شيعه دوازده امامي يگانه مذهبي است كه بر سنت اصيل اسلام واقعي استوار مانده و عقيده دارد كه اسلام مكتب جامع و جاويد است و براي تمام اعمال و اخلاق و عقايد انسان از ساده ترين مسايل مثل خوردن و خوابيدن گرفته تا عالي ترين مسايل مثل مبدء و معاد دستور و برنامه دارد; به عقيده شيعه چنين مكتبي امكان ندارد در مسأله مهم مثل رهبري و امامت و تعيين جانشين براي پيامبر سكوت اختيار كند و يا انتخاب چنين منصبي را به عهده انسانهاي معمولي بگذارد.
اين عقيده صحيح را قرآن و سنت و عقل تاييد مي كند. در اين قسمت به شواهد قرآني بسنده و به نمونه هايي از آيات قرآني اشاره مي كنيم و تفصيل آنرا به منابع مربوطه ارجاع مي دهيم .
اول: آيه (اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام ديناً)[1] در كنار آيه شريفه (يا ايّها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربّك و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته والله يعصمك من الناس…)[2] با توجه به شأن نزول آنها كه در حجة الوداع نازل شده و پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ صريحاً علي بن ابيطالب را به عنوان مولا و سرپرست مسلمين معرفي كردند، جاي شك و ترديد باقي نمي گذارد كه حق با مذهبي است كه امام منصوص را اطاعت و تبعيّت مي كند. در منابع مهم تفسيري ذيل اين دو آيه، قراين و شواهد متعددي بر نصب علي ـ عليه السلام ـ وارد شده است كه در اين مقال نمي گنجد، و در اين قسمت به ذكر نمونه اي بسنده مي شود: جويني در كتاب فرائد السمطين به اسنادي كه دارد نقل مي كند كه در زمان خلافت عثمان در مسجد رسول اللّه ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مجلسي با شركت بيش از دويست تن از جمله سعد بن ابي وقاص، عبدالرحمن بن عوف، طلحه، زبير، مقداد، ابوذر، حسن ـ عليه السلام ـ و حسين ـ عليه السلام ـ و ابن عباس و… تشكيل شده بود كه قريش وانصار هر يك فضايل خود را يادآور مي شدند. علي ـ عليه السلام ـ كناري نشسته و ساكت بودند، جمعيت از او خواستند فضايل خود را يادآور شود. علي ـ عليه السلام ـ شماري از فضايل اهل بيت ـ عليهم السلام ـ و فضيلتهاي خويش را بر شمرد و از آنان تصديق و گواهي خواست و آنان گواهي دادند از جمله فرمودند: شما را به خدا سوگند مي دهم آيا مي دانيد هنگامي كه آيه: (انما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم راكعون) و آيه (ام حسبتم ان تتركوا و لما يعلم الله الذين جاهدوا منكم و لم يتخذوا من دون الله و لا رسوله و لا المؤمنون وليجة) نازل شد مردم گفتند يا رسول الله اين آيه ها مخصوص برخي از مومنان است يا شامل همه؟ اينجا بود كه خداوند پيامبرش را امر فرمود، تا سرپرستان آنان را در امور، براي آنان معرفي كند همانگونه كه نماز و زكات و حج را معرفي كرده است و امر فرمود تا مرا در غدير خم نصب كند لذا فرمود: (من كنت مولاه فهذا علي مولاه اللهم وال…)در ان هنگام سلمان برخاست و گفت يا رسول اللّه اين چه ولايتي است؟
فرمود: همان ولايتي كه من دارم… آنگاه اين آيه نازل شد: (اليوم اكملت لكم…) آنگاه ابوبكر و عمر برخاستند و گفتند: يا رسول الله اين آيه مخصوص علي ـ عليه السلام ـ است؟ فرمود: بلي و علي ـ عليه السلام ـ و ديگر اوصياء من تا روز قيامت، گفتند يارسول اللّه آنها را معرفي بفرما، فرمود: علي ـ عليه السلام ـ سپس فرزندم حسن ـ عليه السلام ـ و سپس حسين ـ عليه السلام ـ و…[3]چنانكه در منابع متعدد اهل سنت از پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ روايت شده كه فرمودند: وصي و جانشين بعد از من علي بن ابيطالب ـ عليه السلام ـ است و بعد از او دو فرزندم حسن سپس حسين كه نه امام ديگر از صلب حسين پي هم مي آيند… يعني وقتي حسين از دنيا رفت پسرش علي، بعد پسرش محمد، بعد پسرش جعفر، بعد پسرش موسي، بعد پسرش علي، بعد پسرش محمد، بعد پسرش علي، بعد حسن، سپس حجت بن الحسن اينها امامان دوازده گانه اند به تعداد نقباي بني اسرائيل[4]دوم: (يا ايّها الَّذين آمنُوا أطيعُوا اللَّه وَ اَطيعُوا الرَسولَ وَ اُولي الأمرِ مِنْكُمُ، فَاِنْ تَنَازَعْتُمْ في شيء فَرُدُّوهُ الي اللّه)[5]آيه شريفه دستور به اطاعت مطلق و بي چون و چرا از خدا را مي دهد سپس با همان لحن و سياق دستور اطاعت از پيامبر را صادر مي كند، شكي نيست كه خداوند معصوم مطلق و بري از خطاء و گناه و سهو است، پس دستوراتش همواره صحيح و هميشه مطاع است، از اينكه قرآن عين همين اطاعت را براي پيامبر از مردم خواسته است معلوم مي شود پيامبر هم كاملا معصوم است چنانكه در آيه ديگر هم دستور داده و فرموده است: (وَ اَطيعُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّكم تُرحَمون)[6] كه در آن بدون تكرار لفظ «اطيعوا» اطاعت پيامبر عين اطاعت خداوند است. در قدم سوم مؤمنين را به اطاعت مطلق و بي چون و چرا، از اولوالامر مي خواند كه معلوم مي شود اولوالامر هم معصومند هيچگاه دستور به گناه و ناصواب نمي دهند وگرنه اطاعت مطلق از آنها صحيح نبود چنانكه قرآن در ساير موارد كه پاي خطا و اشتباه در ناحيه مطاع متصور است، اطاعت را مقيد مي كند مثلا در مورد احترام و اطاعت پدر و مادر مي فرمايد: (وَ وَصينا الأنسانَ بِوالِدَيهِ حُسناً وَ اِنْ جاهَداكَ لِتُشْرِكَ بي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلمٌ فَلا تُطِعْهُما)[7]تا اينجاي استدلال فخر رازي از علماي مشهور اهل سنت ما را همراهي مي كند. اما اينكه اولوالامر معصوم چه كساني هستند، حق اين است كه آنها اهل بيت ـ عليهم السلام ـ و امامان دوازده گانه از فرزندان پيامبر خاتم هستند.
دلايل ما ـ اول: حديث منزلت ـ در حديثي كه حاكم حسكاني در شواهد التنزيل[8] در تفسير آيه اولي الامر آورده به اسناد خويش از مجاهد روايت كرد: آيه كريمه در مورد اميرالمؤمنين علي ـ عليه السلام ـ نازل گرديد، آنجا كه رسول اللّه ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در مدينه وي را جانشين خويش قرار داد آنگاه علي ـ عليه السلام ـ فرمود: مرا بر زنان و كودكان جانشين قرار مي دهي؟ پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرمود: آيا نمي پسندي كه نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسي باشي. آنجا كه به او گفت: «اخلفني في قومي» در ميان قوم من جانشينم باش و اصلاح كن، اينجا بود كه و «اولي الامر منكم» نازل شد در حق علي ـ عليه السلام ـ ، اين گفته مورد تأييد مجاهد مفسر بزرگ مي باشد; حاكم حسكاني مي گويد: اين همان حديث منزلت است كه شيخ ما ابو حازم حافظ مي گفت من آنرا به پنج هزار سند تخريج كرده ام پس در اعتبار حديث ترديدي نيست و محدّثان بزرگ مانند ابن عساكر از صحابه بسيار روايت كرده اند.[9]دوم: ـ حديث اطاعت ـ حاكم نيشابوري در مستدرك نقل مي كند كه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرمود: «كسي كه مرا اطاعت كند خدا را اطاعت كرده و كسي كه مرا معصيت كند خدا را معصيت كرده و كسي كه علي ـ عليه السلام ـ را اطاعت كند مرا اطاعت كرده و كسي كه علي ـ عليه السلام ـ را معصيت كند مرا معصيت كرده»[10] اين حديث بطور واضح دلالت بر واجب الاطاعة بودن علي ـ عليه السلام ـ مانند خود پيامبر و عصمت علي ـ عليه السلام ـ دلالت دارد و مضمون آن آيه اولي الامر است در واقع حديث مفسر آيه شريفه است.
سوم: همانگونه كه فخر رازي با استدلال به اين نتيجه رسيد كه اولوالامر بايد معصوم باشد[11] اهل تشيع هم همين عقيده را دارند. از طرفي اهل سنت پيامبر را معصوم مي دانند و اهل تشيع پيامبر و ائمه دوازده گانه را معصوم مي دانند. بنابراين اجماع قايم است كه غير از پيامبر و ائمه اهل بيت، معصومي كه مصداق اولوالامر باشد نداريم.[12]توضيح اينكه امام بايد معصوم باشد; در ميان امت اسلامي دو قول بيشتر نيست عده اي مي گويند عصمت شرط امامت نيست، عده اي مي گويند عصمت شرط امامت است. اما قول اول با آيه شريفه اولوالامر و به اقتضاي سخن وتفسير فخر رازي باطل شد. پس حق منحصر در قول دوم مي شود يعني امام بايد معصوم باشد و تمام كساني كه عصمت را شرط امامت مي دانند اجماعاً و اتفاقاً علي بن ابي طالب را امام مي دانند.[13]در اينجا به چند نمونه ديگر از آيات قرآني كه مسأله نصب و معرفي امامت و حقانيت مذهب اهل بيت را مي رساند يادآور مي شويم و در ذيل هر كدام منابع مهم اهل سنت را كه دلالت آيات را پذيرفته اند ذكر مي كنيم.
1-(… فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم وانفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله علي الكاذبين)[14] زمخشري مي گويد: در آيه كريمه قوي ترين دليل بر فضيلت اصحاب كساء است.[15]آلوسي مي گويد: دلالت آيه كريمه بر فضيلت آل پيامبر كه آل الله اند براي هيچ مؤمني قابل ترديد نيست…[16]در صحيح مسلم[17] و سنن ترمذي[18] و مسند احمد بن حنبل[19] وارد شده كه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ علي ـ عليه السلام ـ و فاطمه ـ عليها السلام ـ و حسن ـ عليه السلام ـ و حسين ـ عليه السلام ـ را با خود به صحراي مباهله آوردند، در اين آيه از علي ـ عليه السلام ـ تعبير به نفس پيامبر شده و ابتهال و دعا خواندن كار مشترك پيامبر و اهل بيتش بوده كه در نزول لعنت بر كاذبين مؤثر بوده است.
2- (انما يريد اللّه ليذهب عنكم الرجس اهل البيت ويطهركم تطهيراً)[20] اين آيه عصمت اهل بيت را بيان مي كند و تا معصوم باشد نوبت به غير معصوم در ولايت و امامت و رياست مذهب نمي رسد.
پي نوشت ها:
[1] . مائده/3.
[2] . مائده/67.
[3] . ابراهيم بن محمد جويني، فرائد السمطين، بيروت، مؤسسه المحمودي للطباعة والنشر، ج1، ص312.
[4] . فرائد السمطين، تحقيق شيخ محمد باقر محمودي، بيروت، موسسه المحمودي، چاپ اول، 1400 هـ ، ج 2، ص 134.
ايضاً سبط ابن جوزي، تذكرة الخواص، بيروت، مؤسسه اهل البيت، 1401 هـ ، ص 327.
ايضاً سليمان قندوزي، ينابيع المودة، اسلامبول، مطبعه اختر، 1301 هـ ، ص 444، باب 77.
[5] . نساء/59.
[6] . آل عمران/32.
[7] . عنكبوت/8.
[8] . حاكم حسكاني، شواهد التنزيل، مؤسسه الطبع و النشر، ج 2، ص 190.
[9] . همان، ص 195.
[10] . حاكم نيشابوري، المستدرك علي الصحيحين، مؤسسه طبع و نشر، ج 3، ص 195.
[11] . فخر رازي، تفسير، تهران، دارالكتب العلمية، چاپ دوم، سطر 2، ج 10، ص 144.
[12] . حلي، كشف المراد، تحقيق آيت الله سبحاني، انتشارات مؤسسه امام صادق ـ عليه السلام ـ ، چاپ اول، ص 188.
[13] . كشف المراد، تحقيق استاد حسن زاده، جامعه مدرسين قم، چاپ چهارم، ص 367.
[14] . آل عمران/61.
[15] . جار الله زمخشري، تفسير الكشاف، بيروت، دار الكتاب العربي، ج 1، ص 370.
[16] . آلوسي، روح المعاني، بيروت، دار احياء التراث العربي، ج 3، ص 189.
[17] . صحيح مسلم، كتاب فضايل الصحابه باب فضايل علي بن ابيطالب، مؤسسه عز الدين للعبادة والنشر، ج 5، ص 23، حديث 32.
[18] . سنن ترمذي، دارالفكر، ج 5، ص 565.
[19] . مسند احمد بن حنبل، بيروت، دار صادر، ج 1، ص 185.
[20] . احزاب/33.