خانه » همه » مذهبی » در آيه شريفه «.بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِين‏..» (هود/ 86) كه دربارة كم فروشي است ظاهر معناي بقية الله، سودي است كه از سرمايه حلال براي انسان باقي بماند، ولي در اصول كافي كتاب الحجة گفته شده است مقصود از بقيه الله امام زمان (عج) مي‌باشد؛ اين دو مطلب چگونه قابل جمع هستند؟

در آيه شريفه «.بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِين‏..» (هود/ 86) كه دربارة كم فروشي است ظاهر معناي بقية الله، سودي است كه از سرمايه حلال براي انسان باقي بماند، ولي در اصول كافي كتاب الحجة گفته شده است مقصود از بقيه الله امام زمان (عج) مي‌باشد؛ اين دو مطلب چگونه قابل جمع هستند؟

درست است كه در آية مورد بحث، مخاطب، قوم شعيب هستند و منظور از بقيت الله سود و سرمايه ي حلال و يا پاداش‌ها و ثواب‌هاي معنوي است كه تا ابد باقي مي‌ماند[1]، ‌ولي هر موجود نافع كه از طرف خداوند براي بشر باقي مانده و ماية خير و سعادت او گردد، بَقِيَّتُ اللَّهِ محسوب مي‌شود.
تمام پيامبران الهي و پيشوايان بزرگ « بَقِيَّتُ اللَّهِ » اند.
تمام رهبران راستين كه پس از مبارزة با يك دشمن سرسخت براي يك قوم و ملت باقي مي‌مانند، از اين نظ بَقِيَّتُ اللَّهِ ر اند.[2]سربازان مؤمني كه پيروزمندانه از جبهه جنگ باز مي‌گردند بقيت الله‌اند؛ زيرا به اراده الهي باقي مانده‌اند[3].
در روايت مي‌خوانيم هنگامي كه حضرت مهدي (عج) قيام مي‌نمايد، اولين سخني كه مي‌گويد اين آيه است: «بقيت الله خيرلكم ان كنتم مؤمنين» آنگاه مي‌فرمايد: من بقيت الله و حجت و خليفه خدا در ميان شما هستم، پس كسي بر او سلام نمي‌كند مگر اين كه مي‌گويد: السلام عليك يا بقيت الله في ارضه.[4]از آنجا كه مهدي موعود (عج) آخرين پيشوا و بزرگترين رهبر انقلابي پس از قيام پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ است، يكي از روشن‌ترين مصاديق «بقية الله» مي‌باشد و از همه به اين لقب شايسته‌تر است، ‌به خصوص كه تنها باقيمانده مي باشد از پيامبران و امامان است[5] و به خواست خداوند براي هدايت مردم ذخيره و باقي مانده است.[6]

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. آيت الله حاج ميرزا محمد ثقفي تهراني، روال جاويد در تفسير قرآن، تهران، برهان، چ اول، 1376، ج 3، ص 141.
2. محمد بن محمدرضا القمي المشهدي، تفسير كنز الدقايق، (تهران، موسسه چاپ و نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، چ اول، 1411 هـ .ق، ج 6، ص 223 ـ 226.

پي نوشت ها:
[1] . ر.ك: طبرسي، مجمع البيان، بيروت، دار المعرفه، چاپ اول، ج 5، ص 286.
[2] . مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الاسلاميه، چاپ چهاردهم، 1372، ج 9، ص 359.
[3] . قرائتي، محسن، تفسير نور، تهران، مركز فرهنگي درسهايي از قرآن، چاپ اول، 1377، ج 5، ص 359.
[4] . عبد علي عروسي حويزي، نور الثقلين، بيروت، مؤسسه التاريخ العربي، چاپ اول، ج 3، ص 313.
[5] . تفسير نمونه، ج 9، ص 204.
[6] . تفسير نور، ج 5، ص 359.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد