آسيه از زنان نام آوري است که سرگذشت وي در قرآن مجيد آمده است. او بانوي اول مصر و همسر فرعون پادشاه مستبد و خودخواه آن مملکت باستاني بود ظلم و بيدادگري فرعون در تاريخ بشر ضرب المثل است و نيازي به توضيح ندارد. فرعون نيز مانند نمرود پادشاه بابل هم خود دعوي خدايي داشت و هم حافظ و نگهبان بتخانه ملت و مروّج بت پرستي قوم بود.
فرعون که از کم رشدي و فرومايگي قوم استفاده مي کرد کارش به جايي رسيد که نه تنها خود را خداي مردم خواند بلکه گفت، خداي خدايان هستم ولي همسر او آسيه زني بود که در هاله اي از نجابت، لياقت و پاکي قرار داشت آسيه با اينکه زن چنان عنصر گردنکش و خطرناکي بود ولي وي تا آنجا در درگاه خداوند تقرب يافته است که پيغمبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرمود:
بهترين زنان بهشتي چهارتن هستند : آسيه دختر مزاحم همسر فرعون، مريم دختر عمران، خديجه دختر خويلد، فاطمه دختر محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و برتر از همه آنها فاطمه است.[1]اما در مورد اينکه آسيه قبل از ازدواج با فرعون از کدام گروه بود اقوالي نقل شده که برخي از آنها را مي آوريم:
1. در مجمع البيان في تفسير القرآن آمده است:
آسيه زني بود از بني اسرائيل که از زيبارويان و پيامبرزادگان بود به مؤمنين رحم مي کرد و به آنها صدقه و احسان مي نمود.[2]2. در تفسير اثناء عشري آمده است که:
آسيه زن فرعون از صلحاي زنان بني اسرائيل بود.[3]3. در تفسير احسن الحديث چنين گفته شده است: «آسيه دختر مزاحم از بني اسرائيل بود فرعون او را به زني گرفت. او از نسل انبياء بود و به مؤمنان رحم و احسان مي نمود.»[4]4. در تفسير اثنا عشري گفته شده است که: «بنابر قولي آسيه عمه حضرت موسي ـ عليه السلام ـ بود».[5]فرعون پادشاه قبط بود در آن زمان، آن سرزمين از دو قوم قبطيان و بني اسرائيل تشکيل شده بود که اکثر و اغلب بني اسرائيل جزء بردگان پادشاهان قبط بودند. و حضرت موسي ـ عليه السلام ـ جزء قوم بني اسرائيل بود.
بنابراين به احتمال قوي آسيه همسر فرعون قبل از ازدواج با فرعون از قوم بني اسرائيل همان قوم حضرت موسي ـ عليه السلام ـ مي باشد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ اثني عشري، نوشته حسين بن احمد شاه عبدالعظيمي، ج 10 و 13.
2ـ تفسير مجمع البيان، نوشته شيخ طوسي، ج 18.
3ـ احسن الحديث، نوشته سيد علي اکبر قرشي، ج 8.
پي نوشت ها:
[1]. علامه طباطبايي، تفسير الميزان، ج 19، ص 40.
[2]. ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 18، ص 164، تهران، انتشارات فراهاني، 1360.
[3]. حسين بن احمد بن حسيني شاه عبدالعظيمي، تفسير اثني عشري، انتشارات ميقات تهران، 1363، ج 10، ص 106.
[4]. سيد علي اکبر قرشي، تفسير احسن الحديث، انتشارات بنياد بعثت تهران، 1377، ج 8، ص 17.
[5]. اثني عشري، ج 13، ص 233.