«اشراط» جمع «شرط» به معني «علامت» و «ساعة» در اينجا به معني «قيامت»است. اين نشانه ها حوادث مهم و تكان دهندهاي است كه قبل از قيامت رخ ميدهد، حوادثي كه قرآن بيان ميكند، ميتوان آن را به سه گروه تقسيم كرد:
گروه اول: حوادث قبل از پايان جهان: آياتي در قرآن بيان شده است كه دلالت بر نمايان شدن نشانههاي قيامت دارد، و بعضي از اين نشانهها قبلاً اتفاق افتاده است، و بعضي ديگر قبل از قيامت اتفاق ميافتد: « فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها»[1]؛ آيا آنها (افراد بيايمان) جز اين انتظاري دارند كه قيامت ناگهان برپا شود، آنگاه ايمان بياورند، در حالي كه هم اكنون نشانههاي آن آمده است؟ در دومين آيه، سخن از نزديكي قيامت و يكي از نشانه آن را «شق القمر» ميداند. «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ»[2] قيامت نزديك شد، و ماه از هم شكافت. علامةطباطبايي (ره) ميفرمايد: شق القمر كه يكي از نشانههاي قيامت است، در زمان رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ اتفاق افتاد.[3]در سومين آيه،اشاره به يكي ديگر از نشانههاي نزديكي قيامت شده است، و آن روزي است كه دود غليظي صفحة آسمان را ميپوشاند، و به صورت عذابي در ميآيد: «فَارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِينٍ»؛[4] بعضيها «دود» را در اين آيه به معناي مجازي ميدانند، چون در ادبيات عرب واژة «دخان» كنايه از شر و بلاي فراگير است.[5]در حالي كه يكي از اصحاب از پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ سؤال ميكند كه دخان چيست؟ پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ آية فوق را تلاوت ميكند و بعد ميفرمايد: «دودي است كه بين مشرق و مغرب را پر ميكند و چهل شبانهروز باقي ميماند، امّا مؤمن حالتي شبيه به زكام به او دست ميدهد، و كافر همچون مستان خواهد بود، و دود از بيني و گوشها و پشت او بيرون ميآيد.[6]
گروه دوّم آيات: نشانههاي پايان جهان
از بخش ديگري از آيات قرآن استفاده ميشود كه در پايان اين جهان، انقلاب عظيم در كائنات و آسمان و زمين رخ ميدهد. و مرگ اين جهان، مرگ تدريجي نيست، بلكه ناگهاني و دفعي و توأم با حوادث تكان دهنده است. البتّه بعضيها مرگ جهان را تدريجي ميدانند. يعني اينكه تمام موجودات حتي آسمان و زمين حركت آنها به سوي معاد است. طبق نص صريح قرآن اين آسمان و زمين تبديل به آسمان و زمين ديگر ميشوند: «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ»[7] روزي است كه زمين به غير اين زمين، مبدّل شده و آسمانها نيز به غير اين آسمانها، مبدّل ميشوند.
اگر خوب دقت كنيم، زمين و آسمان همين الآن در حركت به سوي آن نقطه هستند چون جبنة مادّي دارند، و در عين حال قدرت لايزال الهي نيز به آن حاكم است. يعني متلاشي شدن زمين و آسمان قبل از قيامت هم جنبة طبيعي دارد، به فاصلة اينكه مادي است و هميشه در حال حركت و افول است. و هم جنبة قدرت الهي دارد. و چون هيچ حركتي به توسط فيض الهي صورت نميگيرد، و متلاشي شدن زمين و آسمان بر امر او صورت ميگيرد.[8]از جمله اي از اين حوادث:
1. متلاشي شدن كوهها: قرآن براي متلاشي شدن كوهها، هشت مرحله را ذكر ميكند: نخست: كوهها به لرزه در ميآيند.[9] در مرحلة دوّم: از جا كنده ميشوند.[10] در مرحلة سوّم: به حركت در ميآيند[11] در مرحلة چهارم: درهم كوبيده ميشوند[12] در مرحلة پنجم: به صورت تودهاي از شنهاي متراكم در ميآيند.[13] در مرحلة ششم: به صورت گرد و غبار پراكنده ميشوند[14] در مرحلة هفتم: به شكل پشمهاي حلاجي كه با تندباد حركت كند، و تنها رنگي از آنها در آسمان ديده شود: در ميآيند[15] و سرانجام در آخرين مرحله، شبحي از آنها همچون شبح يك سراب در يك بيابان خشك باقي ميماند.[16] آيا اين انفجارات از راه نظام اتمي آنهاست يا از بيرون به آن ضربهاي ميخورد؟ هيچ كس به درستي نميتواند پاسخ آن را بدهد و علم نيز از آن عاجز است.[17]2. انفجار درياها: يكي ديگر از نشانههاي پايان اين جهان، انفجار درياها است «و اذا البحار فُجّرت»[18] آن زمان كه درياها منفجر گردد.
3. زلزلههاي عظيم و ويرانگر: «إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ» زلزله رستاخيز مطلب مهمي است. سپس ميافزايد: «روزي كه آن را ميبينيد (چنان گرفتار وحشت ميشويد كه) مادران شيرده كودكان خود را فراموش ميكنند، هر زن بارداري جنين خود را به زمين مينهد. و مردم را مست ميبيني، در حالي كه مست نيستند، ولي عذاب خدا شديد است.»[19]4. تاريك شدن خورشيد و ماه و ستارگان: «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ وَ إِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ»[20]؛ در آن هنگام كه طومار خورشيد درهم پيچيده شود و ستارگان تاريك گردد.
«وَ إِذَا الْكَواكِبُ انْتَثَرَتْ»[21]5. شكافتن كرات آسماني: «اذ السماء انشقّت» در آن هنگام كه آسمان (كرات آسماني) شكافته شود.[22]
گروه سوّم آيات: نشانههاي شروع قيامت
در آغاز رستاخيز نيز حوادث عظيمي رخ ميدهد: «وعدة الهي در آن روز تحقق مييابد كه اين زمين به زمين ديگر و آسمانها (به آسمان ديگر) مبدل ميشود و انسانها در پيشگاه خداوند واحد قهّار ظاهر ميگردند.[23]نشانة ديگر اين است كه: «هنگامي كه زمين شديداً به لرزه درآيد و بارهاي سنگين خود را خارج سازد،[24]زلزلهاي كه سرتاسر زمين را به هنگام رستاخيز روي ميدهد، و تمام دفينهها و انسانها را از قبرها بيرون ميريزند.
دگرگوني سطح زمين يكي ديگر از نشانههاي شروع رستاخيز است كه به گونهاي كه زمين به صورت كاملاً مسطح در ميآيد، و انسانها همگي به طور آشكارا به صفحة آن ظاهر ميشوند: «وَ يَوْمَ نُسَيِّرُ الْجِبالَ وَ تَرَي الْأَرْضَ بارِزَةً وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً» به خاطر بياور روزي را كه كوهها را به حركت در ميآوريم، و زمين را آشكار و مسطح ميبيني، و همة انسانها را محشور ميكنيم، و احدي را فروگذار نخواهيم كرد.[25] اين بود بحثهاي مربوط به «اشراط الساعه» و نشانههاي قيامت كه در سه بخش با استفاده از آيات قرآن مجيد مطرح گرديد.[26]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تفسير نمونه، حضرت آيت الله مكارم شيرازي، ج 26، ص 170، ج 21، ص 446 – 450.
2. تفسير الميزان، علامة طباطبايي، ج 20، ص 689.
3. پيام قرآن، آيت الله مكارم شيرازي، ج 6، ص 45 ـ 21.
4. منشور جاويد، استاد جعفر سبحاني، ج 9، ص 264 – 255.
پي نوشت ها:
[1] . محمد/ 18.
[2] . قمر/ 1.
[3]. طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان، ترجمة آيت الله مكارم شيرازي، قم، انتشارات اسراء،ج 19، ص 60 و 61 .
[4] . دخان/ 10.
[5] . پيام قرآن، ج 6، ص 30.
[6] . جلالالدين سيوطي، تفسير الدر المنثور، بيروت، دارالكتب العلميه، 1992 م، ج 6، ص 29.
[7]. ابراهيم/ 48.
[8] . شجاعي، محمد، معاد، تهران، انتشارات سميه، چاپ اول،1362، ص 68.
[9] . مزمل/ 14.
[10] . حاقه/ 14.
[11] . طور/ 10.
[12] . حاقه/ 14.
[13] . مزمل/ 14.
[14] . واقعه/6- 5.
[15] . قارعه/ 5.
[16] . نبأ/ 20.
[17] . مكارم شيرازي، ناصر، پيام قرآن، قم، انتشارات مدرسة اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ ، چاپ چهارم،1374، ج 6، ص 30.
[18] . انفطار/ 3.
[19] . حج2-1.
[20]. تکوير/ 2.
[21] . انفطار/ 2.
[22] . انشقاق/ 1؛ حاقه/ 16؛ فرقان/ 25؛ انفطار/ 1.
[23] . ابراهيم/ 48.
[24] . زلزال/ 2-1.
[25] . كهف/ 47.
[26] . ر. ك: مكارم شيرازي، ناصر، پيام قرآن، قم، انتشارات مدرسة اميرالمؤمنين ، چ چهارم، 1374، ج 6، ص 45 ـ 21 و ر. ك: منشور جاويد، سبحاني، جعفر، قم، انتشارات مؤسسة سيدالشهدا، چاپ اول، 1369، ج 9، ص 264 – 255.