ابتداء لازم است نكاتي را جهت روشن شدن پاسخ يادآور شد:
1. برخورد با جرم و مجرم نشانة حيات جامعه است. در فرهنگ قرآني، برخورد با مجرم، و جلوگيري از جرم نشان از اين است كه آن جامعه، جامعة زنده و خردورز است. چنانكه ميفرمايد: «اي افرادي كه ايمان آوردهايد، حكم قصاص در مورد كشتگان بر شما نوشته شده است… و براي شما در قصاص حيات و زندگي است اي صاحبان خرد، تا شما تقوي پيشه كنيد»[1] زيرا اگر قصاص و برخورد با مجرم در جامعه وجود نداشته باشد، افراد سنگ دل احساس امنيّت ميكنند و جان مردم بيگناه به خطر ميافتد و در ثاني ماية حيات قاتل است؛ چرا كه او را از فكر آدم كشي تا حّد زيادي باز ميدارد و…[2]2. فرق جرم در قرآن با جرم در جامعه شناسي: از نظر اجتماعي جرم آن است كه باعث اختلال نظم و نظام در جامعه ميشود. طبعاً مجرم كسي است كه اين اختلال را ايجاد ميكند، ولي از نظر قرآن علاوه بر جرمهاي اجتماعي مانند ظلم و ربا و احتكار و عدم عدالت در بيت المال كه منجر به عدم مساوات و يا فقر اجتماعي ميشود و كليدي است براي فحشاء و آلودگي اجتماعي و در مرحلة بعدي كليدي براي كفر و بيايماني در كارهايي كه نقص روحي ميآورد، و باعث زيان و ضرر روحي به خود انسان ميشود «قل ان الخاسرين الذين خسروا انفسهم».[3] زيانكاران واقعي آنانند كه خود زيان كردهاند. مانند غيبت، سؤظن، حسادت، و كلاّ حدود الهي را زير پا گذاشتن كه در واقع ظلم به خود انسان است. «و من يتعدّ حدود الله فقد ظلم نفسه».[4] نيز جرم تلقي ميشود، و براي آن مجازات و يا تشديد مجازات در نظر گرفته نشده است.
بعد از نكات پيش گفته، پاسخ اين است كه «تشديد جرم» در قرآن با زبان تشديد مجازات (كه نشان دهنده و كاشف از تشديد جرم است) بيان شده است و اين تشديد مجازات گاهي ناشي از: 1. موقعيّت ممتاز افراد است، مانند آنچه در مورد پيامبر اسلام (ص) وارد شده است «اگر، ما تو را ثابت قدم نميساختيم نزديك بود كمي به آنها تمايل كني و اگر چنين ميكردي، «اذا لاذقتناك ضعف الحيوة و ضعف الممات» دو برابر مجازات (مشركان) در حيات دنيا و دو برابر (مجازات آنها) را بعد از مرگ، به تو ميچشانديم، سپس…»[5]و يا آنچه در مورد همسران پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـآمده، «اي همسران پيامبر هر كدام از شما عمل ناشايست آشكاري انجام دهد «يضاعف لهاالعذاب» مجازات او دو برابر خواهد شد و اين بر خداوند آسان است، و هركس از شما در پيشگاه خدا و پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ خضوع كند و عمل صالح انجام دهد، پاداش او را دو چندان خواهيم داد، و روزي بزرگوارانهاي را براي او آماده كردهايم»[6]چنانكه در روايات هم داريم «يفغر للجاهل سبعون ذنباً قبل ان يغفر للعالم ذنب واحدُ» خداوند از هفتاد گناه جاهل ميگذرد پيش از آنكه از يك گناه عالم بگذرد»[7]2. و گاهي بخاطر موقعيّت مكاني است، مثل مسجد الحرام، و مكه و مسجد النبي و… كه صيد در اين مكان ها، و يا خلاف ديگر جرم مضاعف، و جزاي بيشتري دارد.[8]3. گاهي تكرار عمل تشديد جرم، و بدنبال آن تشديد مجازات را در پي دارد، مثل تكرار صيد در مكّه، و… «ولي هر كس تكرار كند خداوند از او (علاوه بر كفاره، و يا در آخرت) انتقام ميگيرد.[9]4. و گاهي بجهت زمان، مثل ارتكاب جرم در ماههاي حرام[10] و يا ماه مبارك رمضان، و يا شب جمعه و..
5. و گاهي بخاطر سنگيني جرم است مثل محاربه با خدا و رسول،[11] جنگ و قتل عمد، و غارت. و و تبعيد مؤمنين و متدينين، تبعيض در احكام الهي و.. «براي كسي از شما كه اين عمل را انجام دهد، جز رسوايي در اين جهان چيزي نخواهد بود، و روز رستاخيز «يردون الي اشّد العذاب» به شديدترين عذابها گرفتار ميشوند»[12] و همچنين مجازات همجنس گرايي، بخاطر شنيع بودن عمل، جرم سنگيني است و تشديد دارد.[13]و يا زناي با محارم، و يا تجاوز به عنف و جبر كه حكمش اعدام است[14]2. برخورداري مجرم از امكاناتي كه جا نداشته، اين جرم از او صادر شود مثل زناي محصن، يا محصنه كه با داشتن همسر قانوني، و تحت الاختيار، اين جرم صادر شود حكمش اعدام است.[15]و همچنين حّد سرقت، با تحقق هفت شرط از جمله اين كه قحط سالي كه مردم گرسنهاند و راه به جايي ندارند، نباشد، جاري ميشود.[16]نتيجه اين شد كه تشديد جرم در قرآن در موارد زيادي بيان شده است، آن هم از طريق بيان تشديد مجازات، پس ميتوان گفت تشديد جرم بر ميگردد به تشديد مجازات.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. قانون مجازات اسلامي، جهانگير منصوري، تمام كتاب، تهران: نشر ديدار، 1378، ش.
2. تفسير نمونه، آيتالله مكارم شيرازي و همكاران، دارالكتب الاسلاميه، تهران، چ 20، 1371، ج 4، ص 376، 392، ج 14، ص 365، 417.
پي نوشت ها:
[1] . بقره/178 ، 179.
[2] . ر،ك: مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ بيست هفتم، ج 1، ص 606.
[3] . شوري/45.
[4] . بقره/229.
[5] . اسراء/75.
[6] . احزاب/30، 31.
[7] . كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، تهران، دارالكتب الاسلامية، ج 1، ص 37.
[8] . مائده/95.
[9] . مائده/95.
[10] . توبه/5.
[11] . مائده/33 و نسأ/93.
[12] . بقره/85.
[13] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، دارالكتب الاسلاميّه، چاپ نهم، ج 16، ص 258.
[14] . همان، ج 14، ص 363.
[15] . همان، ج 14، ص 363.
[16] . همان، ج 4، ص 376.