خانه » همه » مذهبی » آيا كشف و شهود مي‎تواند ابزار معرفت بوده و براي همه حجت باشد؟

آيا كشف و شهود مي‎تواند ابزار معرفت بوده و براي همه حجت باشد؟

كشف به معني پرده برداشتن و در اصطلاح، ظهور آنچه در خفا است. «شهود» جمع شاهد و در اصطلاح رؤيت حق به حق را شهود گويند.[1]گويا مقصود از كشف و شهود در اينجا شناختهاي اشراقي است كه به وسيلة قلب صورت مي‎گيرد كه آيا اين نوع از شناختها اولاً‌امكان وقوعي دارد و ثانياً درصورت امكان بر همه حجت مي‎باشد؟
راجع به اين موضوع به طور كلي چهار ديدگاه وجود دارد.
1. گروهي از پژوهشگران در مسائل معرفت و علم منكر شناختهاي اشراقي شده‎اند و گفته‎اند: از آنجايي كه اينگونه معرفتها در توان ما نيست، پذيرش آن نيز براي ما ممكن نمي‎باشد. و نمي‎توانيم چنين ابزار معرفتي را در كنار «حس» و «عقل» به رسميت بشناسيم.
2. گروهي ديگر از درك آن اظهار ناتواني كرده‎اند بدون اينكه آن را منكر شوند.
3. در برابر اين دو گروه عده‎اي معتقدند كه راه شناخت و معرفت منحصر به راه دل است. از طرفداران اين نظريه مي‎توان به «پاسكال» رياضي‎دان معروف و «بركسون» و گروه صوفيه اشاره كرد. اينها معتقدند كه انسان فقط يك ابزار براي شناخت دارد و آن هم دل است و براي حواس و عقل هيچ نقش قائل نيستند، «بركسون»، دكارت را براي اينكه عقل را از ابزار شناخت و معرفت دانسته سرزنش مي‎كند و مي‎گويد: شما در اينكه مي‎گويي تنها عقل ابزار شناختن است در اشتباه هستي زيرا خداوند همانگونه كه حس را ابزار زندگي قرار داده، عقل را هم وسيله ديگر براي زندگي روز مره قرار داده است عقل هم وسيلة‌شناختن نيست آنچه وسيله شناختن است احساس عرفاني انسان است، آنچه را كه عرفا آن را دل مي‎نامند.[2]تصوف به اصطلاح اسلامي نيز به شدت راه «حس» و «عقل» را براي شناختن انكار نموده[3] و پاي استدلاليان را چوبين دانسته است، ملاي رومي (مولوي) برتري شناخت اشراقي را در قالب داستان چنين بيان داشته است:
يك وقتي مسابقه بين‎المللي نقاشي در دنيا بود، چيني‎ها مدعي بودند نقاشي و تمدن ما بالاتر است.
                   چينيان گفتند ما نقّاشتر                  روميان گفتند ما را كرّ و فر
بعد قرار شد كه يك جايي اينها مسابقه بدهند و به قضاوت داور بگذارند. چيني‎ها رفتند سالهاي زيادي كوشيدند كه بعد قرار شد در يك سالن بزرگي چيني‎ها در يك طرف و رومي‎ها در طرف ديگر نقاشي‎ها را با يكديگر تطبيق بدهند و پرده‎اي در ميان كشيدند كه كار همديگر را نبينند.
مدتي طول كشيد چيني‎ها به نقاشي مشغول بودند و از اين طرف رومي‎ها آينه‎اي تعبيه كردند و صاف كردند و بسيار صيقل دادند به طوري كه كوچكترين اثر غباري در آن نبود و بالاخره روز موعد رسيد و رومي‎ها برنده اين مسابقه شدند.
                   روميان آن صوفيان‎اند اي پدر                      بي‎ زتكرار و كتاب و بي‎هنر
                   ليك صيقل كرده‎اند آن سينه‎ها                    پاك ز آز و حرص و بخل و كينه‎ها
                 آن صفاي آينه لا شك دل است                   و نقوش بي‎عدد را قابل است[4]صوفي به ديگران مي‎گويد: من با پاك كردن قلب خودم و پاكيزه كردن نفس خودم جهان را بهتر از تو منعكس مي‎كنم تو برو جان بكن و هر چه مي‎خواهي بكن!
4. از ديدگاه اسلام و قرآن هر سه ابزار براي شناخت و معرفت لازم و مورد تأييد است، قرآن نمي‎گويد كه ابزار شناخت فقط «حس» و «عقل» است و دل هيچ نقشي ندارد و همچنين نمي‎گويد: تنها ابزار شناخت دل است و حس و عقل هيچ اثري ندارند بلكه قلمروهاي اينها را از هم جدا مي‎داند موضوعات فرق مي‎كند. براي خودشناسي مي‎گويد: تزكيه نفس لازم است و مي فرمايد: «وَ الَّذِينَ جَاهَدُواْ فِينَا لَنهَْدِيَنهَُّمْ سُبُلَنَا  وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِين‏»[5]؛كسانى را كه در راه ما مجاهدت كنند، به راه‏هاى خويش هدايتشان مى‏كنيم، و خدا با نيكوكاران است.
قرآن نمي‎گويد كه براي ياد گرفتن طب و علوم تجربي نياز به تزكيه نفس است. اينگونه علوم را بايد درسش را خواند و بايد رفت بيماريها را مطالعه كرد روي داروها مطالعه و آزمايش نمود. مثلا مي فرمايد:«قُلِ انظُرُواْ مَا ذَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ  وَ مَا تُغْنىِ الاَْيَاتُ وَ النُّذُرُ عَن قَوْمٍ لَّا يُؤْمِنُون‏»[6]؛بگو: بنگريد كه چه چيزهايى در آسمانها و زمين است. و اين آيات و هشدارها قومى را كه ايمان نمى‏آورند سود نمى‏كند.
قرآن ابزار دل را به رسميت مي‎شناسد اما هرگز مانند صوفي نمي‎گويد: علم يعني رفتن بدنبال تزكيه نفس و صيقل دادن روح و روان و در كنج عزلت به اميد اشراق نشستن، قرآن مي‎گويد: هم به دنبال علم برويد و هم به دنبال تزكيه نفس و خودسازي، تقواي محض يعني تعطيل كردن چشم، گوش و فكر! پس خداوند اين ابزار رابراي چه آفريده است؟ اگر دل كافي بود كه آن را فقط خلق مي‎كرد!
بنابراين اكتفا نمودن به ابزار دل و صيقل دادن آن و نسبت به ابزار ديگر مانند «حس» و «عقل» بي‎توجه بودن مورد تأييد اسلام نيست بلكه چنين انديشه‎اي در طول تاريخ يكي از علتهاي انحطاط و عقب‎ماندگي مسلمين در بخش‎هاي مختلف از علوم تجربي گرديده است.

حجيت و عدم حجيّت كشف و شهود
از آنجا كه كشف و شهود گاهي شبيه رؤيا است و زماني هم از وقايع گذشته، حال يا آينده حكايت مي‎كند و گاهي هم در اثر تصرّفات شيطاني پديد مي‎آيد،[7]تشخيص اين موارد از همديگر كار بسيار دشوار و مشكل است و براي صيانت از خطا بايد كشف انبياء و اولياي معصوم الهي را اصل قرار داد.[8] مكاشفات صحيح با عرضه داشتن آنها بر موازين عقل و شرع انجام مي‎گيرد.[9]علاوه بر اين هيچگونه دليل شرعي و يا عقلي بر حجيّت چنين شناختهايي براي ديگران در دسترس نيست و تنها براي شخص كاشف از باب حجيّت قطع و يقين حجّت است.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. فضايح الصوفيه، محمد جعفر آل آقا.
2. تشيع و تصوف دكتر كامل مصطفي شيبي.
3. سير عرفان در اسلام، دكتر زين الدين كيائي‎نژاد.
 
پي نوشت ها:
[1] . سجادي، سيد جعفر، فرهنگ اصطلاحات و تعبيرات عرفاني، ص 516، تهران.
[2] . مطهري، مرتضي، شناخت، ص 41، تهران، شريعت 1361 ش.
[3] . سبحاني، جعفر، شناخت در فلسفه اسلامي، ص 159، برهان، تهران، 1375 ش.
[4] . مولوي، جلال الدين، محمد بن محمد، مثنوي معنوي، ص 154، تهران، هرمس، اول، 1382 ش.
[5] . سورة عنكبوت، آية 69.
[6] . سورة يونس، آية 101.
[7] . جوادي آملي، معرفت‎شناسي در قرآن، ص 114،‌اسراء، قم، اول، 1378 ش.
[8] . مصباح يزدي، محمد تقي،‌آموزش فلسفه، ج اول،‌ص 113، سازمان تبليغات اسلامي، 1366، تهران.
[9] . همان، ص 114.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد