«گرچه تاريخ شيوع سنّت برده گيري در جامعه بشري در دست نيست، لکن چنين به نظر مي رسد که اين سنّت نخست دربارة اسراي جنگي معمول و سپس دربارة زنان و فرزندان عملي شده باشد، براي اينکه آن مقدار که در تاريخ امم قوي و جنگي، به قصص و حکايات و قوانين و احکام مربوط به سنّت برده گيري اسراي جنگي بر مي خوريم، به داستان هاي برده گيري زنان و فرزندان بر نمي خوريم. اين سنّت در بين جميع ملل و امم متمدّن قديم مانند هند، يونان، روم و ايران و هم چنين در بين اديان آسماني آن روز مثل دين يهود و نصارا ـ بطوري که از انجيل و تورات استفاده مي شود ـ رواج داشته است، تا اين که دين مقدّس اسلام ظهور نموده و پس از انفاذ و امضاء اصل اين سنّت تضييقات و محدوديت هاي زيادي در دائرة آن و اصلاحاتي در احکام و قوانين آن به وجود آورد، تا اين که در اثر تضييقات اسلام، سرانجام اين سنّت به اين جا کشيد که در سال 1890 م در کنفرانس بروکسل، به طور کلّي لغو گرديد».[1]اسلام همة اسباب برده گيري را لغو نمود و تنها در يک مورد اجازه برده گيري داد و آن در مورد اسيران جنگي بود، تازه آن نيز جنبة الزامي نداشت، زيرا اسلام پيشواي مسلمانان را مخيّر ساخته تا با ملاحظة مصالح، يا اسيران را بي قيد و شرط يا بعد از پرداخت فديه آزاد کند يا به عنوان اسير نگه دارد، چون در آن روزگار زندان هايي که بتوان اسيران جنگي را تا روشن شدن وضعشان نگه داشت وجود نداشت فلذا راهي جز تقسيم کردن آن ها در ميان خانواده ها و نگهداري به صورت برده وجود نداشت.[2]جواز برده گيري اسيران جنگي از سوي اسلام، دليل بسيار عاقلانه و روشني دارد براي اينکه کفّار محارب که همه همت و تلاش خويش را براي نابودي اسلام و ريشه کني مسلمانان به کار گرفته و با فراهم ساختن تمام امکانات و ادوات، با مسلمانان وارد جنگ شده اند، اگر به پيروزي برسند اسلام را نابود و مسلمانان را ريشه کن مي کنند. ولي اگر مسلمانان بر چنين دشمني غلبه پيدا کنند، قضاوت و حکم عقل شما چه خواهد بود؟ و با آنها چه کار مي کنيد؟ آيا قضاوت و حکم عقل شما اين است که آن ها آزاد شوند تا بار ديگر تجديد قوا نموده با دشمني و قدرت بيشتر براي جنگ و نابودي مسلمانان برگردند؟ و در نتيجه مسلمانان را نابود و مضمحل سازند، يا اين که مسلمانان براي جلوگيري از تکرار فتنه و فساد و جنگ و خونريزي و غارت و تباهي آن ها را به عنوان اسير نگه دارند، تا کم کم به مرور زمان و طيّ يک برنامة زمان بندي شده زمينة آزادي آنان را فراهم سازند، عقل هر عاقلي مسلماً و بدون هيچ ترديدي، راه دوّم را عاقلانه تر و خردمندانه تر تشخيص داده و بدان حکم مي کند. روي اين جهت اسلام اصل برده گيري اسيران جنگي را اجازه داد ولي برنامة وسيعي را براي آزاد ساختن تدريجي آنان تنظيم نموده که به قرار ذيل است:
1. در اسلام يکي از مصارف هشتگانه زکات خريدن و آزاد ساختن بردگان قرار داده شده است.
2. بردگان طبق قراري که با مالک خود مي بندند با پرداختن مبلغ قرار داد از دست رنج خود آزاد مي شوند.
3. آزاد کردن بردگان يکي از مهمترين عبادات و اعمال شمرده شده است.
4. کسي که برده اي مشترک را از سهم خود آزاد کند موظّف است بقيه را نيز آزاد کند.
5. هرگاه کسي پدر يا مادر يا اجداد يا فرزندان يا عمو يا عمّه يا دايي يا خاله يا برادر يا خواهر يا برادر زاده يا خواهر زادة خود را مالک شود فوراً آزاد مي شوند.
6. هر کنيزي که از مالک خود صاحب فرزند شود بعداً از سهم ارث فرزندش آزاد مي شود.
7. کفّارة قتل خطا و يکي از کفاره هاي خوردن عمدي روزة رمضان و کفّاره قسم، آزاد کردن بردگان قرار داده شده است.
با وجود همة اين ها در سراسر جنگ هاي پيروزمندانه اسلام آن روز، از مشرکان مغلوب کسي به بردگي گرفته نشد، در بدر، فتح مکّه، در پيروزي بر هوازن در حنين، در حدود شش هزار زن و کودک اسير شدند مهاجر و انصار به پيروي از رسول خدا«ص»، همة اسيران خود را که جزو غنايمشان بودند، آزاد کردند چنان که تا سال دهم هجرت و رحلت رسول خدا«ص» در هر جا که توحيد پايه مي گرفت، بردگي و تبعيض از ميان مي رفت و از درون جامعة توحيدي انساني خشک مي شد و اثري از آن به چشم نمي آمد.[3] رفتار و سيرة درباره اسلام غلام و کنيز اين گونه است، بعد از آن که بردگي بر غلام و کنيزي مستقر گرديد، آن غلام و کنيز مال و ملک صاحب و مالک خود مي شود و تمام منافع عملش مال مالک خواهد بود، ولي در عين حال پيش از استبراء براي وي جايز نيست از کنيز خود استفاده نمايد، امّا بعد از استبراء استفاده حلال و بلا اشکال خواهد بود، و در مقابل هزينة زندگي او بر عهدة مالک خواهد بود.[4]اسلام از باب رأفت و رحمت سفارش نموده، مولا با غلام و کنيز خود، معاملة پدر و فرزندي نموده او را از اهل بيت خود حساب کنند چنان که رسول خدا(ص) با غلامان خود اين گونه رفتار مي نمود و نيز توصيه نموده که بر غلام و کنيز سخت نگيرند و شکنجه ندهند و ناسزا نگويند و ظلم روا ندارند. در حسن و رفتار و رأفت اسلام با بردگان همين بس که علي رغم عادات رسوب يافته جاهليت که نکاح رسمي با کنيز ماية ننگ و گران بود، ننگ همسري با کنيز را از ميان برداشت.[5] و خود رسول خدا(ص) با (جويريه) همسر صفوان بن مالک بن جذيمه مقتول جنگ،[6] و دختر حارث بن ابي ضرار، که يکي از دويست نفر اسيران جنگ بني مصطلق بود ازدواج نمود. جريان اين گونه بود که (جويريه) در جنگ بني مصطلق اسير شد و در هنگام تقسيم اسيران، جزء سهم ثابت بن قيس يا پسر عموي وي قرار گرفت، وي زن نمکين و شيرين حرکات بود، هر کس او را مي ديد، مجذوب او مي شد، و با صاحب خود قرار مکاتبه نهاد (يعني مبلغ معيّن به او بدهد تا آزاد شود) و پيش پيامبر آمد و در کار پرداخت مال از او کمک خواست… پيامبر فرمود: مي خواهي کار بهتر از اين کنم؟ عرض کرد اي رسول خدا، بهتر از اين چيست؟ فرمود: مال مکاتبة تو را بدهم و تو را زن خويش کنم؟ جويريه گفت: آري، رسول خدا مال مکاتبه را داد و او را همسر خود نمود و اين عمل باعث شد بقية اسيران که همه زنان و کودکان بودند آزاد شوند و هيچ زني براي قوم خود از جويريه با برکت تر نباشد.[7]نتيجه و پاسخ: با توجّه به تحليل و توضيح فوق به خوبي روشن و معلوم شد که رسول خدا«ص» بعد از پرداختن مال مکاتبة جويريه و بعد از آزاد ساختن وي با او ازدواج نمود و خود اين ازدواج رسول خدا«ص» با کنيزي که ازدواج با او ماية ننگ شمرده مي شد، روشن ترين دليل رأفت اسلام نسبت به زنان است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ ترجمة تفسير الميزان، سيد محمّد باقر موسوي همداني.
2ـ تفسير نمونه، ناصر مکارم شيرازي.
3ـ پرتويي از قرآن، سيد محمود طالقاني.
پي نوشت ها:
[1] . علاّمه طباطبايي محمّد حسين، الميزان في تفسير القرآن، ترجمه محمّد باقر موسوي همداني 6/494، دفتر انتشارات اسلامي جامعة مدرسين حوزه علميه قم.
[2] . مکارم شيرازي ناصر، تفسير نمونه 21/417، دار الکتب الإسلاميه، تهران 1374.
[3] . طالقاني سيد محمود، پرتويي از قرآن 2/131، شرکت سهامي انتشار، تهران 1362 ش.
[4] . شيخ طوسي محمّد بن حسن، النهايه ص493، انتشارات قدس محمّدي، قم.
[5] . طالقاني سيد محمود، پرتويي از قرآن، 2/131، پيشين.
[6] . ابن اسعد محمّد، طبقات کبري 8/92، دار الکتب العلميه، بيروت، 1410.
[7] . طبري محمّد بن جرير، تاريخ طبري، ترجمه ابو القاسم پاينده 3/1102 ـ 1103، اساطير، تهران، 1375.