اهل سنت نام فرقه اي از مسلمانان است كه پس از رحلت رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ ، معتقد به وجود نص بر امام و خليفه رسول خدا نيستند و تعيين خليفه و امام را به انتخاب و شوراي مسلمانان منوط ميدانند، اين فرقه در عمل، خودشان را پيرو رفتار و سنت (قول، فعل و تقرير) پيامبر اكرم – صلي الله عليه و آله – دانسته و با استناد به روايات جعلي فرقه ناجيه را به خود اختصاص مي دهند، و در فروع و احكام عملي به چهار فرقه (حنفي، مالكي، حنبلي و شافعي) معروفند.[1]و از اين رو، هر گروه و جماعتي كه ايده و افكار آنان را نپذيرفته باشد از نظر آنها مطرود و تارك سنت تلقي ميگردد كه نامگذاري رافضي به شيعيان از سوي برخي از آنان حاكي از اين تفكر است.
پس مي توان گفت مهمترين وجه برتر بودن اهل سنت به پندار خود، آنان، پيروي و تبعيت از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ ، و عمل نمودن به سيره و روش آن حضرت ميباشد.
و لذا احمد بن حنبل، در رسالهاي كه در آن به عقائد اهل سنت ميپردازد، گفته است: «بهترين اين امّت پس از پيامبر خلفاي چهارگانه (ابوبكر، عمر, عثمان و علي بن ابيطالب ـ عليه السّلام ـ ) هستند و ترتيب آنان از نظر فضيلت، همان خلافت آنان است».
و ابوجعفر طحاوي، در رساله ي بيان السنة مينويسد: «خلافت را پس از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ ، براي ابيبكر به عنوان با فضيلتترين و برترين فرد امّت، سپس براي عمر بن الخطاب، بعداً براي عثمان بن عفان، و در پايان براي علي بن ابيطالب ـ عليه السّلام ـ ، ثابت ميدانيم.»[2]و همچنين با استناد به احاديثي از پيامبر – صلي الله عليه و آله – خود را فرقه ناجيه پنداشته و معتقدند گروهي از امّت برتر است كه از آتش سوزان دوزخ نجات يابنده باشد و آن گروه جزء ما كسي نيست، زيرا مائيم كه به سنت پيامبر عمل مي كنيم. چنانكه پيامبر اكرم – صلي الله عليه و آله – هم در معرفي فرقه ناجيه فرموده است: يك گروه از امّت من نجات مي يابند و آن گروه همان جماعت هستند. و در نقل ديگر فرموده: اگر گروهي بر آنچه كه من و اصحابم امروز عمل مي كنيم، عمل نمايد نجات يابنده است.[3]به همين دليل، به نظر اهل سنت، جماعتي برتر است كه در اصول عقايد به خلافت خلفا به ترتيب فضيلت معتقد باشند، و گرنه فاقد برتري خواهد بود.
و بر اين اساس شيعه چون حضرت علي ـ عليه السّلام ـ را پس از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ امام و خليفه ميدانند به نظر آنان در رتبه، پس از اهل سنت قرار ميگيرد؛ اما شيعه از نظر لغت به كساني گفته ميشود كه در يك كاري تعاون و همكاري داشته و تابع و پيرو رئيسشان باشند؛ و از نظر اصطلاح به معتقدين ولايت علي ـ عليه السّلام ـ و پيروان و دوستداران آن حضرت و اولاد طاهرينش به اعتبار اينكه آنان جانشينان پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ و پيشوايان مردم هستند و از جانب خدا توسط پيامبر به اين مقام منصوب شدهاند، اطلاق ميگردد.[4]اين نام اولين بار از زبان مقدس آن حضرت به شيعيان حضرت علي ـ عليه السّلام ـ مانند: ابوذر، سلمان محمدي، مقداد، عمّار و … اطلاق گرديد؛ كه همان گروه پس از رحلت پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ به نصّ وي دربارة علي ـ عليه السّلام ـ ، عمل نموده و آن حضرت را خليفة معصوم و وصي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ دانستند؛ و هياهوي سياست بازان آن روزگار، نتوانست در عزم راسخ آنها رخنه ايجاد كند و از هدف و اعتقادشان تا دامنه قيامت وامانده سازد.
در فضيلت برتر بودن اين فرقه همين كافي است، كه به جريان سرزمين غديرخم كه حديث آن را صحابه و تابعين به صورت متواتر نقل نمودهاند، و به حديث منزلت كه در جريان خروج پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ به جنگ تبوك و غير آن از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ صادر گشته، و به فرمايش پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ در جريان انذار نزديكان، جامه عمل پوشانده و از كتاب و سنت لحظهاي تخطي نكرده انتخاب را به جاي نص و انتصاب مقدم نپنداشتهاند. با تكيه به سخنان پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ و آيات قرآن و حكم قطعي عقل ميتوان برتري شيعه را نسبت به اهل سنت اثبات و مدلّل كرد:
1. پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ در موارد زيادي با سخنان صريح و بيپرده كه از طريق خود اهل سنت در كتابهايشان نقل شده برتري شيعه را بيان كرده است، كه ما به دو مورد آن اشاره ميكنيم:
الف: ابن عساكر از جابر بن عبدالله انصاري نقل ميكند كه جابر گفت: ما در نزد پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ بوديم در اين هنگام علي ـ عليه السّلام ـ آمد، پيامبر فرمود: سوگند به خدايي كه جان من در قدرت اوست علي و شيعيان وي رستگاران روز قيامت هستند.[5]ب: ابن عُدي هم از ابن عباس نقل ميكند كه ابن عباس گفت: هنگامي كه اين آيه (كساني كه ايمان آوردهاند و عمل صالح انجام دادهاند بهترين مردم هستند) نازل شد پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ به علي ـ عليه السّلام ـ فرمود: اين تو و شيعيانت هستيد كه در روز قيامت خداوند از شما خشنود است و شما از او خشنوديد.[6]علاوه بر اين موارد، «حديث ثقلين» كه اهل بيت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ را عِدل قرآن قلمداد كرده جدائي آن دو را محال و ناممكن شمرده است، و «حديث سفينه» كه اهل بيت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ را به كشتي نوح ـ عليه السّلام ـ تشبيه كرده و سوارشدگان به آن را جزء نجاتيافتگان و بازماندگان را جزء هلاكشدگان تلقي كرده است، و «حديث نجوم» كه اهل بيت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ به ستارگان آسماني تشبيه شدهاند كه به اهل زمين نور ميدهند آن ذوات مقدّسه هم به اهل آن، نورافشاني ميكنند.
پس با وجود اين همه كلمات صريح از وجود مقدّس حضرت رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ جاي شك و ترديد ـ در برتر بودن شيعه نسبت به اهل سنت ـ باقي نميماند.
2. با وجود آيات زيادي، كه به تصريح بزرگان اهل سنت حدود (500 آيه) در شأن و منزلت علي ـ عليه السّلام ـ نازل شدهاند؛ چگونه ميتوان مخالفت با آن همه آيات را عمل به روش پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ وانمود كرد، و حذف «حيّ علي خير العمل» از اذان، و مانع شدن از ارث حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ ، تحريم ازداوج موقت، حذف سهم نزديكان پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ از يك پنجم غنيمتها چه مال و چه غير آن پس از رحلت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ ، قطع سهم كافراني كه با پرداخت زكات به آنها ميتوان دلهايشان را به دست آورد، عمل به قرآن ناميد.[7]3. با توجه به اهداف حكومت ديني، تفكيك زمامداري جامعه از مرجعيت علمي، كه اهل سنت آن دو را بيربط ميدانند، سزاوار نيست؛ زيرا تعدّي زمامدار از مرز تقوي، و آلوده شدن او به پليديهاي گناه، رشتههاي ارتباطي ميان وي و مردم را ميگسلد و جامعه را به طرف فروپاشي سوق ميدهد؛ برخلاف اهل سنت كه اين امر را مشكلآفرين نميدانند؛ چنانكه يكي از دانشمندان اهل سنت در مورد خليفة پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ اظهار نظر ميكند: هيچگاه خليفه به خاطر زير پا گذاشتن دستورها و فرامين الهي و تجاوز به اموال اشخاص و قتل و كشتار افراد و تضييع حقوق و تعطيل حدود الهي از مقامش عزل نميگردد، بلكه بر امّت اسلامي لازم است كجرويهاي او را اصلاح كند و وي را به راه راست و هدايت بكشاند.[8]در مقابل اين ديدگاه، شيعه طبق تعاليم اسلامي معتقد است كه، آنچه براي جامعه مهم است روشن شدن تعاليم اسلام و فرهنگ ديني است به گونهاي كه اسلام به جهان و انسان با چشم واقعبيني نگاه كرده و به انسان چنان تعليم داده كه وظائف انساني خود را گرچه مخالف دل و خواهشهاي نفساني باشد، انجام دهد. و لازمه اين امر يك حكومت ديني است كه در رأس آن انساني كامل، و مصون از خطا و داراي عصمت خدادادي قرار گرفته و براي حفظ جامعه و اجراي عدالت در سايه بندگي و فرمانبرداري از خدا اعمال ولايت نمايد. و جامعه را از هر گونه انحراف فكري حفظ كرده و از خيانت و استبداد جلوگيري نموده و احكام پاك و نوراني اسلام را از دست خوش تحريف و تغيير دانشمندان بوالهوس و خودخواه مصون نگه دارد تا به عاقبت معارف ساير اديان گرفتار نگردد. و تنها كسي كه به تصديق پيغمبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ در اعمال و اقوال خود مصيب و روش اوبا كتاب خدا و سنت پيامبر مطابقت كامل داشت همان علي و فرزندان يازدهگانه او است.[9]براي اينكه اگر حاكم معصوم نباشد مصلحت انديشي را بر حكم خدا مقدم ميدارد؛ چنانچه حكومت وقت در خصوص خالد بن وليد پس از آنكه مهمان مالك بن نويره شده بعد از كشتن او با همسر وي همبستر ميشود. حكم خدا را اجراء نكرد و براي جلوگيري از تزلزل بنيان حكومت غاصبانه خويش نوشتن احاديث پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ را به مدت يك قرن، تا خلافت عمر بن عبدالعزيز (99 ـ 102 ق) قدغن و ممنوع ميكند.[10]پس بنابراين آنچه حق، و از باطل به دور است معتقدات شيعيان ميباشد كه رستگاران و نجاتيافتگان دنيا و آخرت هستند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ حسن بن موسي نوبختي، فرق شيعه، دارالاضواء، بيروت ـ 1404 هـ .
2ـ مهرداد ايزدپناه، آشنايي با اسلام و فرقههاي آن، اول، محور، تهران، 1382.
3ـ رضا برنجكار، آشنايي با فرق مذاهب اسلامي، سوم، مؤسسة فرهنگي طه، قم، 1381.
پي نوشت ها:
[1] . مشكور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامي، ص 238، چاپ سوم، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، مشهد، 1375.
[2] . سبحاني، جعفر، فرهنگ عقايد و مذاهب اسلامي، ص 231، اول، توحيد، قم، 1371 ش.
[3] . همان، پحوث في الملل و النمل، ج 1، ص 27، سوم، 1415 قمري.
[4] . سبحاني، جعفر، الملل و النحل، ج6، ص 7 و 9، دوم، لجنة ادارة الحوزة العلمية، قم، 1415 ق.
[5] . سيوطي، جلالالدين، الدّر النثور، ج8، ص 589، چاپ اول، بيروت، دارالفكر، 1403 هـ .
[6] . پيشين، ج 8، ص 589.
[7] . سبحاني، جعفر، الملل و النحل، ج6، ص 87 ـ 94، دوم، لجنة ادارة الحوزة العلمية، قم، 1415 هـ .
[8] . موسوي لاري، سيد مجتبي، مباني اعتقادات در اسلام، اول، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، قم، 1378.
[9] . مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، ج4، ص 844 ـ 842، ششم، صدرا، تهران، 1380.
[10] . طباطبايي، علامه محمد حسين، شيعه در اسلام، ص 4 ـ 11، دارالكتب الاسلامية، تهران، 1384 ش.