خانه » همه » مذهبی » آيا عشق كه ركن اصلي تصوف است با عقل سازگار است؟

آيا عشق كه ركن اصلي تصوف است با عقل سازگار است؟

براي جواب به اين سؤال ذكر مقدماتي لازم است:
مقدمه اول: خداوند در قرآن كريم هدف از خلقت انسان را چنين بيان كرده است: «من جن و انس را نيافريدم جز براي اين كه عبادتم كنند».[1] و براي همين هدف پيامبران را ارسال فرموده است: «ما در هر امتي رسولي برانگيختيم كه ـ خداي يكتا را بپرستيد و از طاغوت اجتناب كنيد، خداوند گروهي را هدايت كرد و گروهي ضلالت و گمراهي دامن گيرشان شد.»[2] پس تكوين و تشريع كاملاً در اين هدف با هم اتحاد دارند از يك طرف خداوند بشر را خلق كرده است تا عبادت خدا را انجام دهد و توسط عبادت به خدا نزديك شده و به كمال برسند و از طرف ديگر براي تحقق اين غرض و هدايت بشر به سوي اين كمال پيامبراني فرستاده است.
مقدمه دوم: عقل هم از حيث تكوين و هم از حيث تشريع جايگاه والايي دارد. از نظر تكوين عقل محبوب‌ترين مخلوق در پيش خدا است. امام باقر ـ عليه السلام ـ مي‌فرمايد: «چون خدا عقل را آف‍ريد از او بازپرسي كرده، به او گفت: پيش آي، پيش آمد. گفت بازگرد، بازگشت. فرمود: به عزت و جلالم سوگند مخلوقي كه از تو پيشم محبوب‌تر باشد نيافريدم و تو را تنها به كساني كه دوستشان دارم به طور كامل دادم. همانا امر و نهي كيفر و پاداشم متوجه تو است.»[3]از نظر تشريع عقل چيزي است كه خداوند با آن پرستش مي‌گردد. از امام صادق ـ عليه السلام ـ پرسيده شد عقل چيست؟ فرمود: «چيزي است كه به وسيله آن خدا پرستش و عبادت شود و بهشت به دست آيد.»[4] و حضرت آدم ـ عليه السلام ـ وقتي كه از طرف خداوند بين، عقل، دين و حيا مخير گرديد. عقل را برگزيد. و دين و حيا گفتند هر جا عقل باشد ما با او هستيم.[5] در مسئله جهان بيني و شناخت، عقل حرف اول را مي‌زند و در قرآن كريم آيات زيادي دلالت بر اين مدعي دارند تا حدي كه در حدود سيصد آيه شريفه متضمن بر دعوت مردم به سوي تفكر، تذكر و تعقل مي‌باشد. در بعضي از اين آيات كساني كه تعقل نمي‌كنند و به تفكر نمي‌پردازند و يا از اين جهات نقص دارند شديداً مذمت شده‌اند.
اگر به آيات شريفه و روايات و احاديث معصومين ـ عليهم السّلام ـ توجه شود به دست مي‌آيد كه اسلام دين تعقل و تفكر است نه دين عاطفه و احساس و نه دين عشق بازي و لذت‌گرايي. علاّمه طباطبايي مي‌فرمايد: تفكري كه قرآن به سوي آن هدايت مي‌كند همان صراط مستقيم است و صراط مستقيم راه روشني را مي‌گويد كه هيچ اختلافي در آن نباشد و با حق تناقض نداشته باشد و اين تفكر اصلاً در كتاب معين نشده است مگر اين كه آن را حواله داده است. به آنچه كه انسانها بر اساس عقول فطري‌شان مي‌شناسد. و اضافه مي‌كند كه اسلام مبتني بر ادراكات عقلي است و مراد از ادراكات عقلي راه صحيح فكر كردن است و آن چيزي است كه به فطرت و خلقت از آن ياد مي‌كنيم.[6]نتيجه اين دو مقدمه اين شد كه عبادت خداوند و به كمال رسيدن انسان بدون عقل ممكن نيست و نيز قرآن بشر را با تفكر و ادلّه عقلي به سوي حق و شناخت از هستي دعوت مي‌كند و با مردم با منطق تعقل سخن مي‌گويد.
مقدمه سوم: در آيات و روايات پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ كه از حيث كمال در قله جامعه بشري قرار دارند و محبّ خدا هستند و هم چنين در كلمات فقهاء و مراجع تقليد و علماي بزرگ دين كه جانشينان معصومين هستند عامل تكامل انسان كه هدف تكوين و تشريع را تشكيل مي‌دهد فقط در عبادت خدا منحصر مي‌شود. و راه و روش عبادت را خود شارع توسط پيامبر و ائمه طاهرين ـ عليهم السّلام ـ بيان فرموده است و با وجود قرآن و روايات و احاديث معصومين ـ عليهم السّلام ـ هيچ نيازي به راه‌هاي ابداعي بعضي از عرفا و صوفيه وجود ندارد. از كجا معلوم است كه راه‌هاي كه با علوم و افكار ناقص بشري اختراع شده‌اند صواب بوده و به جاي اين كه انسان را به هدف برساند از هدف دور نكند.
مقدمه چهارم: در قرآن كريم و احاديث معصومين ـ عليهم السّلام ـ حتي در يك مورد هم ديده نمي‌شود كه عشق باعث تكامل انسان مي‌شود و يا لااقل انسان را به سوي عبادت تحريك مي‌كند و يا خود عشق عبادت شمرده مي‌شود. پس عشق در اين حوزه يك مفهوم غريب و بيگانه است. بلي در قرآن كريم و هم چنين در روايات كلمه حبّ، مودّت و ولايت به طور فراوان ذكر شده است. حتي در قرآن كريم آياتي داريم كه تعلق حبّ را به خداوند به طور حقيقي ثابت مي‌كند. مثلاً مي‌فرمايد « قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني‏ يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ ؛ بگو اگر خدا را دوست مي‌داريد از من پيروي كنيد تا خدا نيز شما را دوست بدارد».[7] و حبّ از امور مشكك است كه داراي مراتب مختلف شدت و ضعف مي‌باشد. علامه طباطبايي (ره) وجود صيغه افعل تفضيل در آيات و روايات و آيه‌اي «و آنهايي كه ايمان دارند حبّ شان نسبت به خداوند شديدتر است (اشد حبّاً لله)[8] را دليل بر اين مدعي گرفته است و مي‌فرمايد: حبّ داراي مراتب است چون حبّ يك رابطه وجودي است و وجود در مراتب خودش مشكك است. و خداوند اهل حبّ است و مخلوقات خود را دوست دارد و لزوم شعور و علم در مورد حبّ به حسب مصداق است. و امّا حقيقت حبّ متوقف بر شعور و علم نيست پس براي مبادي طبيعي نيز حبّ وجود دارد.[9]مشكك بودن محبّت دليلي بر اين نمي‌شود كه عشق نيز يكي از مراتب آن است چون بين عشق و محبت اختلاف ماهيتي وجود دارد همان طوري كه اين اختلاف بين تنفر و محبت وجود دارد. و علت آن اين است كه ميل وقتي كه از حدّ محبت تجاوز كرد به عشق تبديل مي‌شود چنان چه كه در مجمع البحرين تعريف عشق را چنين نقل كرده است: «هو تجاوز الحدّ في المحبّة»[10] همين طور اگر صفت محبت از مراتبش كاسته شود و از حدّ صفر بگذرد تبديل به تنفر و بغض مي‌شود و لذا محبت يك امر ارادي است و با كمال وجود نيروي عقلي در نفس انسان قابل تحقق است برخلاف عشق كه يك امر غيرارادي است و وقتي كه در نفس انساني موجود شود نيروي عقل تضعيف و حتي زائل مي‌گردد. پس همين طوري كه تنفر و بغض از مراتب حبّ به شمار نمي‌آيد عشق نيز از مراتب محبت خارج است. و لذا علامه طباطبايي حبّ را خالص‌ترين عامل عبادت شمرده و فرموده است[11] كه عبادت با يكي از سه طريق حاصل مي‌شود كه عبارت‌اند از خوف، رجاء و حبّ. و عبادت به انگيزه حبّ و رضاي خدا خالص‌ترين عبادت است امّا عبادت با انگيزه خوف و رجاء خالي از شرك نيست و عبادت مثل اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ به انگيزة حبّ است كه مي‌فرمايد: «من تو را نه به خاطر خوف از عذابت عبادت مي‌كنم و نه به خاطر ميل به بهشت، بلكه من تو را اهل عبادت يافته‌ام پس تو را عبادت مي‌كنم.»[12]بعد از بيان اين مقدمات اين مطلب قابل طرح است كه عشق ركن اصلي تصوف و عرفان است و اساس رفتار و اعمال آنها را تشكيل مي‌دهد. دكتر عباس كي منش در اين رابطه مي‌گويد: صوفيان عشق را صفت حق تعالي و لطيفه عالي و روحاني انسانيت مي‌دانند و سلامت عقل و حس را به آن مي‌سنجند و نيز عشق را وسيله تهذيب اخلاق و تصفيه باطن مي‌شمرند و مي‌گويند عشق آرزوها و آمال آدمي را به يك آرزو تبديل مي‌كند.[13]استاد شهيد مطهري مي‌فرمايد: در نزد عرفا و صوفيه ارزش انسان در عشق خلاصه مي‌شود و به ارزشهاي ديگر حتي عقل هم اعتنا نمي‌كنند بلكه گرايش افراطي ضد عقل دارند و با آن مبارزه مي‌كنند.[14]به هر صورت اين مسلم است كه در نزد عرفا و صوفيه عشق تنها عامل تكامل انسان مي‌باشد و بطلان اين نظر از مقدماتي كه بيان شد روشن مي‌گردد چون اولاً عشقي كه مراد عرفا و صوفيه است يا عشق حقيقي است كه آن يك امر مبهم و غيرقابل درك و غيرقابل اثبات براي عامه مردم است، و يا عشق مجازي است كه از امور تخيلي و احساسي مي باشد و منافات با عبادت و كمال انساني دارد.
ثانياً: اگر در مسلك عرفا و صوفيه هدف رسيدن به عشق خدا است اين كه منافي عبادت و همساز با شرك است و اگر مراد رسيدن به خدا و نزديك شدن به او باشد اين كه با عبادت مخلصانه قابل تحقق است و راه‌هاي رسيدن به او از طرف شارع مقدس بيان شده و خداوند خودش راه رسيدن به خودش را بهتر از ديگران مي‌داند.
ثالثاً: با توجه به اين كه خود عرفا و صوفيه در ضديت‌‌شان با عقل صراحت دارند و نيز ماهيت و حقيقت عشق ملازم با عقل‌زدايي است، پس چگونه با چيزي كه عقل آن را نمي‌پذيرد و او هم با عقل جمع نمي‌شود كمال ‌حاصل مي‌شود و عبادت خدا تحقق پيدا مي‌كند؟ بنابراين عشق هيچ نوع جايگاهي در عبادت خداوند و در حصول كمال انساني ندارد. پس آن را بايد از اين حوزه خارج دانسته و در محدوده‌هاي مختص به خودش قرار داده شود.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. انسان كامل، تأليف شهيد مطهري.
2. انسان كامل، تأليف محمد امين صادقي ارزگاني.
3. اصول كافي، تأليف ثقة الاسلام كليني.
 
پي نوشت ها:
[1] . ذاريات، 56.
[2] . نحل، 36.
[3] . كليني، محمد، اصول كافي، ج 1، ص 10، كتاب عقل و جهل، حديث اول، تهران، دفتر نشر فرهنگ اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ .
[4] . همان، ص 11، كتاب عقل و جهل، حديث سوم،
[5] . همان، ص 11، كتاب عقل و جهل، حديث دوم،
[6] . علامه طباطبايي، محمد حسين، ‌تفسير الميزان، ج 5، ص 254 و 255، قم، انتشارات جامعه مدرسين، بي‌تا.
[7] . آل عمران/ 31.
[8] . بقره/ 165.
[9] . علامه طباطبايي، محمد حسين، الميزان، ج 1، ص 411، قم، انتشارات جامعه مدرسين، بي‌تا.
[10] . طريحي، فخر الدين، مجمع البحرين، ج 3، ص 187، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، سوم، 1408 ق.
[11] . علامه طباطبايي، محمد حسين، الميزان، ج 11، ص 158 الي 167، قم، انتشارات جامعه مدرسين، بي‌تا.
[12] . امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ ، نهج البلاغه، كلمات قصار، حكمت 290، ترجمه سيد جعفر شهيدي.
[13] . كي منش، دكتر عباس، پرتو عرفان، ج 2، ص 716، تهران، بي‌تا.
[14] . شهيد مطهري، مرتضي، انسان كامل، ص 26، بي‌جا، بي‌تا.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد