1. هو ارجاع الصور الاوضاع الشرعيه الي مآلها و المعاني التي هي لها.[10]2. معني و تأويل و تفسير يكي هستند.[11]3. برگرداندن آيه به معناي احتمالي.[12]در كلام متصوفه براي تأويل معيارهايي قرار دادهاندكه ميتوان آنها را چنين بيان كرد.
1. معاني محتمله موافق كتاب و سنت باشند.
2. تأويل معتمد بر اجتهاد است.
3. معناي احتمالي را بايد از كل كلام استنباط كرد.
4. تأويل مقابل تفسير است.
5. اختلاف تأويل به اختلاف فهم و ميزان معرفت افراد بستگي دارد.[13]از ديدگاه صوفيه چه كساني حق تأويل كردن آيات را دارند؟
در كلام صوفيه در اين مورد يك نوع انحصار مذهبي يا به عبارتي يك نوع خودخواهي وجود دارد چرا كه آنها تأويل كننده را چنين معرفي ميكنند.
1. تأويل كننده ميبايست صوفي باشد.
2. تأويل كننده ميبايست نسبت به مفردات الفاظ، مدلولاتشان، استعمالاتشان به حسب سياق كلام، معرفت داشته باشد.[14]و اما تفاوتها و فرقها
1. صوفيه ميگويد تأويل كننده بايد صوفي باشد.[15] اما عدليه ميگويند تأويل كننده در درجه اول خداوند متعال و در درجه دوم راسخان فيالعلم هستند كه مصادق اتم و اكمل شان نبي مكرم اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ و ائمه اهل البيت ـ عليهم السّلام ـ هستند.[16]2. صوفيه ميگويد تأويل به سبب اختلاف حال تأويل کننده مختلف ميشود اما عدليه ميگويد تأويل اولاً بايد به دور از پيشداوري باشد[17] ثانياً احتمالات عقليه در تأويل كردن آيات معتبر نيست.[18] 3 . صوفيه ميگويد تأويل معتمد بر اجتهادات است.[19] اما عدليه ميگويد تأويل قرآن كريم بدون استناد به كلام خداوند متعال و سنت قطعي از قبيل تفسير به رأي است.[20]4 . صوفيه ميگويد تأويل يعني بيان معاني احتمالي[21] اما عدليه ميگويد تأويل واقعيتي است كه مستند بيانات قرآن، اعم از حكم، حكمت يا موعظه باشد.[22]5 . صوفيه ميگويد تأويل مقابل تفسير است[23] و اين در حالي است كه در جاي ديگر ميگويند تأويل و تفسير يكي هستند[24] امام عدليه ميگويد تأويل غير از تفسير است [25] نه اينكه در مقابل آنهاست.
6 . صوفيه ميگويد تأويل بايد موافق كتاب و سنت باشد.[26] عدليه نيز اين را ميگويد اما صوفيه در ادامه ملاكي را مطرح ميكند كه ناقض اين تعريف و شرط است و به عبارتي ديگر مطلبي را ميگويند كه مشخصكننده مراد آنها از موافقت با كتاب و سنت است آنها ميگويند تأويلات مخلتف ميشوند به خاطر اينكه ميزان فهم و معرفت مؤولين با همديگر فرق ميكند.[27] حال اين سؤال مطرح ميشود كه آيا حالات مخلتف مؤولين از قبيل پاكي فهم و ميزان معرفت در موافقت تأويل با كتاب و سنت تأثير نميگذارد؟ آيا هر كس هر چه فهميد موافق كتاب و سنت ميباشد؟ آيا جز اين است كه فهم و معرفت مؤولين زماني موافق با كتاب و سنت است كه آگاه به تمام اسرار آنها باشند و يا اينكه آورندة آنها باشند؟
پي نوشت ها:
[1] . فرق و مذاهب كلامي، علي رباني گلپايگاني، مركز جهاني علوم اسلامي، درس 54، صفحه 365، اول، 1377 ش.
[2] . ترجمه الميزان، محمدحسين طباطبائي، ج 3، ص 44، ذيل آيات 9 ـ 7، سوره آل عمران.
[3] . ترجمه الميزان، محمدحسين طباطبائي، ج 3، ص 49، ذيل آيات 9 ـ 7، سوره آل عمران و درسنامه علوم قرآني، حسين جوان آراسته، دفتر تبليغات، ط پنج، 1380 ش، ص 465.
[4] . فرهنگ و عقائد و مذاهب اسلامي، جعفر سبحاني، ج 4، ص 67 و 68، توحيد، قم، ط اول، 1373 ش.
[5] . فرق و مذاهب كلامي، علي رباني، ص 366، ط اول، 1377 ش، درس 54، مركز جهاني علوم اسلامي.
[6] . فرهنگ و عقايد و مذاهب اسلامي، ، ج 4، ص 67.
[7] . همان،ص 68.
[8] . تفسير نمونه، گروهي، ج 2، ص 439، ذيل آيه 7، سوره آل عمران.
[9] . ترجمة الميزان، محمدحسين طباطبائي، ج 3، ص 134، ذيل آيات 9 ـ 7، سورة آل عمران.
[10] . موسوعة مصطلحات التصوف الاسلامي، دكتر رفيق العجم، مكتبه لبنان، ناشرون، ط اول، 1999 م، حرف تاء،كلمه تأويل.
[11] . معجم مصطلحات التصوف الفلسفي،محمد العدلوني الادريسي، دار الثقافه، ط اول، 1423 هـ . حرف تاء، كلمه تأويل.
[12] . همان، الموسوعة الصوفيه، عبدالمنعم الحفني، مكتبه مذبولي، قاهره، ط اول، 1424 هـ ، باب استاء كلمه تأويل.
[13] . همان.
[14] . همان.
[15] . الموسوعة الصوفيه، عبدالمنعم الحفني، مكتبة مربولي، قاهره، ط اول، 1424 هـ ، باب التاء،كلمه تأويل.
[16] . تفسير نمونه، گروهي، ج 2، ص 439، ذيل آيه 7 سوره آل عمران.
[17] . فرهنگ و عقائد مذاهب اسلامي. جعفر سبحاني، توحيد، قم،ط اول، 1373 ش، ج 4، ص 68.
[18] . فرق و مذاهب كلامي، علي رباني گلپايگاني، درس 54، ص 366، مركز جهاني علوم اسلامي، اول، 1377 ش.
[19] . الموسوعة الصوفيه، دكتر عبدالمنعم الحفني، مكتبة مذبولي، قاهره، ط اول، 1424 هـ ، باب التاء كلمه تأويل.
[20] . فرق و مذاهب كلامي، علي رباني گلپايگاني، درس 54، ص 367، مركز جهاني علوم اسلامي. اول، 1377 ش.
[21] . معجم مصطلحات التصوف الفلسفي، محمد العدلوني الادريسي، دارالثقافه، ط اول، 1423 هـ ، حرف تاء، كلمه تاويل.
[22] . ترجمه الميزان، محمدحسين طباطبائي، ج 3، ص 44، ذيل آيات 9 ـ 7 سوره آل عمران.
[23] . الموسوعة الصوفيه، دكتر عبدالمنعم الحفني، مكتبه مدبولي، قاهره، ط اول، 1424 هـ ، باب التاء،كلمه تأويل.
[24] . معجم مصطلحات التصوف الفلسفي، محمد العدلوني الادريسي، دارالثقافه، ط اول، 1423 هـ . حرف تاء كلمه تاويل.
[25] . ترجمه الميزان، ج 3، ص 44 و 49، محمد حسين طباطبائي، ذيل آيات 9 ـ 7 سوره آل عمران.
[26] . موسوعة مصطلحات التصوف الاسلامي، دكتر رفيق العجم، مكتبه لبان ناشرون، اول، 1999 م، حرف تاء،كلمه تاويل.
[27] . الموسوعة الصوفيه، دكتر عبدالمنعم الحفني، مكتبه مذبولي، قاهره، ط اول، 1424 هـ ،باب التاء، كلمه تأويل.