خانه » همه » مذهبی » عرفان در قرآن چگونه است؟

عرفان در قرآن چگونه است؟

جهت روشن شدن بحث بيان چند نکته لازم است:
1. عرفان در لغت به معناي دانستن، آگاه شدن، شناختن و… مي‎باشد[1] و عرفا دو صنفند 1. متصوفه 2. علما و فقيهان عارف عرفانشان برگرفته از قرآن و سنّت مي‎باشد.
2. حدود بيست آيه در قرآن شريف وارد شده که در آنها كلمه «لقاء الله» و مشابه آن به كار رفته است. عده‎اي از علما (متكلمين) ملاقات خدا را به معناي مرگ و لقاء ثواب و عقاب گرفته‎اند،و عده‎اي ديگر (فقيهان عارف) مي‎گويند: مراد اين است كه انوار جمال و جلال الهي در قلب و عقل و باطن اولياي خاص الهي تجلّي مي‎كند تا آنجا كه او را از خود فاني نموده و محو جمال و كمال خدا مي‎نمايد و عقل او سراپا معرفت حق شده و خداوند تدبير امور و كارهاي او را به دست مي‎گيرد، هر چند حاصل اين فناء اين است كه عارف اظهار عجز از معرفت و شناخت «ذات الهي» نمايد.[2]با اين مقدمه پاسخ را در سه مرحله بيان مي‎داريم. الف: عرفان نظري و عملي در قرآن. در قرآن آيات زيادي به صورت كلّي در مورد عرفان (نظري و عملي) آمده است. قطب نماي دروني اوّلا قرآن مي‎گويد، انسان داراي روح الهي است،[3] و داراي فطرت توحيدي مي‎باشد،[4] و راه فجور و تقوي را مي‎تواند؛ تشخيص دهد. و ثانياً‌ ارتباط خدا و انسان و بالعكس را چنين بيان مي‎كند: «خدا با شما است در هر جا كه باشيد»[5] «خداوند به انسان علم داده است»[6] و علم به اسماء را به او تعليم داده است» و انسان خليفة خداوند در روي زمين[7] و امانت‎دار الهي است[8] و ثالثاً، دربارة سير و سلوك انسان به سوي خدا رهنمودهاي زيبائي را ارائه مي‎دهد، 1. نور دل را انسان بايد از خداوند دريافت كند.[9] 2. تلاش انسان به سوي خدا مستمر و با سرعت است.[10] 3. و اگر در مسير الهي تلاش كند، درست و رهنمون و هدايت مي‎شود.[11] و خدا مي‎داند چه كسي را به نور خودش هدايت كند.[12] 4. و به كساني كه داراي تقواي الهي باشد، قدرت تشخيص حق از باطل عنايت مي‎كند.[13] 5. انسان مي‎تواند عاشق خدا باشد[14] و به كوي رضوان الهي راه يابد[15] و سرانجام به ملاقات (به معناي كه در ابتداء ذكر كرديم) نائل شود.[16] 6. و به بالاترين نقطه‎هاي معراج عروج نمايد، كه مقرّب‎ترين ملائكه در آن جا راه ندارد و به بالاترين مدال سير و سلوك خود دست يابد،[17] ب: و اين‎كه كيفيت دقيق اين سلوك عرفاني چگونه است، در كتاب‎هاي سير و سلوك، عرفان عملي بيان شده است كه ما گوشه‎هاي از آن را، از كتابي كه مقبول عارف وارسته قاضي طباطبائي (قده) و به نقل مرحوم علاّمة طباطبائي «كتابي مانند آن در عرفان نوشته نشده است» نقل مي‎كنيم، يعني رساله سير و سلوك بحرالعلوم (ره).[18]براي رسيدن به سر منزل مقصود، كه عالمي است بالاتر از عالم مخلصين، چند چيز لازم است: 1. معرفت اجمالية مقصد كه عالم ظهور چشمة حكمت است؛ چه تا كسي اجمالاً‌ از مقصود تصوّر نكند، دامن طلب آن را به بيان نمي‎زند. 2. وارد شدن به عالم خلوص و معرفت آن. 3. سير در منازل چهارگانة اين عالم. 4. طي عوالم زيادي كه منازل پيش از عالم خلوصند تا بعد از طي آن ها، داخل در عالم خلوص گردد.
امّا معرفت مقصد، كه عبارت است از عالم حيات ابديّه كه به لساني آن را «بقاء به معبود خوانند». قرآن شريف مي‎فرمايد: «بلكه زنده‎اند در نزد پروردگارشان روزي داده مي‎شوند.»[19] امّا دخول به عالم خلوص، بدان كه اخلاص بر دو قسم است اوّل: خلوص دين و طاعت از براي خدا، چنان كه قرآن شريف مي‎فرمايد: «پس خدا را پرستش كن و دين خود را براي او خالص گردان.»[20] دوّم خلوص خود را براي خدا[21] و امّا منازل چهل‎گانه عالم خلوص، که مراد از آن ها، طي منازل استعداد و قوّه حصول است و اين مرحله، تمام بملكة فعليّت تامّه است.[22] و امّا عالم‎هاي دوازده‎گانة مقدّم بر عالم خلوص به اين تفصيل است. 1. اسلام اصغر يعني اظهار شهادتين.[23] 2. ايمان اصغر عبارت است از تصديق قلبي، و اذعان باطني به اركان اسلام.[24] 3. اسلام اكبر ـ يعني تسليم و انقياد و اطاعت در برابر خداوند.[25] ايمان اكبر ـ ايمان مؤمنين به خدا و رسولش.[26] 5. هجرت كبري ـ دوري از رفت و آمد با اهل عصيان، طاغوت، و فرزندان شكم و بندگان سفره.[27] 6. جهاد اكبر ـ عبارت است از مبارزه با لشكريان شيطان به كمك لشكريان خدا.[28] 7. فتح و ظفر بر خود شيطان. 8. اسلام اعظم. 9. ايمان اعظم كه عبارت است از مشاهدة نيستي خود.[29] 10. هجرت عظمي، كه عبارت است از مهاجرت وجود خود و مسافرت به عالم وجود مطلق.[30] 11. جهاد اعظم (توسل به خداي اعظم). 12. عالم خلوص بعد از بيان اين مراحل مي‎رسيم به طريقه سلوك الي الله كه فقط به عناوين آنها اشاره مي‎شود لوازم سلوك الي الله عبارتند از: 1. ترك عادت و رسوم و تعارفات. 2. عزم 3. افق و مدارا. 4. وفا. 5. ثبات و دوام. 6. مراقبه. 7. محاسبه. 8. مؤاخذه. 9. مسارعت. 10. ارادت. 11. حفظ ادب نسبت به جناب مقدس باري و رسول و خلفاي او. 12. نيّت. 13. صمت و سكوت. 14. حلال خوري و كم‎خوري. 15. خلوت 16. شهر شب بيداري. 17. دوام طهارت. 18. مبالغه و تضرّع و خاكساري در درگاه پروردگار. 19. اهراز از مشتهيّات بقدر استطاعت. 20. كتمان سرّ. 21. گرفتن استاد. 22. ورد. 23. نفي خواطر. 24. فكر. 25. ذكر و… هر يك از اقسام فوق داراي مدرك قرآني و روائي مي‎باشد.[31] ج: فنا في الله و خصوصيات سلوك قرآني. اوج و نهايت عرفان اصطلاحي همان فناء في الله است. در باب سلوك گفته‎آند: فناء عبارتست از نهايت سير في الله،[32] چه، سير الي الله وقتي منتهي مي‎شود كه بنده بادية وجود را با قدم صدق يكبارگي قطع كند و سير في الله وقتي محق مي‎شود كه بنده را بعد از فناء مطلق از همة ناپاكي‎ها پاك سازد، تا در عالم اتصاف به اوصاف الهي متصف شده و به تخلق به اخلاق ربّاني ترقي يابد.
و فناء نيز انواعي دارد؛ فناء از خلق و فناء از خود، و فناء از نفس و از هواها و فناء از اِرادت و قرآن در آيات زيادي اين سير را بيان نموده، از جمله مي‎فرمايد: «اي انسان تو با تلاش و رنج به سوي پروردگارت مي‎روي و او را ملاقات خواهي نمود»[33] و با رسيدن به خدا است كه آن فناء و رنگ الهي در انسان محقق مي‎شود، همان رنگي كه هيچ تغييري در آن نيست. منتهي سير و سلوك عرفاني قرآن، خصوصياتي دارد كه مي‎توان مراحل آن را اين‎گونه بر شمرد.
اوّل: مرحلة معرفت و انديشه‎هاي عقلي (بدانيد كه خدا يكي است).[34]دوّم: جريان هجرت، حركت، تلاش، كوشش و پيگيري.[35]سوّم: سرعت در كار، شتاب در هجرت، تندي حركت و مانند آن.[36]چهارم: سبقت از همراهان، جلو افتادن در فضائل، پيشگامي و پيشتازي در خيرات، پيشبرد اهداف بيش از ديگران.[37]پنجم: مسئله امامت، و پيشوا شدن و اسوه و حدود ديگران شدن راهنما و رهنمون شدن، راهبر و رهبر ديگران شدن، اين مراحل پنجگانه را قرآن بطور گسترده بيان نموده است.[38]

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. رسالة لقاءالله، حاج ميرزا جواد ملكي.
2. رساله سير و سلوك منوسبه به بحرالعلوم، سيد مهدي طباطبائي نجفي، با مقدّمه و شرح سيد محمد حسين تهراني.
3. مجلة حوزه، ص 53، اسفند 1362 سال اوّل.
4. مجلة حوزه، شمارة 4، سال اوّل.
5. مجلة حوزه، شمارة 6، سال اوّل.
6. مجلة حوزه شمارة 1، سال دوّم، آذر 1363.
 
پي نوشت ها:
[1] . معلوف لويس، فرهنگ جديد، ترجمة منجد الطلاب، تهران، انتشارات اسلامي، چاپ چهارم، 1362، ص 357.
[2] . ملكي، ميرزا جواد، رسالة لقاء الله، قم، انتشارات مصطفوي، ص 305، با تلخيص.
[3] . حجر/ 29.
[4] . روم/ 3.
[5] . حديد/ 4.
[6] . ق/ 16.
[7] . بقره/ 31.
[8] . احزاب/ 30.
[9] . نور/ 4.
[10] . انفال/ 29، انشقاق/ 10.
[11] . عنكبوت/ 69.
[12] . نور/ 35.
[13] . انفال/ 29.
[14] . بقره/ 165.
[15] . مائده 16.
[16] . انشقاق/ 6.
[17] . نجم/ 7 ـ 10.
[18] . طباطبائي، سيد مهدي، نجفي (بحرالعلوم)، رسالة سير و سلوك، تهران، انتشارات حكمت، چاپ اوّل، 1360، ص 2.
[19] . آل عمران/ 169.
[20] . زمر/ 2 و يونس/ 22.
[21] . صافات/ 128 و 40 و سير سلوك، ص 44.
[22] . همان، ص 64.
[23] . حجرات/ 14.
[24] . همان، ص 78.
[25] . بقره/ 208.
[26] . نساء/ 136 و مؤمنين/ 5ـ2 و انفال/ 2.
[27] . سير و سلوك، ص 88.
[28] . همان، ص 90.
[29] . سير و سلوك، ص 97.
[30] . سير و سلوك، ص 98.
[31] . ر.ك: همان، ص 186ـ132.
[32] . ر.ك، التهاوي، محمدعلي، مَوسُوعة كشاف اصطلاح الفنون و العلوم، مكتبه لبنان ناشرون، ج 2، ص 1292.
[33] . انشقاق/ 6.
[34] . محمد/ 19.
[35] . انشقاق/ 6.
[36] . آل عمران/ 133.
[37] . بقره/ 148.
[38] . ر.ك، جوادي آملي، عبدالله، تفسير موضوعي قرآن مجيد، قم، مركز نشر فرهنگي رجاء، ج 1، ص 111.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد