سورة مباركة انسان كه نامهاي ديگر آن: دهر، ابرار، و هل اتي ميباشد، جريان انفاق مذكور را آورده است.
در شأن نزول آيات پنجم تا بيست و دوم سورة انسان كه مورد بحث ماست از ابن عباس نقل شده كه: حسن و حسين ـ عليهما السّلام ـ بيمار شدند، پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ با جمعي از ياران به عيادتشان آمدند و به علي ـ عليه السّلام ـ فرمودند: اي ابوالحسن! خوب بود نذري براي شفاي فرزندان خود ميكردي، علي ـ عليه السّلام ـ و فاطمه ـ سلام الله عليها ـ و فضه كه خادمة آنها بود، نذر كردند كه اگر آنها شفا يابند، سه روز روزه بگيرند.
طبق بعضي از روايات حسن و حسين ـ عليهما السلام ـ نيز گفتند ما هم نذر ميكنيم روزه بگيريم، چيزي نگذشت كه هر دو شفا يافتند، در حالي كه خانوادة علي ـ عليه السّلام ـ از نظر مواد غذايي دست خالي بودند، آن حضرت سه من جو قرض كرد و فاطمه ـ سلام الله عليها ـ يك سوم آن را آرد كرد و نان پخت، هنگام افطار، سائلي بر در خانه آمد و گفت: سلام بر شما اي خاندان محمد، مستمندي از مستمندان مسلمين هستم، غذايي به من بدهيد خداوند به شما از غذاهاي بهشتي مرحمت كند.
آنها همگي مسكين را بر خود مقدم داشتند وسهم خود را (كه يك قرص نان جوين بود) به او دادند و آن شب جز آب ننوشيدند، روز دوم را، هم چنان روزه گرفتند و موقع افطار وقتي كه غذا را آماده كرده بودند، يتيمي بر در خانه آمد و درخواست غذايي كرد، آن روز نيز ايثار كردند و غذاي خود را به او دادند.
در سومين روز، اسيري به هنگام غروب بر در خانه آمد، باز هم سهم غذاي خود را به او دادند، هنگامي كه صبح شد علي ـ عليه السّلام ـ دست حسنين را گرفته بود و خدمت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ آمدند، هنگامي كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ آنها را مشاهده كرد ديد از شدت گرسنگي ميلرزند، فرمود: اين حالي را كه در شما ميبينم براي من بسيار گران است، سپس برخاستند حركت كرده هنگامي كه وارد خانة فاطمه ـ سلام الله عليها ـ شد ديد در محراب ايستاده در حالي كه از شدت گرسنگي شكم او به پشت چسبيده و چشمهايش به گودي نشسته، پيامبر ناراحت شد، در اين هنگام جبرئيل نازل گشت و گفت: اي محمد! اين سوره را بگير، خداوند با چنين خانداني به تو تهنيت ميگويد.[1]علماي شيعه اتفاق نظر دارند كه اين هيجده آيه يا مجموع اين سوره در ماجراي فوق نازل شده و همگي در كتب تفسير يا حديث، روايت مربوط به آن را به عنوان يكي از افتخارات و فضايل مهم علي ـ عليه السّلام ـ و فرزندانش آوردهاند، امّا بهانه جوياني كه هر وقت به فضايل علي ميرسند حساسيت فوق العاده نشان ميدهند، منتهاي دقت را در اشكال تراشي به عمل آورده و خرده گيريهايي بر اين شأن نزول دارند كه بعضي غيرقابل ذكراست، (مثل اين كه مگر ممكن است سه روز بدون غذا فقط با آب در حال روزه زنده ماند!!!)
و امّا دو شبهه از ايشان را مورد نقد قرار ميدهيم:
1. شبهه شده كه اين سوره مكي است، در حالي كه داستان شأن نزول مربوط به بعد از تولد حسنين ـ عليهما السّلام ـ است كه قطعاً در مدينه واقع شده است.
پاسخ: تحقيقات نشان ميدهد علاوه بر اجماع علما و مفسران شيعه بر اين كه همه يا قسمتي از آيات آغاز سوره كه مقام ابرار و اعمال صالح آنها را بيان ميكند، در مدينه نازل شده، هم چنين مشهور در ميان علماي اهل سنت نيز نزول آن در مدينه است، همان گونه كه قرطبي مفسر مشهور اهل تسنن در تفسيرش ميگويد: و قال الجمهور مدنية،[2] مشهور علما معتقدند كه در مدينه نازل شده است.
و مرحوم علامه اميني در «الغدير» از 34 نفر از علماي معروف اهل سنت نام ميبرد كه روايت شأن نزول ابن عباس را در كتابهاي خود آوردهاند،[3] حتي اين مسأله به قدري معروف و مشهور است كه محمد بن ادريس شافعي يكي از ائمه چهارگانه اهل سنت در شعر معروفش ميگويد:
الي مَ الي مَ و حتي متي؟
اعاقب في حب هذا الفتي!
و هل زوجت فاطم غيره؟
و في غيره هل اتي هل اتي؟![4]تا كي تا كي و تا چه زماني؟ مرا در محبت اين جوانمرد سرزنش ميكنيد! مگر فاطمه به غير او تزويج شد؟ و مگر هل أتي دربارة غير او نازل شد؟
2. سيوطي در در «منثور» شأن نزول را از قول ابن عمر چنين آورده: از حبشه مردي نزد رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ آمد و عرضه داشت: آيا اجازه هست سؤالي بكنم؟ پيامبر فرمود: بپرس امّا به منظور فهميدن بپرس، عرضه داشت: شما هم از نظر رنگ بر ما حبشيها برتري يافتهايد و هم از نظر شكل، و هم از نظر نبوت، حال به نظر شما اگر من به آنچه تو ايمان آوردهاي ايمان بياورم و به آنچه تو عمل ميكني، عمل كنم در بهشت با تو خواهم بود؟
پيامبر فرمود: به آن خدايي كه جانم به دست اوست، آري در بهشت سفيدي روي يك مسلمان سياه از هزار سال راه ديده ميشود، آن گاه آن مرد از ثواب تسبيح و تهليل پرسيد، عمر بن خطاب به او گفت: بس كن ديگر! چقدر رسول خدا را اذيت ميكني؟ رسول خدا فرمود: عمر ساكت باش! در اين هنگام سورة هل أتي بر آن جناب نازل شد تا آن جا كه سخن از بهشت دارد، مرد سياه از شنيدن آن آيات فريادي كرد كه جانش با همان ناله در آمد و پيامبر فرمود: اين مرد از شوق بهشت از دنيا رفت.[5]و امّا نقد اين مطلب:
اين حكايت به فرضي كه صحيح باشد و با صرف نظر از اين كه هيچ تناسبي ميان اين آيات با وضع آن مرد حبشي ندارد، بيش از اين دلالت ندارد كه سوره وقتي نازل شد كه آن مرد هم نزد پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نشسته بوده و با شنيدن اين آيات جان داده، و امّا اين كه سبب نزول سوره، داستان آن مرد بوده، دلالتي بر آن ندارد، به اميد آشنايي روز افزونمان از فضايل اهل بيت و بهرهمندي از اين شناخت.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. طباطبايي، محمد حسين، تفسير الميزان، ترجمه محمد باقر موسوي همداني، ج 20، ص 367، بنياد علمي و فكري علامه، 1363.
2. مكارم، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، ج 25، ص 343، دار الكتب الاسلاميه، 1366.
پي نوشت ها:
[1] . مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، دار الكتب الاسلاميه، 1371، چاپ دهم، ج 25، ص 343.
[2] . مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، ج 25، ص 345، نقل از: تفسير قرطبي، ج10، ص 909.
[3] . همان.
[4] . همان، نقل از : احقاق الحق، ج 3، ص 158.
[5] . موسوي همداني، محمد باقر، ترجمه تفسير الميزان، قم، انتشارات دفتر تبليغات، چاپ اول، 1367، ج20، ص 367.