قبل از پاسخ سوال ذكر مقدمه اي لازم به نظر مي آيد: آن چه مسلم است اينست كه خداوند براي هدايت و تأمين سعادت بشر پيامبراني را با كتاب هاي آسماني فرستاده است[1]. و حضرت محمد بن عبدالله ـ صلّي الله عليه و آله ـ را به عنوان خاتم النبيين[2] همراه با قرآن كريم و دين كامل[3] فرستاد كه هيچ چيزي را در اين كتاب مقدس فروگذار ننموده[4] بلكه در آن همه اموري كه براي سعادت و كمال بشريت در ابعاد اعتقادي عبادي، اخلاقي، اقتصادي، و اجتماعي، ضروري و لازم است بيان گرديده است[5]. پيامبر اسلام امتش را بعد از خود بدون هادي رها نكرده بلكه كتاب خدا و عترت و امامان معصوم را جهت هدايت آنان باقي گذاشت[6] و رهبران ديني، علمي و سياسي را در دوازده انسان كامل و بي هر عيب و نقص محصور گردانيد[7] تا اينكه در اثر كفران نعمت عده كثيري از مسلمانان در برابر اين حجّت هاي الهي، امام دوازدهم به پشت پرده غيبت رفته و آن حضرت نيز امورات اسلامي را به عهده نواب عام و فقها گرام گذاشتند[8].
حال اگرتمام آيات قرآن زير و رو شود و به تفاسير شيعه و سنّي مراجعه گردد هيچ اثري از تصوف و عقايد خاص آنها از قبيل وحدة الوجود، طريقت و حقيقت در برابر شريعت، مراحل هفت گانه در طي طريق، فرهنگ پير و مريدي، فرقه سازي و امثال اين امور ديده نمي شود. و نيز در سنت نبوي و احاديث معصومين ـ عليهم السّلام ـ هيچ اشاره اي به تصوف و ولايت مطرح در آن و اقطاب و برنامه هاي عملي مطرح در اين سلسله ها به ميان نيامده مگر اينكه در تقبيح و نكوهش آنان صادر شده باشد[9].
ولي با كمال تأسف در قرن هاي دوم و سوم هجري قمري وجود زهد افراطي و رياضت هاي تقليدي از مكاتب بيگانه مثل بوديسم و مسيحيت و امثال آنان در ميان برخي از تازه مسلمانان در مناطق مختلف باعث ايجاد فرقه تصوف در جامعه اسلامي شده و به مرور زمان تحت عناوين مختلف سلسله ها و فرقه هاي متعدد صوفيه از آن به وجود آمده و تا امروز ادامه دارد.
فرقه قادريه يكي از اين فرقه هاي صوفيه است كه در بين اهل سنت فعال مي باشد. اين فرقه توسط محي الدين شيخ عبدالقادر گيلاني تأسيس گرديده است. تولد وي در سال 470 يا 471 ق در قريه «بشتير» يك از توابع گيلان اتفاق افتاده و بعد در سن هجده سالگي به بغداد رفته و در سال 561 ق در همانجا دارفاني را وداع گفته و در مدرسه اي كه مشغول تعليم و ارشاد بوده است دفن گرديده است[10].
صوفيان براي كسب اعتبار فرقه هاي شان شجره نامه هايي درست كرده و سعي نموده اند كه سلسله هاي اقطاب شان را به پيامبر(ص) و يا يكي از معصومين(ع) برسانند.
بنابراين فرقه قادريه سلسله خود را از طريق معروف كرخي به امام رضا ـ عليه السّلام ـ چسبانده است كه براين اساس اولين قطب آنان، معروف كرخي و چهلمين قطب شان ابوالخير عبدالله فاروقي است و خود عبدالقادر گيلاني هجدهمين قطب مي باشد كه خرقه شيخيت را از دست ابوسعيد مخزومي پوشيده است[11].
اين فرقه در عراق، مراكش اندلس، افغانستان، پاكستان، هند و آسياي مركزي داراي پيرو مي باشد و عبدالقادر گيلاني در ميان پيروان خود به «غوث الاعظم دستگير» معروف است. خود او حنفي مذهب بوده اما در مقام فتوي از مذاهب شافعي و حنبلي نيز استفاده مي كرده است[12]. در افغانستان پير و مرشد اين طريقه سيد احمد گيلاني معروف به «افندي جان آغا» است كه از خلف شيخ عبدالقادر گيلاني به شمار مي آيد[13].
پير و رئيس فرقه قادريه در عراق كه پيروان آن بيشتر در مناطق كردنشين متمركز هستند شخصي بنام شيخ محمد كسنزاني حسيني است[14]. در كردستان ايران رهبري فرقه قادريه را «ميرزا آغه غوثي» كه در سال 1370 ق در سنندج متولد گرديده به عهده دارد. وي مريد شيخ عبدالكريم كسنزاني بوده و حكم خليفه گري را از او گرفته است[15].
فرقه قادريه علاوه بر كليات اعتقادي و برنامه هاي خانقاهي كه در ميان همة سلسله هاي صوفيه مشترك است. داراي برنامه ها و اعتقادات خاصي مي باشد كه به برخي از آنها اشاره مي شود:
1. به پندار اين طريقه درك حقيقت و وصول به حق با قيل وقال و سماع (نوازندگي و آواز خواني) امكان پذير مي باشد و لذا در خانقاه ها با حالت دف زنان سر خود را به حالت خاصّي به جلو و عقب برده و به خيال خودشان به عالم جذب مي روند. در استان كردستان ايران تقريباً «60» خانقاه براي انجام اين گونه مراسم كه هفته اي يك بار برپا مي شود وجود دارد[16].
2. چونانكه در ميان سلسله هاي صوفيه برنامه پير و مريدي از اركان تصوف به شمار مي آيد و شاگرد بايد مستقيماً تحت نظارت مرشد و قطب و امثال آنها قرار داشته و تسليم بي چون و چراي استادش باشد، فرقه قادريه اين اعتقاد را چنين بيان مي دارند كه قطب و مرشد كه همان استاد باشد با پيامبر اسلام رابطه روحي و باطني دارد و به گفته شيخ محمد كسنزايي سالكان و مريدان تنها مي توانند كه با پيروي از مرشد و با بيعت با شيخ طريقت اين رابطه را حاصل نمايند. و بيعت هم با گذاشتن دست شاگرد و مريد در دست شيخ طريقت تحقق پيدا مي كند و بدين ترتيب يك نوع تعلق و علاقه اي بين مريد و مرشد به وجود آمده و از اين طريق با پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي توانند رابطه باطني و روحي داشته باشند[17]!!
3. در طريقت قادريه بنابر اعتقاد عبدالقادر گيلاني انسان داراي هفت نفس زير مي باشد:1ـ نفس اماره. 2ـ نفس لوّامه. 3ـ نفس ملهمه. 4ـ نفس مطمئنه. 5ـ نفس راضيه. 6ـ نفس مرضيه. 7ـ نفس كامله.
هر چند اين عناوين از متون اسلامي اخذ شده است لكن در طريقت قادريه اولاً براي صاحبان اين نفوس علاماتي كه همگي در خواب ديده مي شود ذكر گرديده است مثلاً مي گويند صاحب نفس اماره خنزير را درخواب مي بيند و صاحب نفس مطمئنه انبياء را و صاحب نفس راضيه حورالعين و صاحب نفس كامله نور، خورشيد، قمر و امثال اينها را خواب مي بيند.
ثانياً براي خلاصي از اين نفوس و پاكي از آنها اذكاري را در قالب اسامي خداوند در دو قسمت سفارش نموده اند:
الف) اسمهاي اصلي كه اختصاص به نفوس هفت گانه دارند و عبارتند از: لااله الّا الله، الله، يا هو، يا حق، يا حيّ، يا قيوم، يا قهار كه هر كدام به ترتيب هفتاد هزار بار و شصت هزار و همين طور ده ده هزار كاهش پيدا مي كند و آخرين اسم ده هزار مرتبه گفته مي شود و شيخ محمد حسيني كسنزايي گفته است كه اگر هر كدام صد هزار مرتبه گفته شود بهتراست.
ب) اسمهاي طريقه قادريه كه: از قبيل لامعبود الا الله و لا محبوب الا الله وامثال آنها است و براي هر كدام چهار فرع مثل يا باسط، يا هو و … درست كرده كه هركدام پنجاه هزار بار گفته مي شود[18].
به هر حال ذكر خداوند به هر كيفيتي كه باشد براي هر مسلماني در هرجا يك امر ممدوح است لكن اين گونه تقسيمات و اعداد هيچ نوع استنادي به شرع مقدس اسلام نه از طريق شيعه و نه از طريق اهل سنت ندارند و نيز آثار و فوائدي كه براي اين اذكار در اين طريقت بيان شده همگي بي اساس و بدعت بوده وهمة آنها ساخته و پرداخته صوفيان و اقطاب و حتي برخي از نوچه هاي آنان مي باشند.
اما اينكه نه تنها فرقه قادريه بلكه همه فرقه هاي صوفيه از جوانان چه مي خواهند دليل آن خيلي روشن است زيرا اعمال و برنامه هاي خانقاهي آنان گذشته از اين كه به نوعي مخالفت با ائمه و علماء وفقها است جز جنبه سرگرمي و لذت گرايي و رسيدن به اميال شهواني و مادي چيز ديگري نمي تواند داشته باشد و اين برنامه ها غالباً براي جوانان جاذبيت خاصي دارد و هركدام از اين سلسله ها در ابتدا با احساسات پاك جوانان به وسيله گستردن دام هاي خوشرنگ به ظاهر عرفاني بازي نموده و بعد به تدريج كه در لجن گناه و معصيت قرار گرفتند خروج از اين ورطه براي آنان ناممكن مي شود.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. در خانقاه بيدخت چه مي گذرد، محمد مدني.
2. خير اتيه، آقامحمد علي بن وحيد بهبهاني.
3. فضايح الصوفيه، علّامه آقا محمدجعفر.
4. عارف و صوفي چه مي گويد، جواد تهراني.
5. تحفةالاخيار، تأليف محمد طاهر قمي.
پي نوشت ها:
[1] . بقره/213.
[2] . احزاب/40.
[3] . مائده/3.
[4] . انعام/38.
[5] . نحل/89.
[6] . المتقي هندي، كنزالعمال، مؤسسه الرسالة، بيروت،ج1، ص172، حديث 873، بي تا.
[7] . احمد بن حنبل، مسند احمد، دارصادر، بيروت، ج5، ص89 و 92، بي تا.
[8] . صدوق، محمدبن بابويه، كمال الدين و تمام النعمة، مؤسسه نشراسلامي، 1405ق، قم، ص484.
[9] . كليني، محمدبن يعقوب، الكافي، دارالكتب الاسلاميه، سوم، 1367ق، تهران،ج5، ص65، و مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ا لمكتبة الاسلاميه، دوم، تهران، ج77، ص93، بي تا.
[10] . روند مياخيل، پوهنوال محمد عمر، شجره ها و اماكن قبايل پشتون ها، ميوند،1383ش، كابل، ص 156.
http://www.farhangsara.com/fer faniran-gilani/htm.
[11] . همان ص158و همان سايت.
[12] . شجره ها و اماكن قبايل پشتون ها، ص156.
[13] . همان ص 158.
[14]. http://www.balagh.com/mosoa/tarbiah/qgoq5pz/htm.
[15]. http://beethovenmc.com/htmls/frstit/htm.
[16]. http://www.ostan-kd.ir/default.aspxR TabId=37.
[17]. http://balagh.com lmosoa/tarbiah/qgoq5pz/htm.
[18]. http://alkodai.jeeran.com/mokhlef/alanfus.htm.