خانه » همه » مذهبی » فرقة نقشْبديه چه فرقه اي است؟

فرقة نقشْبديه چه فرقه اي است؟

تصوف و صوفي گري كه در قرن هاي دوم و سوم[1] هجري قمري در بين مسلمين در اثر عوامل مختلف و با تأثير از فرهنگ هاي بيگانه مثل نصاري،‌زردتشتي، بوديسم و افلاطونيان جديد ظهور نمود،[2] به عنوان يك مكتب و فرقة مستقل در كنار فرقه هاي ديگر اسلامي با تشكيلات خاص و عقايد و برنامه هاي متمايز از ساير مسلمين قرار گرفت.[3]اگر در متون اصيل اسلامي جستجو شود نه تنها هيچ اثر و ريشه اي از تصوف و عقايد خاص آن ديده نمي شود بلكه از طرف امامان معصوم ـ عليهم السّلام ـ مورد نكوهش و مذمت قرار گرفته اند. از امام صادق ـ عليه السّلام ـ نقل شده كه فرمود: «صوفيه دشمنان ما هستند… پس آگاه باشيد هركه به سوي آنان ميل پيدا كند از ما نيست و ما از او بيزاريم. و هر كسي آنان را انكار كرده و ردّ كند گويا مثل كسي است كه با كفّار در حضور پيامبرـ صلّي الله عليه و آله ـ جهاد كرده باشد[4]».
هم چنين همة فقهاء‌اسلامي اعم از شيعه و سنّي در برابر صوفيه موضع منفي داشته و آنها را گمراه و منحرف مي دانند.[5]تصوف به مرور زمان به گروه ها، سلسله ها و فرقه هاي متعدد كوچك و بزرگ تكثر پيدا كرده و معمولاً هر كدام از اين گروه ها بنام مؤسس فرقه و يا يكي از اقطاب و اولياء صوفيه ناميده مي شوند.
فرقة نقشبنديه يكي ازين سلسله هاي صوفيه است كه توسط خواجه بهاء الدين محمد بن محمد بخاري در قرن هشتم هجري قمري تأسيس گرديده است. او در سال 718 [6] يا 728 ق در بخارا متولد گرديده و در سال 791 ق وفات يافته است.[7]در مورد اسم نقشبند و وجه تسميه نقشبديه چند وجه ذكر شده است:
1. نقشبند در بخارا اسم قريه اي است كه شيخ بهاء الدين منسوب به آن شده است.
2. بعضي ها مي گويند كه ذكر خداوند متعال در اثر گفتن زياد در قلب او نقش بسته بود به اين دليل به او نقشبندي گفته اند.
3. برخي گفته اند كه او مانند پدرش بافندة پارچه اي بنام كيمخا (كيمخاف) بوده و بر اين پارچه ها نقش هاي گل مي زده است بدين سبب به شاه نقشبند معروف گشته و به نقشبندي ملقب گرديده است.[8]فرقه هاي صوفيه براي كسب اعتبار فرقه شان به نحوي سلسه اقطاب شان را (برخي از طريق ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ و برخي از غير اين طريق) به پيامبر خدا مي رسانند. فرقه نقشبديه نيز از طريق سلمان  فارسي و بعد از آن از طريق ابوبكر خليفه اول،‌سلسله و شجره نامه اقطاب شان را به پيامبر خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ رسانده است.
آنان در ميان سلسله شان امام صادق ـ عليه السّلام ـ را به عنوان قطب پنجم قرار داده و معتقدند، بعد از آن حضرت، خرقه درويشي به بايزيد بسطامي منتقل شده و از او به قطب هاي بعدي انتقال پيدا كرده است.[9] عجيب اين است كه اسم خود بهاء الدين نقشبند با اينكه شاگرد خواجه عبدالخاق عجدواني قطب دهم اين فرقه بوده است،[10] در ميان سلسله اقطاب ديده نمي شود.
اين فرقه در مناطق مختلف مانند ايالت هانسوي چين، تركيه، آسياي ميانه، هند، افغانستان و ايران داراي پيرو مي باشد كه معمولاً پيروان آن منسوب به اهل سنت هستند و در ميان شيعيان پيرون اندك دارد.[11]اين فرقه افزون بر عقايد و آراء مشترك با ساير فرقه هاي صوفيه مثل وحدت وجود، حلول،‌سير و سلوك خانقاهي و امثال اينها عقايد اختصاصي دارد. كه اين فرقه را از فرقه هاي ديگر متمايز مي سازد كه به برخي از آنها اشاره مي شود.
1. طريقت نقشبنديه بر مبناي زندگي دسته جمعي در خانقاه ها گذارده شده و گوشه گيري و زهد را منكر است و ذكر خفي را معمول مي دارد.
2. خرقه درويشي اين فرقه به رنگ زرد و خاكستري مي باشد كه از امتياز ظاهري درويشان اين سلسله به شمار مي آيد.
3. اساس عقايد فرقه نقشبنديه بر هشت اصل قرار دارد كه عبارت اند از: هشدار دم ـ نظر بر قدم ـ سفر در وطن ـ خلوت در انجمن ـ ياد كرد ـ بازگشت ـ نگاهداشت ـ يادداشت يا خود داشت.
4. پيرو مكتب نقشبنديه بايد سه مقام را رعايت كند كه عبارت اند از:
الف: مقام ملاحظه اعداد.
ب: مقام ملاحظة دقت.
ج: مقام ملاحظة دل.[12]بنابراين فرقه نقشبنديه هيچ تفاتي با فرقه ها و سلسله هاي ديگر صوفيه مثل قادريه، گناباديه، ذهبيه، و … در اركان و عقايد و … ندارد و همگي به سهم خودشان مايه اختلاف در انحراف خصوصاً در ميان جوانان مسلمان شده و دشمنان دين از آن به نفع خود بهره برداري نموده اند. چنانچه در عصر حاضر اغلب مراكز اصلي و اقطاب اين طريقت ها در كشورهاي غربي مثل آمريكا، انگلستان و برخي از كشورهاي اروپايي مي باشند.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. عارف و صوفي چه مي گويد، جواد تهراني.
2. تحفة الاخيار، محمد طاهر قمي.
3. فضايح الصوفيه، آقا محمد جعفر.

پي نوشت ها:
[1] . غني، قاسم، تاريخ تصوف در اسلام، تهران: زوار دوم، 1340ش، ج2، ص19.
[2] . همان،‌ تهران زوار، ‌هشتم، 1380ش، ج2، ص67،68.
[3] . سميعي، كيوان، مقدمه مفاتيح الاعجاز، سعدي،1371ش، تهران، پنچم، ص29،
[4] . مقدس اردبيلي، احمد بن احمد، حديقة الشيعه، انتشارات علميه ص 562 و قمي، عباس، سفينة البحار، دارالاسوة،‌ اول،1414 ق، ج 5، ص198.
[5] . رجوع شود گلپايگاني، ارشاد السائل، چاپ دار صفوة بيروت، اول،1413 ق، ص 198، و ابن نجيم مصري، و البحرالرائق، دارالكتب العلميه، چاپ اول، 1418 ق، بيروت، ج 4، ص 243، و السيد البكري، اعانه الطالبين، دارالفكر، اول، ‌1418ق، بيروت، ‌ ج 1، ص 313.
[6] . مياخيل، محمد عمر، ‌شجره ها و اماكن قبايل پشتون، ميوند،1383ش، كابل، ص 153.
[7] . حقيقت، عبدالرفيع، عارفان بزرگ ايراني، كومش،1383ش، تهران، ‌ص619.
[8] . شجره ها و اماكن قبايل پشتون، ص 153، 154.
[9] . همان.
[10] . عارفان بزرگ ايران، ص 617.
[11] . همان.
[12] . همان، ص 621.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد