اين عالم درجه يک بهائي اگر به قرآن و روايات اسلامي تسلط اجمالي هم مي داشت چنين سوالاتي را مطرح نمي کرد بلکه به احتمال قوي اين عالم از کتاب هاي بهائيان هم چيز نمي داند، زيرا:
اولاً بزرگان بهائيت در اين موضوع آرائ ضد و نقيض دارند. علي محمد باب که ريشه بهائيت به او منتهي مي شود در ابتداء که مسلمان بوده به وجود مهدي موعود و امام زمان ـ عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ و غيبت آن حضرت بر طرق آن چه که در روايات اسلامي آمده قائل بوده است.[1] و خود را کوچک تر از امامان معصوم و امام دوازدهم ـ عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ دانسته و چنين گفته است: به حق خداوند که آل الله را به ولايت مطلقه ظاهر فرموده که وجود من و صفات من و کلماتي که از لسان و قلم من جاري شده و به اذن الله خواهد شد، معادل يک حرف از ادعيه اهل عصمت ـ عليهم السلام ـ نخواهد شد، لاجل آن که ايشان در موارد مشيت الله سکني دارند و ما سواي ايشان در اثر فعل ايشان مذکور اند.[2]اما هنگامي که اين شخص از اسلام رو بر مي گرداند وجود امام زمان را انکار نموده و خود را امام غائب و مهدي موعود مطرح مي کند علي محمد و بعد از او شاگردش حسين علي نوري نيز با همين ادعا روايات مربوط به امام مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ بر خودشان تطبيق مي دهند و سپس ديوانه وار مدعي نبوت و الوهيت مي شوند.[3] روي اين جهت اين عالم درجه يک بهائي نبايد سوال خود را به صورت مردد و شک آميز مطرح مي کرد چون به اعتقاد بهائيان نه يک امام زمان بلکه دو امام زمان در قالب نبوت و الوهيت ظهور نموده و بدون انجام هيچ کار مثبتي پي کارشان رفته اند. افزون بر اين ها از ديدگاه بهائيت، حتي قيامت و آخرت هم برپا شده و به پايان رسيده است. بهائيان معتقد اند که قيامت هنگام نبوت حسين بن علي بهاء برپا گرديد و مردم همه از قبرها بيرون آمدند و يوم حاقه که همه پراکنده گشته و کوه ها چون پشم زده شده تحقق پيدا کرد و زلزله اي سخت در زمين به وقوع پيوست مردم همه دوزخ را مشاهده کردند و نتيجه اعمال خود را ديدند و زمين از وقايع گذشته خود خبر داد و همه مردمان روي زمين از زنده ومرده در پيشگاه ربّ العالمين حاضر گشتند و اهل بهشت با ديدار جمال ميرزا بهاء به بهشت رسيدند و اهل آتش چون از لقاء او محروم شدند و از نفس خود پيروي مي کردند مستحق دوزخ شدند.[4]ثانياً اين عالم درجه يک بهائي کمترين معلوماتي از متن اسلامي درباره امام زمان و مهدي موعود ـ عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ ندارد. زيرا در متون و روايات اسلامي براي ظهور آن حضرت حوادث و وقايعي به عنوان علامات و نشانه هاي قطعي ذکر گرديده و بعد از وقوع اين حوادث، آن حضرت با مشخصات معين ظهور مي کند و هرگونه ترديد را نسبت به غيبت و ظهور خود از بين مي برد و حکومت چندين ساله الهي را براي اجراء عدل و قسط در سراسر جهان برپا مي دارد و جهانيان از وجود مبارک آن حضرت به صورت علني و آشکار و فراگير بهره مند مي شوند نه مثل امام زمان بهائيان که نه تنها کوچک ترين سودي براي جهانيان نداشته بلکه جز فتنه و فساد چيزي از آنان بر جاي نمانده است.
پس در نتيجه مي توان گفت اگر اين عالم درجه يک بهائي کمترين اطلاعي از مهدي موعود مسلمانان مي داشت چنين سوالي را از شما نمي کرد چون اولاً امام زمان بهائيان به يقين ظهور نموده و رفته پي کارش اما امام زمان و مهدي موعود مسلمانان با توجه به روايات اسلامي هنوز ظهور ننموده است. ثانياً اين عالم بهائي يا اصلاً روايات مربوط به مهدي موعود ـ عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ را نديده و يا اين که خود را به نفهمي زده است. از مطالبي که بيان گرديد پاسخ سوال دوم نيز روشن مي گردد. افزون بر آن با توجه به اين که کارهاي خارق العاده از علائم مهدي بودن ذکر نشده با مجرد ادعا و انجام کارهاي خارق العاده نمي توان کسي را به عنوان مهدي پذيرفت والا تمام جادوگران و شعبده بازان امام زمان مي شدند ثانياً کارهاي خارق العاده اي مدعيان مهدويت مانند کارهاي خارق العاده ي علي محمد باب و ميرزا حسن علي نوري بوده که شنيدن آن ها هر صاحب عقلي را به حيرت و خنده وادار مي کند. اگر به کتاب هاي بيان علي محمد باب و کتاب هاي اقدس، ايقان، اشراقات و الواح حسين علي نوري مراجعه شود ماهيت خنده آور بودن کارهاي خارق العاده آنان به خوبي قابل درک مي باشد. به عنوان مثال در اين جا يک قسمت کوتاه از سخنان باب را ذکر مي کنيم و از پرسشگري که ادعاي علم کامل نموده مي خواهيم معنا و مفهوم آن را براي ما ارسال دارد: «ثم الالف القائمة علي کل نفس التي تعالت و استعالت و نطقت و استنطقت و دارت و استدارت و اضائت و استضائت و افادت و استفادت و اقامت و استقامت و سعرب و استعرب و انشهقت و استشهقت و استضعقت و تبلبلت و استبلبلت و ان في حين اذن الله لها فتلجلجت ثم فاستجلب فملأ لأت فاستلالئت…»[5]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ منتخب الاثر، لطف الله صافي گلپايگاني
2ـ الامام مهدي، سيد علي ميلاني
3ـ امام مهدي، محمد باقر ايرواني
4ـ خورشيد مغرب، محمد رضا حکيمي
5ـ مهدي منتظر، حسين شاکري
پي نوشت ها:
[1] . علي محمد باب، صحيفه عدليه، ص 7، بابيه مقيم تهران، بي تا و رک: يوسف فضايي شيخ گري، بابي گري بهاي گري، ص 119، تهران، آشيانه کتاب، دوم، 1384ش.
[2] . صحيفه عدليه، ص 10.
[3] . رک: شيخي گري، بابي گري و بهائي گري… ، ص 121ـ131. و حسين بن علي بهاء کتاب مبين، ص 17 و 396 و کتاب اقدس، ص 3 و 4.
[4] . دکتر ح، م، ت، محاکمه باب و بهاء، ص 72 و رک: يوسف فضايي، تحقيق در تاريخ و عقايد شيخي گري، بابي گري و بهايي گري، ص 219ـ222، و خندق آبادي، جامعه جعفريه ص 28، چاپخانه پامنار، 1335هـ.
[5] . تحقيق در تاريخ و عقايد، شيخي گري، بابي گري و بهائي گري، ص 140.