خانه » همه » مذهبی » در آية 11 سورة غافر مي خوانيم: « قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ ..» مي‌گويند: پروردگارا ما را دوبار ميراندي و دوبار زنده كردي و …» چگونه است كه انسان دوبار مي‌ميرد و دوبار هم زنده مي‌گردد؟

در آية 11 سورة غافر مي خوانيم: « قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ ..» مي‌گويند: پروردگارا ما را دوبار ميراندي و دوبار زنده كردي و …» چگونه است كه انسان دوبار مي‌ميرد و دوبار هم زنده مي‌گردد؟

برخي از افراد بشر و مكاتب گمان مي‌كنند، مردن، فنا و نابودي است.[1] و بعد از مرگ همه چيز تمام مي‌شود و قيامت و حسابي، در كار نيست؛ به همين جهت به هر معصيتي آلوده مي‌شوند.[2] امّا بعد از دوبار اماته (ميراندن) و دوبار احياء (زنده كردن)، به حقانيت قيامت و حساب‌رسي يقين پيدا مي‌كنند؛[3] و براي خلاصي از عذاب الهي، در درون آتش، به اين جمله متوسل مي‌شوند: « رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ… »امّا اين اقرار سودي به حال شان ندارد.[4]مفسران در معني « دو بار ميراندن و زنده كردن» احتمالاتي را ذكر كرده‌اند كه دو احتمال محوري در بين آنها ديده مي‌شود، و بقيه با اندكي تفاوت، شبيه يكي از آنهاست و آن دو عبارتند از:
1ـ برخي معتقدند در اين آيه همانند آية 28 سورة بقره، منظور از مرگ اول حالت قبل از پيدايش انسان در دنياست. و مرگ دوّم او در پايان عمرش مي‌باشد، و زندگي دنيوي او ، زندگي اول، و زنده شدن در قيامت، زندگي دوّم است.
ولي اين تفسير تنها در مورد آية 28 سورة بقره صحيح است كه در آن يك موت (مردن) و يك اماته (ميراندن) و دو احياء ( زنده كردن)، مطرح است. امّا در آية مورد بحث، سخن از دو ميراندن و دو زنده كردن است. و چون ميراندن متفرع بر حيات است، در مورد حال (مرگ) قبل از زندگي به كار نمي‌رود.[5] به اضافه اين كه مرگ قبل از زندگي دنيوي، نقشي در حصول يقين براي آنان در قيامت، ندارد تا آن را اراده كرده باشند.
2ـ مفسران و علماي بزرگي مانند علامه طباطبائي رحمة الله عليه، آيت الله مكارم شيرازي معتقدند: منظور از دو اماته (ميراندن)، مرگ در پايان عمر دنيوي مرگ در پايان زندگي برزخي است و منظور از دو احياء (زنده كردن)  احياي برزخي در قيامت است.[6] يعني انسان در پايان عمر مي‌ميرد، (اماتة اول). و بعد از پايان عمر دنيايي و شروع قيامت در حيات (زندگي) برزخي، مرحلة ديگري از زندگي را طي مي‌كند (احياء اول)، تا اينكه با نفخ صور[7] اول آن را هم از دست مي‌دهد (اماته دوّم). و سپس با نفخ صور دوّم[8] براي حساب قيامت زنده مي‌شود (احياء دوّم).
تفسير دوّم، بر خلاف تفسير اول، آية را دال بر حيات برزخي انسان مي‌داند و معتقد است، انسان با مرگ به يك زندگي ديگري غير از زندگي جسماني دنيوي، منتقل مي‌شود، و تا بپا شدن قيامت در آن به سر مي‌برد. و اين مورد تأييد قرآن مي‌باشد. چنان‌كه به تصريح قرآن، بعضي بعد از مرگ، از خدا تقاضاي بازگشت به دنيا براي انجام اعمال صالح و جبران گذشته مي‌كنند، ولي خواسته‌شان برآورده نمي‌شود.[9] و برخي از آنان مثل آل فرعون، هر صبح و شام در برزخ دچار عذاب مي‌شوند.[10] و نيز قرآن، صريحاً شهدا را زنده مي‌داند.[11] همچنين روايات زيادي اين نوع از زندگي (برزخي ) را با طرح مسايلي چون، وحشت در قبر، زيارت اهل قبور، سؤال در قبر و … تأكيد مي‌كنند.[12] به عنوان مثال : از محمد بن مسلم روايت شده است كه گفته: « به امام صادق ـ عليه السلام ـ عرض كردم: « مردگان را زيارت كنيم؟» فرمود : «بله»، عرض كردم: « وقتي نزدشان برويم، ما را مي‌شناسند؟» فرمود: « آري به خدا، آنها شما را مي‌شناسند و به شما شاد مي‌شوند و انس مي‌گيرند….» و علماي بزرگ هم به تبع آيات و روايات، به اثبات حيات بزرخي پرداخته‌اند.[13]ممكن است اشكالي به ذهن بيايد، كه چگونه ممكن است انساني كه مرده و استخوان‌هايش هم پوسيده است، در برزخ زنده باشد؟ پاسخ آن اين است كه حقيقت انسان به روح اوست و روح با از بين رفتن بدن از بين نمي‌رود، بلكه از بدن جدا مي‌شود و در قرآن از آن به وفات تعبير مي‌شود، نه فوت. چنانكه در طول عمر هم، بدن دائماً در حال تغييرات است، ولي رابطة اين هماني بين كودكي و پيري انسان‌ها محفوظ مي‌ماند. و شخصيت ( انسانيت) آنها دستخوش تحولات و تغييرات بدن او قرار نمي‌گيرد، و حتي اگر كسي دست‌ها و پاهاي خود را هم از دست بدهد، كارهايي را كه قبلاً با دست و پا انجام داده است را مي‌تواند به خود نسبت دهد و بگويد: من فلان كار و …. را كردم و به فلان جا رفتم و…
بنابراين، وقتي انسان مي‌ميرد، در واقع جسم او از كار مي‌افتد و كم‌كم مي‌پوسد، ولي روح او باقي است. و به عبارت ديگر: مرگ، يك امر عدمي نيست، بلكه امري وجودي است و به همين جهت هم خدا خود را خالق مرگ و زندگي مي‌داند: «الذي خلق الموت و الحيوة »[14] و انسان با مرگ نابود نمي‌شود، بلكه داراي حيات جديدي مي‌شود و تنها نحوة وجود و حيات او عوض شده و كامل‌تر مي‌شود. مثل نوزاد كه رحم مادر را ترك و به جهاني وسيع‌تر و كامل‌تر پا مي‌نهد و زندگي جديدي را آغاز مي‌كند.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ شهيد مرتضي مطهري، مجموعة آثار. (تهران، انتشارات صدرا، چ 4، 1377)، ج 4.
2ـ علامه طباطبايي تفسير الميزان ، ترجمة محمد باقر موسوي همداني، ( قم، بنياد علامه طباطبايي، 1363)، ج 17، ص 500 ـ 496 .

 پي نوشت ها:
[1] ـ مؤمنون/ 37، « إِنْ هِيَ إِلا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ »
[2] – ر.ك: ص/ 26 .
[3] – ر.ك: سجده/ 12 .
[4] – ر.ك: طباطبائي، سيد محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، قم، اسماعيليان، چاپ پنجم، 1371، ج 17، ص 313 ـ 312 .
[5] – ر.ك: جوادي آملي، عبدالله، تسنيم، قم، مركز نشر اسراء، چاپ اول، 1378، ج 2، ص 593.
[6] – ر.ك: طباطبايي، سيد محمد حسين، پيشين، ص 313، و ج 1، ص 111، مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، پيشين، ص 45، هم ايشان، پيام قرآن، پيشين، ص 454.
[7] – زمر/ 68، « وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الأرْضِ إِلا مَنْ شَاءَ اللَّهُ ».
[8] – زمر/ 68، « ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَى فَإِذَا هُمْ قِيَامٌ يَنْظُرُونَ ».
[9] – ر.ك: مؤمنون/ 100 ـ 99 .
[10] – ر.ك: غافر/ 46 ـ 45 .
[11] – ر.ك: آل عمران، /169 ـ 171، و بقره/ 154.
[12] –  ر.ك: فيض كاشاني، محسن، محجة البيضاء، قم، دفتر انتشارات اسلامي، بي نوبت، بي‌تا، ج8، ص 293 ـ 289 و 312 ـ 302؛ مجلسي، محمد باقر، حق اليقين، تهران، علمية اسلاميه، بي نوبت، بي‌تا، ص413 ـ 388؛ قمي، عباس، منازل الآخرة، قم، در راه حق، بي نوبت، بي‌تا، ص 59 ـ 19.
[13] – ر.ك: مطهري، مرتضي، مجموعة آثار، تهران، صدار، چاپ چهارم، 1377، ج 4، ص 645 ـ 644؛ سبحاني، جعفر، محاضرات في الالهيات، قم، مؤسسه النشر الاسلامي، چاپ دوّم، 1415 هـ .ق، ص 626 ـ 619، با تلخيص علي رباني گلپايگاني؛ حلي، كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، با تحقيق آيت الله حسن حسن‌زاده آملي، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، بي‌نوبت، بي‌تا، ص 425؛ طباطبايي، سيد محمد حسين، حيات پس از مرگ، قم، دفتر انتشارات اسلامي، بي‌نوبت، بي‌تا، ص 42 ـ 29.
[14] – ملك/ 2 .

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد