خانه » همه » مذهبی » شما مي گوييد اهل سنت شيعه مي شوند، اما شيعيان هم سني شده اند مثل آيت الله برقعي که هدايت شده، پس معلومه اين برگشت ها دو طرفه است و شما هم حق نيستيد؟

شما مي گوييد اهل سنت شيعه مي شوند، اما شيعيان هم سني شده اند مثل آيت الله برقعي که هدايت شده، پس معلومه اين برگشت ها دو طرفه است و شما هم حق نيستيد؟

اين که حق چيست و باطل کدام است، با معيارهاي خاص خودش قابل تشخيص مي باشد. و ترديدي دراين نيست که از ميان فرقه هاي متعدد اسلامي فقط يکي مي تواند حق باشد و دين و مذهب حق را بايد بر طبق موازين و ملاک هاي عقل از آموزه هاي معجزه آساي قرآن کريم و روايات وحياني پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به دست آورد. و لذا هر انسان عاقل و هر فرد مسلمان به حکم عقل و شرع وظيفه دارد که براي نجات خود از گمراهي و پيدا نمودن راه مستقيم خدا، راه تحقيق را براي خود هموار نموده و مذهب راستين را که با اسلام واقعي تطابق دارد به دست آورد و به آن متدين شودتا در روز قيامت در مقابل خدا و رسول گرامي اش دليلي براي انتخاب راهش داشته باشد. و اين تحقيق با خواندن کتاب هاي متکلمين فرقه هاي اسلامي امکان پذير مي باشد و يک حق جو نبايد از مراجعه به کتاب هاي که در اين زمينه نوشته شده است بترسد.
اما آنچه که در اين سوال معيار حقانيت يک مذهب و يا دين پنداشته شده است چيزي نيست که به عنوان معيار حق و باطل پذيرفته شود، زيرا مجرد سني شدن يک فرد شيعه و يا بر عکس مجرد شيعه شدن يک سني به خودي خود، نه دليل بر حقانيت مذهبي است که آن مذهب را پذيرفته است و نه دليل بر بطلان مذهبي مي شود که از آن مذهب رو گردانده است. و لذا شيعيان نمي گويند چون که فلان شخص سني شيعه شده است پس مذهب شيعه حق است و مذهب سني باطل است، چون هيچ رابطه منطقي بين اين دو چيز وجود ندارد. و الا اگر چنين رابطه اي وجود مي داشت پس با مسيحي شدن يا يهودي شدن و بهايي شدن و… يک فرد مسلمان نيز بايد اين نتيجه را مي گرفتيم و بر حقانيت اين اديان حکم مي کرديم و العياذ بالله دين مبين اسلام را باطل مي شمرديم!
بنا بر اين ما بايد حقانيت و بطلان يک دين يا مذهب را از راه هاي خود آن به دست آوريم. و لذا محققين و متکلمين شيعه و مذهب اماميه به پيروي از اهل بيت رسول خدا(ص) دلايل متعددي را از قرآن و احاديث نبوي اقامه کرده اند .
علاوه بر اين مطالب، لازم است عوامل و علل شيعه شدن يک سني و يا سني شدن يک شيعه مورد بررسي قرار گيرد و از اين عوامل و علل تا حدودي مي توان حقانيت و يا بطلان يک مذهب را به دست آورد .زيرا ممکن است برخي بر اساس وظيفه عقلي و شرعي و با تحقيق و جستجو و حس حق جويي، از مذهبي که بر آن بوده، دست بر داشته و مذهب ديگري را با همين معيارها انتخاب نموده باشد و ممکن است بر اساس عقده و احساسات نا بجا و کمبودها و فشار هاي رواني مذهب خود را تغيبر داده باشد و ممکن است عوامل ديگري از قبيل جلب منافع مالي و هوس هاي نفساني در اين کار او نقش داشته باشد.
بنابراين سني شدن آيت الله سيد ابو الفضل برقعي کمترين دلالتي نه بر بطلان مذهب اهل بيت دارد و نه بر حقانيت مذهب اهل سنت. و در عين حال او شخصي بوده که به دام نو انديشي گر فتارگرديده و به تدريج به سبک وهابيت منکر تمام مقدسات و مسائل معنوي اسلام شده است زيرا او در ابتداء مخالفت خود را با دعاها و زيارت نامه هاي که در مکتب اهل بيت مطرح است اعلام نموده و به همين علت تصوف اهل سنت را نيز که به مسائل معنوي اسلام بسيار بها مي دهد مردود شمرده و بر عليه آن کتاب نوشته است. و اين موضع گيري او باعث مي شود که در جامعه شيعيان ارزش و موقعيت خود را ازدست بدهد و به انزوا کشيده شود. و در نتيجه براي او عقده و احساسات ضد شيعي به وجود آيد. هر چند ثابت نشده است که او سني شدن خود رابه صراحت اعلام کرده با شد لکن عملا افکار او مطابق با افکار وهابيت است نه اهل سنت که به مقدسات اسلامي ايمان محکم دارند و هرگونه توهين و اهانت را به مقدسات ديني موجب کفر و ارتداد مي داند.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ آنگاه هدايت شدم، تاليف سيد محمد تيجاني.
2ـ شيعه همان اهل سنت است، تاليف سيد محمد تيجاني.
3ـ شيعه پاسخ مي دهد، آيت الله مکارم شيرازي.
4ـ المراجعات، سيد شرف الدين

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد