در پاسخ به مطلب بالا بايد گفت: اولاً در ميان اديان موجود، مسلمين محدوديت بيشتري نسبت به سايرين ندارند. نگاهي هر چند سطحي و گذرا به اديان ديگر اين واقعيت را به اثبات مي رساند مثلاً در آئين يهود: كسي كه به شستن دست ها قبل از خوردن غذا به نظر حقارت نگرد، بايد تحريم و از جامعه طرد گردد[1] (براخوت الف 19) كسي كه جريان (خون ـ سلسلة البول ـ چرك و دمل) دارد نجس است و در هر بستري بخوابد بسترش نجس است هر كه بستر او را لمس كند بايد رخت خود را بشويد و با آب غسل كند و چون طاهر شد باز هم تا هفت روز نجس است و پس از هفت روز رخت خود را بشويد و بدن خود را دوباره غسل دهد تا طاهر شود و روز هشتم دو فاخته يا دو جوجه كبوتر به حضور خداوند آورده به كاهن بدهد و كاهن جريان خونش ( يا بقيه مواردش) را كفاره خواهد نمود[2] اينها كه نقل شد نمونه هاي كوچكي از مجموعه قوانين و مقررات يهود است كه با شدت تمام بايد يك فرد يهودي در زندگي خود به آنها عمل كند.
حتي در ميان مسيحيان فرقه هايي وجود دارد كه انضباط هاي شديد ديني و اخلاقي در آنها، تعداد پيروان را به مرز انقراض نزديك نموده است.
و ثانياً آنچه در دين اسلام وجود دارد به هيچ وجه محدوديت صرف بدون منطق نيست، بلكه به قول مرحوم استاد مطهري(ره) كه در ارتباط با حجاب مي فرمايند: حجاب محدوديت نيست، بلكه مصونيت است؛ ساير احكام ديني هم بهمين شكل هر يك داراي فلسفه و دليل خاصي هستند كه بمقتضاي توان و درك بشر و استعداد آدمي خداوند به تشريع آنها پرداخته است. هيچ حكم اسلامي يافت نمي شود كه انجام دادن آن براي كسيكه ناتوان از انجام آن باشد واجب و ضروري باشد، بلكه يا فرد ناتوان بكلي از انجام فريضه مذكور معاف مي شود يا موكول به فرصتي مناسب مي شود و يا در مواردي گرفتن نايب توصيه مي شود.
تمام احكام اسلام مطابق با فطرت پاك انساني است، حتي در احكام جهاد و جنگ، انسان دوستانه ترين قواعد و قوانين بر جبهه هاي اسلامي حاكم است و هرگونه تخطي از آن حرام و مخالفت با خدا قلمداد مي شود.
و ثالثاً: آئين اسلام چون آخرين ديني است كه خداوند براي انسانها نازل فرموده، لاجرم بايد كاملترين قوانين و قواعد را دارا باشد.
پيغمبران گذشته ناچار بودند احكام را بصورت ابتدايي و ساده به مردم بياموزند؛ چرا كه مردم زمانه آنها نه تنها استعداد درك اينگونه تعاليم را نداشتند، حتي به همان تعاليم ساده و آسان پيغمبران زمان خود نيز تن نمي دادند و پيغمبران خود را آزار مي دادند مي كشتند و به همين دليل امكان نداشت قوانين و احكام زمان آدم ـ عليه السّلام ـ با زمان حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ و حضرت محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ يكي باشد زيرا فهم انسانها در حال تكامل است و بنابر مصالح الهي هر روز مسئلة تازه اي در موضوع جديدي طرح مي شود و بهمين دليل اسلام جامعتر و كاملتر از اديان سابق مي باشد، البته در نهايت مقاله باز هم بر اين نكته كه كاملتر بودن بهيچ وجه بمعني محدوديت بيشتر نيست، تأكيد مي كنيم و براي نمونه چند مورد از احكام اسلام را بررسي مي كنيم تا با گوشه هايي از فلسفه تشريع آنها آشنا شويم (و البته قبلاً خاطر نشان ميكنيم كه ما تنها به اندازه اطلاعات و معلومات بشري در هر عصر و زمان مي توانيم فلسفه و ابزار احكام الهي را دريابيم، نه همه آنها را؛ چرا كه با ادعاي فهم فلسفه تمام احكام، ادعاي علم نامحدود نموده ايم و دانش بشري را هم سطح دانش پروردگار، دانسته ايم كه اين با هيچ منطقي سازگار نيست).
قرآن پس از تشريع روزه ماه مبارك رمضان مي فرمايد: «تا شايد شما تقوا پيشه كنيد[3]» و به اين ترتيب فلسفه آنرا پرهيز از گناه ذكر مي كند كه در پرتو اين رياضت مخصوص اسلامي، تسلط بر نفس و هوس هاي سركش حاصل مي گردد و وقتي مسافران و بيماران را استثناء مي كند، مي فرمايد: «خداوند راحتي شما را مي خواهد نه زحمت شما را[4]».
در مورد تحريم قمار و شراب مي گويد: «…شيطان مي خواهد به وسيله شراب و قمار در ميان شما عداوت و كينه ايجاد كند و شما را از ياد خدا و از نماز باز دارد[5]…».
در مورد اموال بيت المال و صرف آن در مصارف مورد نياز عمومي مي گويد: تا اين اموال عظيم در ميان ثروتمندان شما دست بدست نگردد[6].
در احاديث پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و ائمه هدي ـ عليهم السّلام ـ نيز در موارد بسياري به ذكر اسرار احكام پرداخته شده است و كتاب شريف علل الشرايع تأليف مرحوم شيخ صدوق (ره) مجموعه اي از اين اخبار و احاديث است.
بهر روي تمام احكام شريعت مقدسه اسلام بر اساس مصالح و دوري از مفاسد براي بندگان خدا پي ريزي شده كه حركت در راستاي جلب مصالح و دوري از مفاسد اگر چه ممكن است محدوديت به نظر آيد؛ امّا چون براي سهولت در طي مسير هدايت آمده است، قطعاً نمي توان آن را محدوديت ناميد، بلكه مصونيت است از آلوده شدن در گناهان و معاصي كه به ضلالت مي انجامند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. دين شناسي تطبيقي، كدار ناث تيواري.
2. بررسي اديان و مذاهب، استاد آل اسحاق.
پي نوشت ها:
[1] . كهن، ابراهام، خدا، انسان، ماشيح در آموزه هاي يهود، ترجمة امير فريدون گرگاني، انتشارات المعي، زمستان 82، ص 212.
[2] . كتاب مقدس، سفر لاويان، باب16.
[3] . بقره/179.
[4] . بقره/185.
[5] . مائده/91.
[6] . نور/30.