خداوند در آيات بسياري امر به اطاعت از پدر و مادر نموده است. اين نكته قابل اهميّت است. هر جا خداوند با صيغه امر به بندگان خطاب مي كند كه به پدر و مادر احسان كنيد، احسان به معناي اطاعت هم مي آيد.[1] اكنون به مفاد برخي از آيات مربوط به اطاعت از پدر و مادر اشاره مي شود:
پروردگار تبارک و تعالي، در سوره ي بقره، « وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لا تَعْبُدُونَ إِلا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلا قَلِيلا مِنْكُمْ وَأَنْتُمْ مُعْرِضُونَ »[2] آنگاه كه از پيمان خود با بني اسرائيل سخن مي گويد و در مورد احسان به طبقات مختلف جامعه امر مي كند، اوّل احسان به پدر و مادر و اطاعت از آن ها را متذكّر مي شود، زيرا احترام به پدر و مادر، اصلي است كه آدمي به آن دو متّكي است و جوانه ي وجودش بر روي آن دو تنه، روئيده است.[3] نكته ي ديگري كه مي توان از اين دو آيه استفاده كرد، ترتيب تقديم و تأخير حقوق است كه اوّل آن ها، حقّ خداوند مي باشد كه بر هر حقّي مقدّم است و سپس حقّ پدر و مادر زيرا آنان سبب به وجود آمدن انسان و مربي او مي باشند.[4]در قرآن کريم، چهار مرتبه سفارش به پدر و مادر بعد از مساله توحيد و نهي از شرك بيان شده است[5] و اين خود، بهترين دليل است بر اين كه رعايت نكردن حقوق والدين بعد از شرك به خدا در شمار بزرگترين گناهان قراردارد.[6]خداوند مي فرمايد: «به پدر و مادر نيكي كن، هرگاه يكي از آن دو يا هر دوي آن ها نزد تو به سن پيري مي رسند، كمترين اهانتي به آنان روا مدار و بر آن ها فرياد مزن با گفتار لطيف و سنجيده و بزرگوارانه با آن ها سخن بگوي»[7] در اين آيه، كلمه افّ به معناي انزجار است و نَهَر به معناي رنجاندن، كه با داد زدن و درشت سخن گفتن بر روي كسي انجام مي گيرد.[8] امام رضاـ عليه السلام ـ مي فرمايند: « پائين ترين عقوق، افّ است و اگر خداوند لفظي پائين تر از آن مي دانست به تحقيق از آن نهي مي كرد.»[9] حال جاي اين سئوال است كه آيا احسان و اطاعت از پدر و مادر به دوران پيري اختصاص دارد؟ در جواب بايد گفت: خداوند در اين آيه حكم احسان را به دوران پيري اختصاص داده است و اين حكم از آن جهت بوده است كه پدر و مادر در آن دوران سخت ترين حالات را دارند و بيشتر به كمك فرزند احتياج دارند. پس آيه شريفه نمي خواهد حكم را منحصر به دوران پيري پدر و مادر كند، بلكه مي خواهد وجوب احترام و اطاعت پدر و مادر و رعايت احترام تمام در معاشرت و سخن گفتن را به ايشان بفهماند، چه در هنگام احتياجشان به فرزند و چه در هر حال ديگر.[10] خفض جناح (پر و بال گستردن) در سوره ي اسراء، « يَعِظُكُمُ اللَّهُ أَنْ تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَدًا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ »[11] كنايه از مبالغه در تواضع و خضوع زباني و عملي است، يعني فرزند بايد در معاشرت و گفتگوي با پدر و مادر طوري روبرو شود كه پدر و مادر تواضع او را احساس كنند و بفهمند كه او خود را در برابر ايشان خوار مي دارد و نسبت به ايشان مهر و رحمت دارد»[12] در سوره ي مريم، « وَبَرًّا بِوَالِدَيْهِ … »[13] به معناي احسان كردن نسبت به آن ها، گوش به فرمان و مطيع نسبت به آنان، لطيف و مهربان با آنان و در پي رضايت آن دو بودن مي باشد.[14]حال جاي اين سئوال است كه آيا اطاعت از پدر و مادر در همه ي امور، حتّي در مسائل خلاف شرع، واجب است؟
در جواب بايد گفت: خداوند در آياتي ديگر محدوده ي اطاعت از پدر و مادر را بيان مي دارد.
در سوره ي توبه، « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آبَاءَكُمْ وَإِخْوَانَكُمْ أَوْلِيَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الإيمَانِ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ »[15] خداوند از دوستي كفّار نهي مي كند. هر چند كفّار پدران و برادران مؤمن باشند.[16]در جاي ديگر مي فرمايد: ما فرمان داديم به پدر و مادر احسان شود. در ادامه انسان را نهي كرده كه پدر و مادر را در شرك اطاعت كند و فرموده: اگر اصرار كردند شرك بورزي، اطاعتشان مكن . خداوند در سوره ي لقمان[17] مي فرمايد: بر انسان واجب است كه در امور دنيوي، نه در احكام شرعي با پدر و مادر خود به طور پسنديده و متعارف مصاحبت كند، نه به طور ناشايست. و رعايت حال آن دو را نموده با وفق و نرمي رفتار نمايد و جفا و خشونت در حقشان روا ندارد، مشقّاتي كه از ناحيه آنان مي بينند تحمل نمايد. بخلاف دين كه نبايد به خاطر پدر و مادر از آن چشم بپوشد، چون راه سعادت ابدي است. پس اگر پدر و مادر از آن هايي باشند كه به خدا رجوع دادند، بايد راه آندو را پيروي كند وگرنه راه حق را پي گيرد.[18]در پايان براي كسب معلومات بيشتر در اين زمينه مي توانيد به تفسير سوره هاي بقره 83، اسراء 23ـ24، انعام 151، مريم 14 و 32، لقمان 14، احقاف 15، توبه 23، عنكبوت 7 و… در تفسير نمونه و يا تفسير نور مراجعه نمائيد.
معرفي منابع جهت مطالعه ي بيشتر:
1. تفسير نمونه؛ ناصر مکارم شيرازي، ج1، ص 226 و ج 12، ص 74.
2. تفسير منهج الصادقين؛ ملا فتح الله کاشاني، ج5، ص 272، ذيل آيه 23، سوره اسراء.
پي نوشت ها:
[1]. مظفر، محمّد رضا، اصول فقه، قم، انتشارات اسماعيليان، 1373، هـ ق، ج1، ص65.
[2]. بقره: 2/83.
[3]. طباطبائي، سيبد محمّد حسين، تفسير الميزان، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1372، ج1، ص22.
[4]. ستاد تفسير، تفسير قرآن مجيد، قم، مركز مديريت حوزه علميه، 1376، ج 2، ص 4.
[5]. قرائتي، محسن، تفسير نور، قم، مؤسسه در راه حق، 1374، ج 3، ص432.
[6]. تفسير الميزان همان، ج 13، ص 83.
[7]. اسراء: 17/23.
[8]. تفسير الميزان، همان، ج13، ص 84.
[9]. شيخ ابو علي الفضل بن الحسن الطبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، بيروت، دار الحياء التراث العربي، چاپ اول، 1421 ق، ج3م ص 408.
[10]. تفسير الميزان، همان، ج 13، ص 84.
[11]. اسراء: 17/24.
[12]. تفسير الميزان، همان، ج 13، ص 84.
4. مريم: 19/14.
[14]. مجمع البيان في تفسير القرآن، همان، ج 5و6، ص 654.
[15]. توبه: 9/23.
[16]. تفسير الميزان، همان، ج 9، ص 214.
[17]. لقمان: 31/15.
[18]. تفسير الميزان، همان، ج 16، ص 227.