اضطراب استرس، و نگراني يكي از بزرگترين بلاهاي زندگي انسانها بوده و هست. عوارض و پيامد ناشي از آن در زندگي فردي و اجتماعي كاملاً محسوس است.
در عوض، آرامش يكي از گمشدههاي مهم بشر بوده و جهت دست يابي به آن، هميشه در تلاش بوده است. در عصر تكنولوژي و زندگي ماشيني نيز بشر يك لحظه آرام ننشسته و در تكاپوي يافتن يك محيط امن و آرام است.
درباره مسأله آرامش انسان، آيات و روايات فراوان سفارش شده است :
1. از جمله مهمترين آيهاي كه به عنوان آرام بخش روح و جان آدمي از آن سخن به ميان ميآورند، آيهي « تطمئن قلوب» است. ميفرمايد: «الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»؛[1] «همان كساني كه ايمان آوردهاند و دلهايشان به ياد خدا آرام ميگيرد. آگاه باشيد كه دلها فقط به ياد خدا آرام ميگيرد.»
2. «هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدادُوا إِيماناً مَعَ إِيمانِهِمْ»؛[2] «خداوند سكينه و آرامش را بر دلهاي مؤمنين نازل كرد، تا بر مراتب ايمان خود بيفزايند.»
3. «إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنِي وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي»؛[3] در خطاب به حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ فرمود «من پروردگار توام جز من كسي نيست، پس مرا عبادت كن و نماز را به خاطر من برپا دار.»
برخى از عوامل آرامش و رفع استرس از ديدگاه قرآن عبارت است از:
1. حس ايمان: انسان مؤمن كه بنيان هاى اعتقادى خويش را مستحكم و خلل ناپذير بنا نهاده و در مقام عمل تنها به انجام تكاليف الهى نظر دارد، هيچ گاه هراس و اندوهى به قلبش راه نمى يابد; زيرا نه خود را مالك ثروت ونه صاحب اختيار در تصميم گيرى ها مى بيند; بلكه او تنها امانت دار در برابر خداوند بر زمين بوده و موظف به شناخت خير و شر بر اساس دستورات خداوند است; اما انسان بى ايمان از اين پشتوانه مستحكم روحى و روانى محروم است و تنها و سرگردان در زمين رها مى ماند: « ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْكافِرِينَ لا مَوْلى لَهُم;4چرا كه خدا سرپرست كسانى است كه ايمان آورده اند، ولى كافران را سرپرست ]و ياورى[ نيست…
2. ياد خدا: «أَلاَ بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئـِنُّ الْقُلُوبُ;5
3. تقوا توكل: «…وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا * وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَحْتَسِبُ وَ مَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَــلِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَىْء قَدْرًا;1 و هر كس از خداوند پروا كند ]خدا[ براى او راه بيرون شدنى قرار مى دهد، و از جايى كه حسابش را نمى كند، به او روزى مى رساند و هر كس بر خدا اعتماد كند او براى وى بس است. خدا فرمانش را به انجام رساننده است. به راستى خدا براى هر چيزى اندازه اى مقرّر كرده است.»
4. توبه: بازگشت مستمر انسان به سوى خداوند موجب تخليه روانى از فشار احساس گناه شده و حالت پاكى و طهارت نخستين را به او باز مى گرداند. اعتقاد انسان با ايمان به فضل و رحمت بى كران خداوند و امكان محو شدن تمام و كمال همه گناهان در نهاد او آرامش بى كران مى آفريند: «قُلْ يَـعِبَادِىَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ;2 بگو: اى بندگان من كه بر سر خويشتن زياده روى داشته ايد، از رحمت خدا نوميد نشويد. درحقيقت خدا همه گناهان را مى آمرزد كه او خود آمرزنده مهربان است.»
5. صبر: بردبارى به تقويت شخصيّت و افزايش توانايى انسان در برابر سختى ها و بارهاى سنگين زندگى انجاميده و اعتدال روانى انسان را حفظ مى كند از اين روى خداوند به يارى جستن از صبر و نماز در مشكلات زندگى دعوت كرده است: «يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَوةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّـبِرِينَ;3اى كسانى كه ايمان آورده ايد از شكيبايى و نماز يارى جوييد; زيرا خدا با شكيبايان است.»
6. نماز و نيايش: پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) به هنگام سختى ها براى كسب آرامش به نماز پناه مى برد. اساساً دعا و نيايش به درگاه خدا آرامش گر نگرانى مؤمنان است: «و هر گاه بندگان من از تو درباره من بپرسند، ]بگو[ من نزديكم و دعاى دعا كننده را ـ به هنگامى كه مرا بخواند ـ اجابت مى كند، پس ]آنان[ بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند، باشد كه راه يابند».
بنابراين وقتي انسان رو به درگاه خدا ميكند، به باطل پشت کرده و به حق ميپيوندد، دل او زنده شده و به «حيات طيّبه» و زندگاني واقعي نايل ميشود.
در حديث قدسي خداوند فرمود: هر كه مرا در ميان مردمان ياد كند من او را در ميان فرشتگان ياد ميكنم4.[4]با اين بيان معلوم ميشود كه ذكر به معناي ياد کردن است و اختصاصي به نام خاص ندارد و حوزة وسيعي را شامل ميشود. از امام محمد باقر ـ عليه السّلام ـ روايت شده كه: موسي كليم از پروردگارش پرسيد: آيا تو نزديكي تا با تو نجوا كنم يا دوري تا تو را ندا كنم؟ خداوند فرمود: أنا جليسُ من ذكرَي… من هم نشين كسي هستم كه مرا ياد كند.[5] و آيات و روايات فراواني در اين زمينه وارد شده است که به علت اختصار از ذکر تمام آن ها صرف نظر مي شود.
قسمت دوم سؤال: تا حدودي در قسمت اول به اين بخش از پرسش پاسخ داده شد، شايد مهمترين آيه در اين خصوص، كه تأكيد بر خشوع و خضوع در نماز دارد، آية 2 از سورة مباركة مؤمنون است. آنجا كه ميفرمايد: «الّذين هُم في صلاتهم خاشعون»؛ آنان كه در نمازشان خاشع هستند.
در يك بحث كلي، تمركز با حضور قلب يك فرق اساسي دارد. در تمركز، انسان به يك نقطهاي مينگرد فقط حواسش به آن نقطه است مثلاً در تماشاي تلويزيون، ممكن است تمام حواسش به تلويزيون باشد، منتها در حين تماشا حركاتي از خود نشان دهد. ولي در حضور قلب، انسان تمام وجودش يعني تمام اعضاء و جوارح به سوي معبود است. پس آيهاي كه به صراحت دال بر تمركز انسان در نماز و قرآن باشد نيامده است، بلكه در قرآن و در روايات اسلامي از حضور قلب است. خشوع و خضوع در نماز، سيرة عملي همة معصومان است. روايت شده كه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ هر گاه به نماز ميايستاد همچون لباسي ميشد كه گوشهاي بي حركت افتاده باشد. حضرت امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ به هنگام نماز رنگ رخسارش دگرگون ميشد. حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ از ترس خدا به نفس نفس ميافتاد،[6] امام مجتبي ـ عليه السّلام ـ هنگام وضو رنگ مباركش ميپريد و ميفرمود: «كسي كه ميخواهد به حضور خداوند برسد بايد رنگش را ببازد».[7] خلاصة خشوع اثر حضور قلب و حضور قلب است يعني دل بداند كه زبان چه ميگويد.
آن چه به عنوان نتيجه بحث قابل بيان است، اين است که: ذكر خداوند علاوه بر اين كه از بزرگترين عبادات و بهترين نيكيهاست، وسوسههاي شيطاني نفس و اضطراب و افسردگي و كسالتهاي روحي را برطرف ميكند و سرزمين روح و قلب آدمي را براي شكوفايي فضيلتها آماده ميسازد. دل در پرتو ياد خدا به آرامش ميرسد و نگراني او از آيندة مبهم و تاريك به اميد و اطمينان تبديل ميشود.
از اين روي گفته شد خشوع يكي از اركان اصلي توجه انسان به نماز است و اين در پرتو معرفت انسان است كه، چه قدر اين شناخت نسبت به كسي كه در برابر او كرنش مي کند، از اهميت ويژهاي برخوردار خواهد بود.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. حسين اسكندري، آيههاي زندگي، ناشر انتشارات سروش، تهران، 1381.
2. ره توشه راهيان نور، ناشر انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزة علميه قم، ويژة ماه مبارك رمضان، 1380 و 1381.
3. آيت الله ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ناشر انتشارات دار الكتب الاسلاميه تهران، 1371 ش، جلد دهم، ذيل آية 28 سورة رعد.
4. مجموعه سخنان قصار مولا امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ ، غرر الحكم و درر الكلم، ترجمه محمدعلي انصاري، ناشر: انتشارات دار الكتب قم، ج 2.
5. عباس عزيزي، جامع آيات و احاديث موضوعي نماز، ناشر انتشارات نبوغ تهران، ج اول.
پي نوشت ها:
[1] . رعد/ 28.
[2] . فتح/ 4.
[3] . طه/ 14.
4. محمد،11.
5. رعد،28.
1. طلاق،3ـ2.
2. زمر،53.
3. بقره،153.
4. كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، تهران، انتشارات دار الكتب الاسلاميه، 1363، ج 2، ص 499.
[5] . اسكندري، حسين، آيههاي زندگي، تهران، ناشر انتشارات سروش، 1381، ص 105.
[6] . مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، بيروت، ناشر دار الاحياء التراث، 1403 ق، ج 85، ص 258.
[7] . اسكندري، حسين، آيههاي زندگي، تهران، ناشر انتشارات سروش، 1381، ص 108.