طلسمات

خانه » همه » مذهبی » با عنايت به تبليغات گسترده اهل اسکو جهت حمايت از عقايد آيت الله احقاقي و جدا بودن آنها از بابي ها، بهايي ها و شيخي ها، لطفا راهنمايي بفرماييد.

با عنايت به تبليغات گسترده اهل اسکو جهت حمايت از عقايد آيت الله احقاقي و جدا بودن آنها از بابي ها، بهايي ها و شيخي ها، لطفا راهنمايي بفرماييد.

شيخيه نامي است که به پيروان شيخ احمد احسايي گفته مي شود. او در 5 سالگي قرآن را نزد پدرش شيخ زين الدين احسايي آموخت. او از رؤيايي در ايام تحصيل خود ياد مي کند که در آن شخصي تفسير عميقي از دو آيه قرآن به وي ارائه کرده بود. خودش مي گويد: پس از آن که به دلالت يکي از رؤياها به عبادت و تفکر بسيار پرداخته است پاسخ مسائل خود را در خواب از ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ دريافت داشته و در بيداري به درستي و مطابقت آن پاسخ ها با احاديثي پي برده است.[1]احسايي در سال 1186ق به کربلا و نجف عزيمت کرده و در سال 1221ق به ايران مي آيد و در يزد سکونت اختيار مي کند و بعد از مدتي به حضور فتحعلي شاه قاجار رفته و مورد احترام وي قرار مي گيرد. سپس به کرمانشاه عزيمت مي کند و بعد از مدتي در سفر حج در بين راه مکه و مدينه درگذشت و در مدينه مدفون است.
بعد از احسايي سيد کاظم رشتي جانشين وي مي شود. سيد که در اصطلاح شيخيه به «سيد نبيل» معروف است در جواني به يزد رفته و به شيخ احسايي مي پيوندد و سپس به کربلا عزيمت مي کند و تا پايان عمر خويش در آن شهر به تدريس و ترويج مکتب شيخيه مشغول مي شود. اکثر کتاب هاي سيد کاظم رمزآسا و غير مفهوم است.
برخي مدعي هستند منشاء اکثر آراي نادرست شيخيه، سيد کاظم رشتي بوده و احسايي به آنها اعتقاد نداشت.[2] از جمله شاگردان سيد کاظم، حاج محمد خان کرماني، سيد علي محمد شيرازي (معروف به باب) ميرزا محمد مامقاني و ميرزا حسن مشهور به گوهر مي باشد. پس از وفات سيد کاظم رشتي، در ميان شاگردان و پيروان سيد، بر سر جانشيني وي اختلاف جدي بوجود آمد و باعث ايجاد فرقه هاي متعددي گرديد.

عقايد شيخيه
مبناي اصلي شيخ احمد که بيانگر روش اصلي اوست اين است که همه علوم و معارف در نزد پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و اهلبيت ـ عليهم السلام ـ است و تنها راه کشف معارف، توسل به معصومان ـ عليهم السلام ـ و مراجعه به آثار آنها است زيرا آدمي مستقلاً نمي تواند علوم اعتقادي و عملي را درک کند. اين مطلب را در شرح فقرات متعددي از زيارت جامعه بيان کرده است. وي در شرح فقره اي از اين دعا مي نويسد: اگر معتقديم که عقل مي تواند به معارف ديني دست يابد بدان جهت است که هدايت و نور عقل از هدايت و نور معصومين ـ عليهم السلام ـ است. لذا مخالفان امامان با وجود به کارگيري عقل شان تنها به عقايد باطل مي رسند.[3]غالب شيخيه اصول دين را منحصر در چهار اصل «توحيد، نبوت، امامت و رکن رابع» مي دانند به عقيده شيخ و سيد رکن رابع دين، شناختن کامل شيعه است که همان مبلّغ و ناطق اول مي باشد و او واسطه در بين شيعيان و امام غائب است. و احکام را بلا واسطه از امام مي گيرد و به ديگران مي رساند.[4] ولي مشايخ شيخيه با غير اهل اين طايفه مي گويند: مقصود از رکن رابع تولي و تبري است يعني دوست داشتن ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ و دوري جستن از دشمنان ايشان است.[5]نظر شيخيه در مورد معاد اين است که معاد جسماني وجود ندارد و بعد از انحلال جسم، عنصري که باقي مي ماند جسم لطيفي است که به اصطلاح ايشان «جسم هور قلياي» است. هور قليا که ظاهراً کلمه سرياني است همان قالب مثالي مي باشد که از اصطلاحات فلسفي شيخ احمد احسايي است. او مي گويد: آدمي را دو جسم است. يکي مرکب از عناصر زماني که به منزله اعراض جسم حقيقي است و آن مانند جامه اي است که انسان آن را مي پوشد و از تن بيرون مي آورد و آن چه پس از مرگ مي پوسد و از بين مي رود همين جسم است.
و جسم دوم سرشتي است که آدمي از آن آفريده شده و مربوط به زمان نبوده بلکه از عالم هور قليا است و آن چه آدمي در روز رستاخيز به هيأت آن زنده خواهد شد همين جسم مثالي است و ثواب و عقاب اخروي مربوط به همين جسم است.[6]در مورد عدل خداوند که از اصول دين شيعه مي باشد مي گويد: عدل يکي از صفات ثبوتي خداوند است. اگر ما آن را بپذيريم چرا ساير صفات ثبوتيه از قبيل علم، قدرت، حکمت و غيره از اصول دين نباشد.[7]در مورد امامت اين که جايگاه امام در آفرينش مهمترين و مشهورترين عقيده احسايي به شمار مي رود به طوري که برخي او و پيروان فرقه شيخيه را در زمره غاليان به شمار آورده اند. احسايي معصومان را واسطه فيض خدا مي داند به اين معنا که پس از آن که خداوند معصومان را خلق کرد، آنان به اذن و مشيت الهي موجودات ديگر را آفريدند. از اين رو معصومان را علت هاي فاعلي موجودات مي داند و از سوي ديگر معصومان را علت صوري موجودات مي داند زيرا صورت هاي اشياء از صورت هاي مقامات و حرکات و اعمال آنها است و همچنين معصومان علت غايي هم هستند زيرا اگر آنها نبودند چيزي خلق نمي شد و خلقت موجودات به خاطر خلقت معصومين ـ عليهم السلام ـ است.[8]

فرقه هاي شيخيه
پس از فوت احمد احسايي، سيد کاظم رشتي جانشين او مي گردد و بعد از مرگ سيد کاظم شاگردان او بر سر جانشيني سيد، به نزاع پرداختند و هر کدام براي خود فرقه اي از شيخيه درست کردند که به چند نمونه از آنها اشاره مي شود:

1. فرقه کريم خاني:
کريم خان کرماني يکي از شاگردان سيد کاظم بود. با توجه به موقعيت ويژه اي که داشت مدعي رهبري اين فرقه گرديد. از ويژگي هاي برجسته کريم خان، نزديکي وي به استادش بود و از سوي ديگر او پسر حاج ابراهيم خان ظهير الدوله داماد فتحعلي شاه قاجار بود. در حقيقت به دربار قاجار نزديک بود. کريم خان به توسط اين موقعيت توانست موقعيت اين فرقه را مستحکم تر کند. پس از مرگ کريم خان، فرقه کريم خاني منشعب شد که «باقريه» از جمله آن است.[9]

2. فرقه آذربايجاني ها:
در آذربايجان نيز علماي بزرگي به تبليغ و ترويج آراي شيخ احمد احسايي پرداختند. از علماي شيخيه آذربايجان سه طايفه مهم قابل ذکر است:
الف) خانواده حجت الاسلام: بزرگ اين خاندان ميرزا محمد مامقاني معروف به حجت الاسلام است که نخستين عالم و مجتهد شيخي آذربايجان است. او مدتي شاگرد شيخ احمد احسايي بوده و از او اجازه روايت و اجتهاد دريافت کرد و نماينده وي در تبريز بود. او همان شخصي است که حکم تکفير و اعدام محمد علي باب را در تبريز صادر کرد. حجت الاسلام سه فرزند داشت که هر کدام از مجتهدان شيخي بودند و به لقب حجت الاسلام معروف بودند، يکي پس از ديگري رياست طايفه را بر عهده داشتند.
ب) خاندان ثقة الاسلام: ميرزا احمد شفيع تبريزي که از شاگردان شيخ احمد احسايي بود و به ثقة الاسلام معروف شده بود که بزرگ اين خاندان بود فرزند او ميرزا موسي ثقة الاسلام نيز از علماي شيخيه بود و بعد از او ميرزا علي ثقة الاسلام به جرم مشروطه خواهي و مبارزه با روسها به دست روس هاي اشغالگر تزاري در تبريز به دار آويخته شد.
ج) خاندان احقاقي: عمده ترين خاندان شيخيه آذربايجان احقاقي ها هستند که الآن هم طرفداران زيادي در کويت و اسکو دارد. بزرگ اين خاندان ميرزا محمد باقر اسکويي از مراجع تقليد و داراي رساله عمليه بود. او شاگرد ميرزا حسن مشهور به «گوهر» از شاگردان شيخ احمد و سيد کاظم بود. ميرزا محمد باقر اسکويي بعد از درگذشت سيد ادعاي جانشيني او را کرد.
فرزند ميرزا محمد باقر، ميرزا موسي احقاقي نيز از علماي شيخيه و جزو مراجع مي باشد. او کتابي به نام «احقاق الحق و ابطال الباطل» را نوشت. در اين کتاب عقايد شيخيه را به تفصيل بيان مي کند. پس از اين تاريخ او و خاندان وي به احقاقي مشهور مي شوند در اين کتاب برخي از آراي شيخيه کرمان و محمد کريم خان، مورد انتقاد و ابطال قرار گرفته است.[10] از جمله فرزندان ايشان ميرزا علي، ميرزا حسن، ميرزا محمد باقر، ميرزا عبدالرسول هستند که از علماي بزرگ شيخيه احقاقيه بودند، هم اينک مرکز اين گروه کشور کويت است و رياست آن را تا چندي قبل ميرزا حسن احقاقي بر عهده داشت.
يکي از عالمان و نويسندگان شيخيه احقاقي در کتابي به نام «حقايق شيعيان» به تعريف و تمجيد از شيخ احمد احسايي پرداخته و اعتقادات باطلي که به او نسبت مي دهند را انکار کرده و بر اين عقيده است که دشمنان شيخ، به وي نسبت هاي ناروايي داده اند و ساحت شيخ از هر گونه عقيده خلافِ مشهور بزرگان شيعه مبرّا است.[11] در حالي که گفته ها و نوشته هاي خود شيخ و حتي سيد کاظم رشتي به اين امر اشاره مي کند. اينها منسوبات نيست بلکه حقيقت است. به عنوان مثال شيخ احمد خود را از همه علما برتر مي داند و مدعي آن است که حقيقت همه اشياء را درک کرده است و در کلماتش خطا راه ندارد. در اول کتاب شرح فوائد مي نويسد: «اما بعد بنده مسکين احمد بن زين الدين احسايي مي گويد: به درستي که ملا مشهد بن حسينقلي از من تقاضا کرده تا ثابت کنم بعضي کلمات را در شرح آن چه که گفته و اشاره کرده ام و… براي اينکه چون رساله فوائد مشتمل است بر معاني که آنها را کسي از علما نگفته و شخصي از حکما به آنها نرسيده است و با وجود اين که اين معاني اصل و يقين در مسائل ديني بوده و حق روي آنها قرار گرفته و باز هم بر حکماء و علما نامعلوم است».[12]سيد کاظم رشتي هم آن چنان کلمات مبهم و مرموزي دارد که گويا غير از خودش هيچ کس آن را نمي فهمد به عنوان مثال سيد کاظم در مقدمه و خطبه شرح قصيده مي نويسد: «وقتي ياء و نون جمع شوند (س) پيدا مي شود و س تکرار لام و نوني است به آن الف متصل شده است سپس کاف به وسيله الف پيدا شده است و الف به نون نزديک شده است پس از آن لام بوجود آمده سپس اسم ولي از آنها جدا شده است».[13] با اين همه نويسنده حقايق شيعيان که از احقاقي ها مي باشد چگونه اين خرافات را منسوبي مي داند.

3. شيخيه بابيه:
از رويدادهاي مهم فرقه شيخيه، ادعاي جانشيني سيد کاظم رشتي از سوي ميرزا علي محمد شيرازي است و اعلام حمايت برخي از عالمان شيخيه و شاگردان سيد بوده است. ادعاي شيعه کامل يا رکن رابع و ناطقيت در ميان فرقه شيخيه زمينه ساز ادعاي بابيت و پذيرش آن از سوي جمعي از طرفداران اين فرقه شد که خود، فرقه مستقل ديگري را دارند که بابيت نام گرفت. لذا ما روي بابيت بحث نمي کنيم.
تفاوت شيخيه آذربايجان با کريم خاني کرماني: با توجه به اين که هر دو طايفه از شيخيه هستند خود را پيرو آراي شيخ و سيد مي دانند و در اعتقادات با همديگر اختلافات چنداني ندارند. اما در فروع دين و اعمال عبادي با هم اختلاف نظر دارند. کرماني ها از شيوه اخباري گري پيروي مي کنند و به تقليد از مراجع اعتقاد ندارند اما شيخيه آذربايجاني به اجتهاد و تقليد معتقد هستند، علاوه بر اين در عقايد هم به اجتهاد مي پردازند. و از سوي ديگر اختلاف کرماني ها و آذربايجاني ها در رکن رابع مي باشد. شيخيه کرمان، اصول دين را منحصر در چهار اصل توحيد، نبوت، امامت و رکن رابع مي داند. اما شيخيه آذربايجان به شدت منکر اعتقاد به رکن رابع هستند.[14] و اصول دين را پنج اصل توحيد، نبوت، معاد، عدل و امامت مي دانند. استدلال آنها اين است که شيخ احمد در ابتداي رساله حياة النفس و سيد کاظم در اصول عقايد، اصول دين را پنج اصل مذکور مي دانند و در هيچ يک از کتب و رسايل اين دو نفر نامي از رکن رابع برده نشده است.[15]بنابراين تبليغات و حمايت از عقايد آيت الله احقاقي در حقيقت حمايت از شيخي گري و عقايد شيخ احمد احسايي و سيد کاظم رشتي بوده و سعي در ترويج عقايد آنها هستند. لذا اولاً بايد اطلاعات خود را از عقايد شيخيه و احقاقي ها کامل نماييم و فريب تبليغات هاي مسموم آنها نشويم و ثانياً در پي خنثي کردن تبليغات آنها شويم البته با روش هاي منطقي که يکي از آنها بيان و نقد و بررسي منطقي آراء شيخيه مي باشد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ آشنايي با فرق و مذاهب اسلامي، رضا برنجکار.
2ـ  فرهنگ فرق اسلامي، محمد جواد مشکور.
3ـ حقايق شيعيان، ميرزا عبدالرسول احقاقي.
4ـ  باب و بهاء، محمد مرداني

پي نوشت ها:
[1] . برنجکار، رضا، آشنايي با فرق و مذاهب اسلامي، ص170.
[2] . الامين، سيد محسن، اعيان الشيعه، ج2، ص590. (به نقل از آشنايي با فرق و مذاهب اسلامي).
[3] . شرح الزيارة الجامعة الکبيره، کرمان، چاپخانه سعادت، 1356ش، ج3، ص218 ـ 219. (به نقل از آشنايي با فرق و مذاهب اسلامي، ص173).
[4] . مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامي، ص266؛ مرداني، محمد، باب و بهاء، ص5.
[5] . فرهنگ فرق اسلامي، همان، ص266.
[6] . همان.
[7] . همان.
[8] . شرح الزيارة الجامعة الکبيره، ج3، ص297 و ص48 ـ 79؛ مجموعه رسائل، ص323. (به نقل از آشنايي با فرق و مذاهب اسلامي، ص175).
[9] . فرهنگ فرق اسلامي، ص266 ـ 268؛ آشنايي با فرق و مذاهب اسلامي، ص176.
[10] . آشنايي با فرق و مذاهب اسلامي، ص177؛ فرهنگ فرق اسلامي، ص267.
[11] . ميرزا عبدالرسول احقاقي اسکويي، حقايق شيعيان، چاپ تبريز سال 1334ش، ص54 ـ 55.
[12] . به نقل از کتاب گفتگوي چند ساعته يا مناظره با شيخي مسلک، ص30 و 31، نوشته محمد مرداني.
[13] . همان، ص46.
[14] . ر.ک: احقاق الحق، ص167 ـ 223. (به نقل از فرهنگ و فرق اسلامي، ص268).
[15] . حقايق شيعيان، ص7 ـ 47 و کلمه اي از هزار، غلام حسين معتمد الاسلام، ص64 ـ 66، (تبريز، چاپخانه شفق، 1389ق) به نقل از آشنايي با فرق و مذاهب اسلامي، ص178 ـ 179.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد