پيامبران الهي سفيران حضرت حق و مأمور هدايت مردم به سوي كمال دنيوي و اخروي بودهاند و بديهي است كه تحقق اين آرمان درگرو تنزّه و مبرا بودن آنان از هرگونه خطا و عيب ميباشد، تا در پرتو اين تنزيه بتوانند اعتماد مردم را جلب و ايشان را به راه راست هدايت نمايند.
سنّت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به معناي قول، فعل، و تقرير آن حضرت در كنار قرآن مجيد مورد اهتمام تمام مسلمانان و مستند معارف و احكام حيات بخش اسلام است.[1]پس تأسي به سنّت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به دليل عصمت آن بزرگوار سعادت دنيا و آخرت را در بردارد. لذا اينجا بررسي ميكنيم كه آيا همواره نماز آن حضرت ـ صلّي الله عليه و آله ـ به طور جدا جدا بوده است يا آن بزرگوار نمازهايي را هم جمع خوانده؟ او اگر جمع خوانده به چه دليل جمع خوانده است؟ و عموماً به دليل فقهي شيعه كه نمازهاي را داراي وقت مشترك يا موسع ميداند، و اهل سنّت كه معين ميداند اشاره نميكنيم، بلكه از رواياتي كه برادران اهل سنّت در كتب معتبر خودشان آوردهاند استناد فراهم كرد.
در كتاب صحيح بخاري در باب تأمل براي نماز ظهر از شدت گرمي جهت سرد شدن، از ابيذر نقل كرده كه گفت: مؤذن پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ شروع به اذان گفتن نمود، براي نماز ظهر. پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: بگذار هوا خنك شود. بگذار هواخنك شود. و باز فرمود: صبر كن. و در ادامه فرمود: شدت گرماي هوا از بادهاي جهنم است، پس هنگامي كه هوا گرم شد، صبر كنيد تا هوا خنك شده و نماز بگذاريد. (براي نمازگزاردن صبر كنيد تا هوا خنك شود.)[2]زيد بن وهب از ابي ذر نقل ميكند كه گفت:ما با پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در سفري بوديم، مؤذن خواست براي نماز ظهر اذان بگويد، پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: بگذار هوا خنك شود. مدتي بعد باز خواست اذان بگويد پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: بگذار هوا خنك شود.[3]همين روايت در صحيح مسلم عيناً آمده است[4] و همچنين در سنن الترمذي اين روايت و شبيه آن از ابي هريرة هم نقل شده كه: پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: «در گرماي هوا بگذاريد هوا سرد شود و بعد نماز بگذاريد چون گرماي هوا از بادهاي جهنم است». و ابوعيسي حديث ابي هريرة را حديث حسن و صحيح ميداند.[5]اينجا امام شافعي دليل ميآورد كه: «صبر كردن تا هوا خنك شود براي نماز هنگامي است كه مردم از راه دور بيايند، ولي كسي كه تنها نماز ميخواند و يا در مسجد محل خود اجتماع ميكنند، پس دوست دارند كه تأخير در صلاة به دليل گرمي هوا نشود.
ابوعيسي به اين استدلال اشكال دارد و ميگويد: همان قول اول كه تأخير شده اولي و بهتر است، و دليل را اينگونه بيان ميدارد كه: اگر عدم تأخير در نماز ظهر در گرماي هوا باشد با حديث كه از ابيذر نقل شده مخالفت دارد. چون مردم در سفر جمع بودند و نيازي نبود تا از راههاي دور بيايند. و ابوعيسي حديث نقل از ابيذر را هم صحيح ميداند.[6]و امّا تعجيل و جلوانداختن نماز عصر، باز هم الترمذي در سنن خود بابي دارد به همين نام، و حديثي را از عائشه نقل ميكند كه گفت: پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ نماز عصر را به جاي آورد و حال آن كه آفتاب در حجره باقي بود و سايهاي ظاهر نشده بود. كه باز هم ابوعيسي اين حديث را حسن و صحيح ميداند. و اظهار ميدارد كه تعجيل در نماز عصر را بعضي از اهل علم از اصحاب پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ مثل عمر، عبدالله بن مسعود، عائشه و أنس و غيرواحد از تابعين اختيار كردهاند، و حال آن كه آن را مكروه ميدانند.[7]امام شافعي در سند خود از ابن عباس نقل ميكند كه گفت: آيا از نماز پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در سفر شما را خبر دهم؟! در زوال شمس (خورشيد) اودر منزل خودش بود و نماز ظهر و عصر را جمع خواند، و همچنين مسافرت كرد قبل از زوال شمس و نماز ظهر را تأخير انداخت و باعصر با هم اقامه كرد. و گمان ميكنم نماز مغرب و عشاء را نيز اين چنين خواند.[8]و باز از ابن عباس در سند احمد بن حنبل آمده كه: پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را در سفر و در وطن جمع اقامه كردند[9] و از معاذ هم نقل شده كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را در جنگ تبوك جمع اقامه كرد.[10] وعبدالله بن شقيق ميگويد: «ابن عباس براي ما روزي عصر خطبه ميخواند، تا اينكه خورشيد غروب كرد و ستارگان نمايان شدند، مردم شروع كردند، بگويند وقت نماز است و مردي از بنيتميم آمد و گفت: سستي نكن! بس كن، وقت نماز است! ابن عباس گفت: «آيا ميخواهي سنّت را به من ياد بدهي؟! و اضافه كرد من ديدم كه رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ بين نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء جمع كرد.[11] و حتي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نماز ظهر و عصر و مغرب وعشاء را در مدينه به صورت جمع خواند، و حال آن كه نه زمان و نه مكان ترسآور و نه در سفر بوده. و نه در حال باران باريدن.[12]البته در رواياتي هم ذكر شده كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را جمع خواند، در حالي كه شب باراني بود[13] و يا اينكه در حال سفر بود و يا از روي ترس بود، ولي همانگونه كه ذكر شد رواياتي هم آمده كه جمع خوانده در حالي كه نه در سفر بودهاند و نه هوا باراني بوده و نه در حال خوف بودهاند.
بنابراين بدون غرض به اين نتيجه ميرسيم كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نمازها را هم پنجگانه ميخواندهاند. و هم به طور جمع، اگر چه دليل كساني كه جمع ميخوانند به دليل اولاً سنّت و دوماً سيره ائمه ـ عليهم السّلام ـ و سوماً قائل بودن به وقت مشترك ميباشد. پس عنوان منافع شيعيان ايجاب ميكند تا نماز را جمع بخوانند، حرف و سخن خوبي نيست، مضافاً به اينكه هم كتب دست اول اهل سنّت روايات جمع را ذكر كردهاند و بعضي باب براي آن باز نمودهاند كه بايد رجوع شود.
مرحوم علامه طباطبايي در ذيل روايت كه «ابرد» دارد يعني بگذار هوا خنك شود. نكتهاي آوردهاند، كه ذكر ميشود: «بعضي معني كلمه «ابرد» را به معناي «شتاب»، «به شتاب» و آن را از كلمه «بريد» يعني قاصد گرفتهاند، ليكن ظاهر روايت ميرساند كه مراد از كلمه «ابرد» تأخير انداختن است، تا هوا خنك شود واز شدت گرما كاسته گردد، چنان كه روايتي در كتاب «العلاء» از محمد بن مسلم نقل شده اين معني را تأييد ميكند، محمد بن مسلم گويد: امام باقر ـ عليه السّلام ـ در مسجد رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ در حالي كه من داشتم نماز ميخواندم مرا ديد. بعداً روزي به من فرمود: «هيچ وقت نماز واجب را در آن وقت نخوان، آيا نماز را در آن شدت گرما ميخواني؟ عرض كردم: نماز نافله بود.[14]و غزالي هم در كتاب «احياء العلوم» گويد: رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ هر وقت در نماز، كسي به خدمتش ميآمد و در كنارش مينشست، براي خاطر او نماز را كوتاه ميكرد، و متوجه او ميشد و ميفرمود: «آيا حاجتي داري؟ پس از آن كه حاجت او را بر ميآورد، مجدداً به نماز ميايستاد.[15]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تمام النعمه، محمد ناصرالدين الالباني، يك جلدي، ص 321، ج سوم، سال 1409، نشر مكتبه الاسلاميه دار الرايه.
2. فتح الملك العلي معجم حديث باب مدينه العلم علي ـ عليه السّلام ـ احمد بن الصديق المغربي. يك جلدي، ص 139، مكتبه امير المؤمنين. اصفهان.
3. كنز العمال، المتقي الهندي، 16 جلدي. ج 8، ص 193، موسسه الرساله بيروت، ج 6، ص 739.
4. سنن الدار قطني، علي بن عمر الدار قطني، 4 جلدي، ج 1، ص 375، چ اول، سال 1417، دار الكتب العلميه بيروت، لبنان.
پي نوشت ها:
[1] . رهاورد گفتمان، دستاورد 20 كميسيون علمي علماي تشيع و تسنن، معاونت پژوهش دفتر نمايندگي مقام معظم رهبري در امور اهل سنّت بلوچستان، نتايج كميسيون «سنّت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و راههاي دستيابي به آن»، ص 87، چ اول، سال 1379 قم.
[2] . صحيح بخاري، محمد بن اسماعيل البخاري، 8 جلدي، ج 1، ص 124، چ دار الفكر، بيروت، 1401.
[3] . همان، ص 126، و ايضاً ، ج 4، ص 89.
[4] . صحيح مسلم ابن الحجاج النيشابوري، 8 جلدي، ص 2، ص 108، دار الفكر بيروت.
[5] . سنن الترمذي، محمد بن عيسي الترمذي، ج 1، 5 جلدي، ص 106، دار الفكر بيروت، 1403.
[6] . همان، اين حديث با همين مضمون وعبارت در سنن الكبري، ج 1، ص 428، بيهقي، ج 3، ص 191؛ و نصب الرايه، ج 1، ص 246، الزيعلي نيز آمده است.
[7] . همان، ص 106 و 107.
[8] . المسند، الامام الشافعي، ص 48، يك جلدي، دار الكتب العلميه بيروت لبنان.
[9] . مسند احمد، لامام احمد بن حنبل، 6 جلدي، ج 1، ص 360، دار صادر، بيروت.
[10] . همان، ج 6، ص 236، سنن ابن ماجه، ج 1، ص 34، محمد بن مزيد القزويني، 2 جلدي؛ و السنن الكبري، بيهقي، ج 2، ص 163.
[11] . صحيح مسلم، مسلم بن الحجاج النيشابوري، 8 جلدي، ج 2، ص 153، دار الفكر، بيروت؛ و شرح مسلم، النووي، 18 جلدي، ج 5، ص 218، چ 2، سال 1407 ق.
[12] . سنن الترمذي، محمد بن عيسي الترمذي، ج 5، ص 392، چ دوم، 1403، 5 جلدي، دار الفكر بيروت.
[13] . سنن النبي، علامه طباطبايي، ص 249 ـ 250، چ هفتم، سال 1378، چ اسلاميه، قم.
[14] . سنن النبي، علامه طباطبايي، ص 249 ـ 250، چ هفتم، سال 1378، چ اسلاميه، قم.
[15] . سنن النبي، علامه طباطبايي، ص 249 ـ 250، چ هفتم، سال 1378، چ اسلاميه، قم.