براي روشن شدن پاسخ لازم است ترجمة و تفسير آية مورد پرسش بيان شود و آنگاه به پاسخ پرسش پرداخته شود.
1. ترجمة آيه: «و خانواده خود را به نماز دستور ده و بر انجام آن شكيبا باش ما از تو روزي نميخواهيم بلكه ما به تو روزي ميدهيم و عاقبت نيك براي (اهل) تقوا است.[1]زمان نزول و مكان آن: سورة مريم و آية فوق در مكه نازل شده است، درست در روزهايي كه در روي زمين بيش از سه نفر مسلمان نبود، پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ علي ـ عليه السّلام ـ و خديجه كبري، از اين رو، مراد از اهل در آيه همان دو نفر ميباشند و ممكن است بعضي از نزديكان را نيز شامل شود هرچند با گذشت زمان دامنة خاندان پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ گسترده شد.[2]در تاريخ وضعيت نماز خواندن آن سه بزرگوار، عفيف كندي ميگويد: در روزگار جاهليت وارد «مكه» شدم، ناگهان ديدم مردي آمد، در برابر «كعبه» ايستاد؛ سپس جواني آمد، طرف راست او ايستاد چيزي نگذشت زني آمد، پشت سر آنها قرار گرفت، مشاهده ميكردم، ديدم اين دو نفر به پيروي از آن مرد، ركوع و سجود مينمودند اين منظره بي سابقه حس كنجكاوي مرا تحريك نمود، از عباس جريان را پرسيدم، در جواب گفت: آن محمدبن عبدالله، آن پسر برادرزاده او علي است، و آن زن همسر «محمد» است. به خدا سوگند روي زمين كسي جز اين سه نفر پيرو آئين اسلام نيست.[3]از آن چه گفته شد، زمينة براي پاسخ فراهم شد و آن اين كه: نماز خواندن در روزگار و شهري كه تمام آنها دشمن ميباشند، و قصد جان نمازگزاران را دارند، واقعاً صبر و استقامت ميخواهد، در واقع صبر بر خود نماز نيست بلكه صبر بر نماز علني در خانه خدا است که در معرض ديد كفار و مشركين بودند، اين نماز از آن جهت كه در ديد دشمنان و همراه با خطرات جسمي و جاني است نياز به استقامت دارد، شاهد اين پاسخ اين است كه مفسران نزول اين سوره يا خصوص اين آيه را در اوائل بعثت دانستهاند.[4]پاسخ ديگر اين است كه اين آيه بيان يك نوع عظمتي است براي پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ و اهل او، چون علاوه بر اين كه به عموم مردم دستور نماز با آنها داده شده است. در خطاباتي مانند «اقيمو الصلوة»[5] آن ها را امر به نماز نموده است، لذا پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ بعد از نزول آيه، تا شش ماه در خانة علي ـ عليه السّلام ـ ميآمد و مي فرمود: «نماز، خداوند شما را رحمت كند، خداوند اراده نموده شما را پاكيزه گرداند، در نتيجه معناي آيه اين ميشود كه بر نماز و انجام آن، و بر امر اهل بيت به نماز ادامه بده، از اين كه آنها را امر به نماز كني خسته نشوي «واصبر علي فعلها و علي امرهم بها»[6]پاسخ سوم اين كه، معناي صبر در فرهنگ قرآني و روايات، غير از آن معنايي است كه در ذهن مردم است؛ عرف مردم از صبر، فقط صبر در مقابل مصائب و سختيها را ميفهمند، اما در روايات صبر انواعي دارد، پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: «الصبر ثلاثة: صبر عند المصيبة و صبر علي الطاعة و صبر عن المعصية…» صبر بر سه قسم است، صبر در هنگامي كه مصيبت وارد ميشود، و صبر (و مداومت) بر طاعت و بندگي و صبر در مقابل ترك گناه و معصيت.[7] جالب اين است كه در مورد مصيبت تعبير به «عند = نزد» شده يعني هنگامي كه مصيبت پيش آيد، ولي نسبت به طاعت با «علي=بر» آمده يعني مداومت بر آن عبادت و دوام آن.
علي ـ عليه السّلام ـ فرمود: «الصبر صبران صبرٌ علي ماتكره و صبرٌ علي ما تحب»[8] صبر بر چيزي كه خوشايند نيست و صبر بر چيزي كه دوست داري، با توجه به اين روايت، ميتوان گفت: صبر بر نماز تنافي با محبت و عشق به آن ندارد در اين صورت صبر بيشتر معناي مداومت و استمرار را پيدا ميكند.
علي ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: رسول خدا پس از بشارت به بهشت، خود را در نماز خواندن (از بسكه زياد ميخواند) به زحمت ميانداخت؛ زيرا خداوند به او فرمود: «خانوادة خويش را به نماز فرمان ده[9] و بر انجام آن شكيبا باش» پس پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ پي در پي خانواده خود را به نماز فرمان ميداد و خود نيز در انجام نماز (با اينكه زياد ميخواند) شكيبا بود.
آنچه به عنوان نتيجه قابل بيان است، اين است که: مراد از صبر، استقامت بر نماز در شرائط دشوار مكه ميباشد، و يا مداومت بر امر به نماز نسبت به اهلبيت، از اين گذشته، در فرهنگ اسلامي، بر چيزي كه انسان دوست دارد صبر لازم است و معناي آن مداومت بيشتر در چيزي است که بدان عشق مي ورزد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تفسير نمونه، آيت الله مكارم شيرازي، ج13، ص341.
2. ترجمة تفسير صافي، ج2، فيض كاشاني، ذيل آية 132 طه.
3. ترجمة مجمعالبيان، ابوعلي طبرسي، ج7، ذيل آية 132 طه.
4. ترجمة تفسير الميزان، علامه طباطبايي، ج14، ذيل آيه 132 طه.
پي نوشت ها:
[1] . طه/ 132.
[2] . مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ هشتم، 1370، ج13، ص342.
[3] . سبحاني، جعفر، فروع ابديت، نشر عمار، 1351، ج1و2، ص203 و ر.ك: طبري، تاريخ طبري، ج2، ص211 و ر.ك: ابن اثير، كامل، ج2، ص37ـ38.
[4] . طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ چهارم، 1362، ج14، ص260.
[5] . بقره/ 43.
[6] . ابوعلي طبرسي، مجمعالبيان، بيروت، دارالمعرفه، چاپ دوم، 1408 هـ 1988م، ج7و8، ص59ـ60 و ر.ك: فيض كاشاني، محسن، تفسير الصافي، بيروت، مؤسسة الاعلمي، ج3، ص327ـ328.
[7] . كليني، محمدبن يعقوب، اصول كافي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ج2، ص91.
[8] . عبدالواحد آمدي، غررالحكم، ترجمه محمدعلي انصاري، ص79.
[9] . نهجالبلاغه، خطبه 190 و 199.