در اسلام تمام كتابهاي انبياء الهي مورد احترام بوده و هيچ مسلماني نه تنها حق توهين به حقيقت اين كتابها را ندارد، بلكه ايمان به اين كتابها از اركان دين اسلام به شمار ميآيد. چنانچه خداوند ميفرمايد: «بگو ما به خدا ايمان آوردهايم و به آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و پيامبران اسباط بني اسرائيل نازل گرديد و [نيز] آنچه به موسي و عيسي و پيامبران [ديگر] از طرف پروردگار داده شده است. ما در بين آنان فرق نگذاشته و در برابر فرمان خدا تسليم هستيم.[1] لكن با همه اينها به دلايل زير نميتوان از آموزههاي غير قرآن به عنوان كتاب آسماني استفاده نموده و كتابهاي موجود در دست يهوديان و مسيحيان به اسم تورات و انجيل و يا هر كتابي ديگري را به عنوان كتاب الهي و ديني پذيرفت.
1. دليل اول اينست كه تمام كتابهاي انبياء گذشته يا خود به خود به مرور زمان از بين رفتهاند و يا اينكه دچار تحريف شده و كاملاً توسط مغرضان و منحرفان به كتاب غير آسماني و غير الهي تبديل گشتهاند و لذا اگر دليل ديگري هم وجود نميداشت با وجود اين واقعيت، تمسك به اين كتابها به حكم عقل نادرست و غير معقول بود.
2. چون تمام كتابهاي آسماني از طرف خداوند آمده و با آمدن كتاب بعدي كتاب قبلي منسوخ ميگرديده است، پس با توجه به اينكه آخرين كتاب خداوند قرآن كريم ميباشد. تمام كتابهاي گذشته طبق اين قاعده منسوخ گرديدهاند. بنابراين اگر كتابهاي واقعي انبياء گذشته وجود هم ميداشتند با وجود قرآن كريم كه كاملترين و آخرين كتاب الهي ميباشد، باز هم صلاحيت و شايستگي براي هدايت بشر را در اين عصر و زمان نداشتند.
علاوه بر اينها جامعيت قرآن كريم در ابعاد گوناگون و پاسخ دهندگي كامل آن به نيازمندي هاي معنوي، اخلاقي، عبادي، اقتصادي و … و همچنين معجزه بودن و بقاء احكام آن تا روز قيامت، اقتضاء ميكند كه بشر اين كتاب را به عنوان كتاب ديني بپذيرد تا از راهنماييها و آموزههاي آن به سعادت دنيا و آخرت نائل گردند.
پي نوشت:
[1] . بقره / 136.