پاسخ آن در چند بخش به شرح زير ميباشد.
اول اين كه كفرو ايمان مقولهاي مربوط به انتخاب انسان و اجابت دعا مربوط به تأثير يك عامل معنوي بر اساس سنت الهي ميباشد. توضيح مطلب اين كه هر فردي قادر است بر اساس عنصر اختياري در برابرراههايي كه فرارويش واقع ميشود، يكي را گزينش نمايد. «انّا هديناه السبيل امّا شاكراً اما كفورا»ً؛[1] ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد (و پذيرا گردد) يا ناسپاس. و همين ويژگي است كه ارزش دين را به عنوان انتخاب راه زندگي درست، مشخص مينمايد. «لااكراه في الدين قد تبين الرشد من الغي»ّ؛[2] در قبول دين اكراهي نيست (زيرا) راه درست از راه انحرافي، روشن شده است. و بر اساس همين امتياز، انسان شايستگي پاداش و عقاب مييابد. و روشن است كه وظيفه انسان در هر زمان، پيروي از دين حق است. و با آمدن دين اسلام همه بايد از آن تبعيت كنند. و اجابت دعا چيزي نيست كه كسي از آن نتيجة تثبيت بر كفر را بگيرد. اگر كسي خدا را حقيقتاً و با قطع نظر از علل و اسباب مادي فرابخواند، اجابت آن به عنوان يك عامل معنوي قطعي است. بنابراين اجابت دعا تثبيت يك امر فطري بدون تخلف است و ربطي به حقانيت و تثبيت كفر ندارد. (دقت شود)
دوم اين كه خداوند داراي دو نوع رحمت است. يكي رحمتي فراگير و عام كه رحمت رحمانيه ناميده ميشود. و ديگر رحمتي ويژه و مخصوص اهل حق كه رحمت رحيميه است. چنان كه در تفسير بسم الله الرحمن الرحيم گفته شده است. آفتابي كه برزمين ميتابد و باراني كه از آسمان ميبارد، رحمت رحمانيه است. و اجابت دعاي كافر در دنيا، از همين قبيل است. خداوند در رحمت خود را بر روي همه گشوده و نداي عام داده كه هر كس مرا بخواند، دعايش اجابت كنم. در پرتو چنين رحمتي، جهان شكل و رنگ و عطرخاص به خود گرفته و در ذره ذرة وجودش، اميد موج ميزند. آنان كه به اين فيض عام دلخوش كردهاند، از اجابت آنچه ميدانند و ميخواهند (البته با توجه به تعارض و تمانع و تزاحم علل و اسباب) بهره ميجويند. و آنان كه به فيض خاص رسيدهاند، از چنان معرفت و كمال و خواستي سود جسته كه از رهگذر پيروي از دين حق و اهل حق به آن نائل آمدهاند. و چقدر دور است بهرهمندي از فيض عالم الهي و غرور بر روش كفر.
سوم. عدم اجابت دعاي غيرمسلمان، موجب خاموشي مسئله معنويت ميشود. توضيح اين كه منشأ عمدة گرايش انسانها به مكتب و دين خاص، زندگي در محيط جغرافيايي و فرهنگي خاص ميباشد. و براي كمتر كسي اين موقعيت به دست ميآيد كه دربارة دين و عقايد مردم خارج از محيط خود تحقيق و بررسي نمايد. و يا به دليل تنوع و فراواني عقايد و اديان، موفق به تحقيق و پرس و جو دربارة همة آنها شود. آن هم با توجه به اطلاعات احياناً نادرست و مغرضانهاي كه در اختيارش قرار ميگيرد. بهر حال انسانهاي زيادي هستند كه خود را پايبند به دين و شريعت دانسته و به وظايفشان در اين باره عمل ميكنند. خداوند دربارة اين دسته از اهل كتاب ميفرمايد: «ليسوا سواءً من اهل الكتاب امّة قائمةٌ يتلون آيات اللهِ اناءَ الليل و هم يسجدون * يؤمنون بالله و اليوم الاخر و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و يُسارعون في الخيرات و اولئك من الصالحين»؛[3] آنها همه يكسان نيستند، از اهل كتاب جمعيتي هستند (كه به حق و ايمان) قيام ميكنند و پيوسته در اوقات شب، آيات خدا را ميخوانند، در حالي كه سجده مينمايند به خدا و روز واپسين ايمان دارند. امر به معروف و نهي از منكر ميكنند و در انجام كارهاي نيك پيشي ميگيرند و آنها از صالحانند.
بسته شدن در رحمت الهي به روي چنين مردمي موجب خاموشي مسئله معنويت و رخت بربستن دين و دينداري از اينگونه جوامع خواهد شد. پذيرش دين حق از طرف چنين كساني، خود ساز و كار و روشهاي خاص خود را مي طلبد كه اكنون محل بحث نيست. فقط به طور اشاره ميگوييم كه تحرك و تعالي معارف عميق اسلام، محيط اخلاقي و اجتماعي مساعد، و روش تبليغ درست اسلام، از اينگونه عواملند.
خلاصه مطلب اين كه اجابت دعاي غيرمسلمان دلايل متعددي دارد. از جمله اين كه جهان به لحاظ برخورداري از اسباب معنوي داراي نظام خاصي است كه تخلف ناپذير ميباشد. چنين نظامي را خداوند خلق كرده است. و خداوند نميتواند نظام قانونمندي را كه خود به وجود آورده، برهم زند. ديگر اين كه خداوند واجب الوجود بالذات است. يعني از هر جهت و حيث كه در نظر بگيريم واجب است. پس فياض به طور مطلق بوده و فيضش همه انسانها را در بر ميگيرد. ديگر اين كه دعا كمالي است كه انسان را به قرب الهي ميرساند و چون خداوند هر موجودي را به كمال شايستهاش ميرساند، نميتواند وي را از چنين كمالي منع نمايد.
و گفته شد كه اجابت دعاي كافر، موجب تثبيت او بر كفر نخواهد شد، از اين جهت كه كفر و ايمان، مقولهاي مربوط به اختيار انسان است و اجابت دعا مربوط به تأثير يك عامل معنوي و پيروي از يك قانون لايتخلف و اين دو مطلب، ارتباطي به هم ندارند كه اجابت دعا دليل بر حقانيت راه شود. و ديگر توجه به اين كه اجابت دعاي كافر از قبيل فيض و رحمت رحمانيه خدا است، هرگز موجب تثبيت بر كفر نخواهد شد. و اين كه عدم اجابت دعاي غير مسلمان، همين مقدار از مسئله معنويت را كه در جامعهشان سوسو ميزند، خاموش ميكند. و خداوند راضي نيست كه اين مقدار از ارتباط نيز گسسته شده و آنها يكسره در كندوي دنيا گرفتار شوند.
معرفي منبع جهت مطالعه بيشتر :
1عدل الهي، شهيد مطهري.
پي نوشت ها:
[1] . دهر، 3.
[2] . بقره، 256.
[3] . آل عمران، 113 ـ 114.