پذيرش دين و آيين يك سرگرمي و امر دل بخواهي نيست تا بر اساس آن هر ديني را كه انسان بخواهد بپذيرد يا آن را ترك كند و به همين دليل تغيير دين نيز با اين معيارها امر معقول و عقلائي نمي تواند باشد و انسان به خاطر اين كه داراي عقل هدايت گر است، از حكم عقل و عقلاء متابعت مي كند و بر خلاف آن قدم بر نمي دارد.
توضيح اين مطلب اين است كه داشتن دين، آيين و مذهب، مانند داشتن خانه، ماشين، و سائر وسائل زندگي نيست، تا انسان آن را به ميل و سليقه خود بسازد، بلكه پذيرش دين، فلسفه و علت خاص خودش را دارد. به ديگر سخن انسان براي اينكه بتواند در اين دنيا زندگي كند به خانه و لباس و وسائل ضروري زندگي نيازمند است و هر نوع از آن وسايل را كه بخواهد مي تواند انتخاب كند. امّا اين كه مي خواهد دين داشته باشد علت و فلسفه آن چيزي نيست كه در داشتن خانه و ساير ما يحتاج زندگي مطرح است، بلكه فلسفه و علت غايي آن برتر از اين امور است. يعني كسي كه ديني را انتخاب مي كند و به آن متدين مي شود، براي اين هدف است كه با ايمان به تعاليم و اصول اعتقادي آن و با عمل به دستورات آن نجات يافته ورستگار شود و از خرافات و اموري كه هيچ پايه و اساس عقلي و عقلايي ندارد خود را رهانيده و تسليم حق و واقعيات شود.
ثانيا پذيرش و انتخاب دين بايد بر طبق دلايل و براهين عقلي صورت بگيرد يعني يک انسان عاقل و رشيد بعد از اين که در خانواده خود هر ديني را از کودکي و نوجواني پذيرفته، بايد بعد از رشد علمي و عقلي درمورد تعاليم و آموزه هاي آن تحقيق نموده و با علم و يقين حقانيت يا بطلان آنها را به دست آورد و از صورت کورکورانه و تقليدوار خود را بيرون آورده و به ديني که به حقانيت آن علم و يقين پيدا مي کند، ايمان بياورد.
ثالثا يک انسان عاقل و عالم اين توانايي را دارد که از مقايسه آموزه هاي اديان مختلف، به ديني دسترسي پيدا کند که داراي برنامه هاي زندگي در ابعاد مختلف بوده و ازامور معنوي معقول در جهت جلب سعادت اخروي سخن گفته و در اين امور کامل تر و بدون عيب و نقص از ساير اديان باشد و بعد از اين، تشخيص عقل انساني خود به خود او را وادار به تسليم و پذيرش اين دين خواهد نمود مگر اين که از حکم عقل تمرد نموده و تسليم هوا و هوس نفساني خود باشد.
حالا بعد از اين مقدمه سوال مي شود که شما که در خانواده مسلمان به دنيا آمده ايد و در اين خانواده بزرگ شده ايد و از بدو تکليف مسلمان بوده ايد، بعد از رشد عقلي و علمي تا چه اندازه اي درباره اسلام و تعاليم آن تحقيق نموده و نسبت به آموزه هاي معنوي و غير معنوي آن اطلاعات به دست آورده ايد؟ اگر واقعا از باب به دست آوردن راه حق و اجتناب از راه باطل و غير معقول در ابعاد مختلف، در باره آموزه ها و تعاليم اسلامي تحقيق نموده ايد چه چيزي باعث شده که شما را از دين اسلام رو گردان کرده و به دين زرتشت علاقه مند نموده است.
و از طرف ديگر چه چيزي در دين زرتشت از روي تحقيق علمي و حق گرايانه شما را به خود جذب نموده که براي آن دين اسلام را ترک گفته و وارد اين دين مي شويد.
به عبارت کلي تر چه عيب و نقصي را در اسلام ديده ايد که آن را رها مي کنيد و از آن طرف چه مزيت و کمال را در دين زرتشت يافته ايد که به آن گرايش پيدا کرده ايد؟
اگر در مورد هيچ طرف، مطالعه و تحقيقي نداشته واطلاع کافي از آموزه ها و تعاليم اسلام و زرتشت نداريد، روي آوري شما به دين زرتشت هيچ گونه اساس عقلي، علمي و عقلايي ندارد و انسان عاقل برخلاف اين امور قدم بر نمي دارد.
اما اين که شما حالا به هر علتي به دين زرتشت تمايل پيدا کرده ايد. چرا نمي تواني نماز و روزه را ترک کني؟ و چرا به اماماني که شما آنان را امامان عرب تلقي نموده ايد، احترام مي گذاريد؟
از طرف ديگر در مسئله حقانيت يا بطلان دين، مسئله زبان و قوم و نژاد کمترين نقشي ندارد دين يا حق است و يا باطل حالا مي خواهد در هر منطقه جغرافيايي باشد و از ميان هر قوم و زباني برخاسته باشد. و لذا امروز غير عرب که شامل اقوام مختلف مي شود بيشتر از عرب اند که به دين اسلام که پيامبر و امامان آن از منطقه عرب زبان براي هدايت بشر برانگيخته شده اند، ايمان دارند و براي آن فداکاري و خدمت بسيار نموده اند.
بنابراين فارسي زبان و ساير غير عرب ها نمي توانند با اين بهانه که چون پيامبر دين اسلام، عرب بوده و يا کتاب آن به زبان عربي است، از اسلام روي گردان شده و هر کدام به جستجوي ديني باشد که از نژاد يا زبان خودشان برخاسته باشد.
اما اين که شما مي خواهيد از يک طرف دين زرتشت را بپذيريد و از طرف ديگر نماز را به فارسي بخوانيد معناي آن اين است که شما نه دين زرتشت را پذيرفته ايد و نه دين اسلام را، زيرا نمازي که در دين اسلام تشريع شده است، در دين زرتشت کمترين جايگاهي ندارد و کسي که زرتشتي مي شود بايد به تعاليم و دستورات آن پاي بند باشد. و نيز روزه اي که از واجبات عملي دين اسلام است از نظر دين زرتشت اعتباري ندارد. پس چگونه ممکن است کسي هم زرتشتي باشد و هم به احکام اسلام عمل کند!
و باز در عين حالي که تذکر داده مي شود خواندان نماز به زبان غير عربي در دين اسلام صحيح نبوده و موجب سقوط تکليف نمي گردد، يک زرتشتي نبايد صحت و عدم صحت اعمال خود را از مرجع اسلامي جويا شود، زيرا مرجع اسلامي حکم آن را بر مباني دين اسلام پاسخ مي گويد.
بنابراين اگر واقعا مي خواهيد زرتشتي شويد و يا اگر واقعا مي خواهيد راه حق و رستگاري را دريابيد، بهتر بلکه لازم است که در مورد اديان تحقيق داشته باشيد و بدون هيچ گونه پيش فرض و طرفداري نژادي، زباني و منطقه اي، از ميان آنها ديني را که به حقانيت آن علم و يقين پيدا نموده، انتخاب کرده و تا پاي جان از آن دفاع کنيد.
ولي بهتر است تحقيق را از کتاب مقدس زرتشتيان يعني اوستا و بخش ونديداد آغاز کنيد در آنجا احکام زنان را مطالعه کنيد از ديدگاه زرتشتيان زن بعد از دوره حيض و هم چنين بعد از سقط بچه بايد چند جام گميز يعني ادرار و شاش گاو نر آميخته با خاکستر را بخورد تا پاک شود اسلام براي طهارت چنين زني حکم به غسل مي کند و زرتشت براي طهارت چنين زني حکم مي کند که شاش گاو نر بخورد. و همين گونه هست در ساير احکام.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ جهان بيني اسلامي، مرتضي مطهري.
2ـ خاتميت، مرتضي مطهري.