حضرت عيسي از ديدگاه اسلام:
قرآن كريم در مورد تولّد، نبوت و معجزات حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ فراوان سخن گفته، و به مسألة عداوت يهود با آن حضرت و دستگيري و كشته شدن يا نجات او نيز اشاره كرده است. و در ردّ عقايد كساني كه ميگويند: آن حضرت را دستگير و به دار زده، يا به طريق ديگر كشتهاند، ميفرمايد: «و گفتار آنان كه ما مسيح عيسي بن مريم، پيامبر خدا را كشتيم، در حالي كه نه او را كشتند و نه بر دار آويختند، لكن امر بر آنان مشتبه شد و كساني كه در مورد قتل او اختلاف كردند، از آن در شك هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پيروي ميكنند و قطعاً او را نكشتند، بلكه خداوند او را به سوي خود بالا برد و نزد خداوند توانا و حكيم است.»[1]از ديدگاه اسلام حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ زنده است و به هنگام ظهور حضرت مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه الشّريف ـ بازگشته و آن حضرت را ياري خواهد نمود. چنانچه در منابع روايي شيعه و سنّي بدان اشاره گرديده است. مثلاً صحيح بخاري و مسلم كه از كتابهاي اهل سنّتاند، در اين باره حديثي از پيامبر نقل ميكنند كه آن حضرت فرمود:« شما در چه حالي خواهيد بود وقتي فرزند مريم نازل ميشود و امامتان از خودتان باشد.»[2] كه در اينجا منظور از امام حضرت حجت ـ عجل الله تعالي فرجه الشّريف ـ است كه در همة منابع به آن اشاره شده است، تا حدّي كه سيوطي پس از اشاره به اين حديث، جريان نماز حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ را در اقتداء به امام زمان ـ عجل الله تعالي فرجه الشّريف ـ امري مسلّم دانسته و اخبار صحيحه را شاهد آن ميگيرد.[3]در منابع شيعه نيز فراوان به اين مسأله پرداخته شده و به چگونگي آمدن حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ و نماز او پشت سر امام زمان ـ عجل الله تعالي فرجه الشّريف ـ و كشته شدن خيلي از دشمنان امام زمان ـ عجل الله تعالي فرجه الشّريف ـ و نيز ايمان آوردن بسياري از غير مسلمانان به دست حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ مطالب زيادي ذكر شده، كه در اين زمينه ميتوان به كتبي كه در مورد حضرت مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه الشّريف ـ و ظهور آن حضرت نگاشته شده مراجعه نمود.[4]امّا اين سخن كه چرا آن حضرت تاكنون زنده مانده و فلسفة عمر طولاني او چيست ـ هر چند خارج از موضوع مقاله است ـ در اين رابطه چنين گفته شده كه حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ وقتي صفت حضرت محمّد ـ صلّي الله عليه و آله ـ و امتش را دانست، از خداوند خواست تا او را جزء امت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ قرار دهد و خداوند دعاي او را مستجاب نمود و او را زنده نگه داشته، تا آخر الزمان و ظهور حضرت مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه الشّريف ـ که در كنار آن حضرت قرار بگيرد.[5]بنابراين در اعتقاد مسلمانان هم آن حضرت متولد شده و زندهاند و روزي هم ظهور خواهند كرد، و او كشته نشد. بلكه كسي شبيه به آن حضرت به نام «يهوداي اسخريوطي» بود كه مخفيگاه آن حضرت را نشان سربازان رومي داد و آنان به جاي حضرت، او را اشتباهاً بر دار زدند.[6]
عيسي در معتقدات يهود:
در اعتقاد يهوديان حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ هنوز متولد نشده است و آن عيسايي كه آمد و به اعتقاد مسيحيان كشته شد و سپس بالا رفت، آن عيساي واقعي نبوده بلكه عيسي مسيح در آخر الزمان خواهد آمد.[7] آنان ميگويند: پس از دوراني ظلم و ستم بر بندگان، او (مسيح) خواهد آمدو صلحا و ابرار، از ظلمه و اشرار جدا خواهند شد و اين روزگار پر از ظلم و جور به پايان خواهد رسيد و دورة مصائب و آلام مانند: جنگ و ناامني و پريشاني و بيم و گرسنگي و بيماري و حكمراني سلاطين ظالم و ستمكار ـ كه از همه بدتر است ـ سپري خواهد شد و در لحظة آخرين يك كرناي آسماني به صدا در ميآيد و مسيحا سوار بر ابرها، با خيل ملائك در افق نمودار ميشود، آن موجود علوي كه شباهت صوري به ابناي آدم ـ عليه السّلام ـ دارد، به «پسر انسان» مسيح يا فرزند منتخب داود ملقب است و او را همة خلايق به عنوان قاضي عادل و سلطان صالح ميدانند.[8]بنابراين يهود از منتظران ظهور حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ ميباشند، هر چند كه انتظار ظهور مسيحا ابتدا در كتاب «اشعياي نبي» آمده است، كه در آنجا خصوصيات ظهور حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ را نيز آورده است. و تعابيري نظير آنچه كه در روايات ما وجود دارد در آنجا نيز آمده است مانند زندگي كردن گرگ و ميش در كنار هم، در زمان حكومت حضرت مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه الشّريف ـ، گسترش عدل و قسط در جهان، و ريشهكن شدن ظلم و فساد و …
حتّي صهيونيستهاي امروزي، وقتي كه در شيپور عبادت ميدمند ميگويند:«ارادة خداوند، خداي ما چنين باد كه به لطف او شاهد سپيدهدم آزادي و نفخ صور مسيحا گوش ما را نوازش دهد.»[9]
عيسي در اعتقاد مسيحيان:
در اعتقاد مسيحيان حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ متولد شده و تولد او سرآغاز تاريخ ميلادي است و او همان عيسايي است كه توسط حاكمان ستمگر يهودي دستگير و به دار آويخته شده. طبق تعليم اناجيل، عيسي ـ عليه السّلام ـ مصلوب شد، روي صليب مرد و او را دفن كردند، پس از سه روز خدا او را از مرگ برخيزاند، وي چندين بار براي شاگردان خود ظاهر شد، پس به آسمان رفت، در روز عيد گلريزان روح القدس در رسولان حلول كرد و پس از ايشان جماعتي را پديد آوردكه در طي قرون و اعصار، رسالت عيسي ـ عليه السّلام ـ را به دوش داشتند و چون او عمل ميكردند.
آنان ميگويند: سپس مسيح پروردگار بعد از آن كه با آنان سخن گفت، به سوي آسمانها بالا رفت و در سمت راست خداوند نشست.[10] بنابراين از نظر مسيحيت نيز حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ زنده است و آنان نيز همچون ديگر امتها در انتظار بازگشت حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ بوده و اين اميد را با سوز و گداز و شوق در طي روزگاران برپا داشتهاند و حفظ كردهاند، تا روزي كه آن حضرت بيايد.[11]بنابراين زنده بودن حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ طبق عقيدة اسلام و مسيحيت ـ و ظهور آن حضرت در آخر الزمان امري مسلّم بين اديان آسماني، اسلام، يهود و مسيحيت است و آن حضرت در كنار حضرت مهدي ـ عليه السّلام ـ و به عنوان يار و مددكار او خواهد آمد، و در استقرار حكومت الهي در زمين آن حضرت را ياري خواهد نمود.
معرفي منابع جهت مطالعة بيشتر:
1. نجم الثاقب، ميرزا حسن نوري، انتشارات مسجد جمكران، چاپ سوم، 1378 ش.
2. چشماندازي از حكومت مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه الشّريف ـ، نجم الدين طبسي، نشر: سازمان تبليغات اسلامي.
3. مهدي موعود، علامه مجلسي، ترجمه حسن بن محمّد ولي اروميهاي، انتشارات مسجد جمكران.
پي نوشت ها:
[1] . سورة نساء، آية 157 ـ 158.
[2] . صحيح بخاري، باب نزول عيسي از كتاب بدء الخلق، و صحيح مسلم، كتاب ايمان، باب نزول عيسي.
[3] . العاري للفتاوي، سيوطي، ج2، ص 167، به نقل از الزام الناصب، حائري يزدي.
[4] . غاية المرام، سيد هاشم بحراني، ج7، ص 79، با تحقيق سيد علي عاشور، و الزام الناصب حائري يزدي، ج1، ص 422، با همان تحقيق،
[5] . عمدة القاري، عيني، ج 15 ـ 16، ص 39، نشر دارالفكر.
[6] . تفسير الميزان، علامه طباطبايي، ج5، ص 133 ـ 134، انتشارات اسماعيليان، قم، سال نشر 1412 ق.
[7] . آشنايي با اديان بزرگ، حسين توفيقي، ص 100 ـ 101، انتشارات سمت، 1379 ش.
[8] . تاريخ جامع اديان، ترجمة علي اصغر حكمت، ص 549 ـ 550، انتشارات علمي و فرهنگي تهران.
[9] . آشنايي با اديان بزرگ، ص 102، كتاب مقدس (عهد قديم و جديد) اصحاح 27، آية 51، نشر بيروت.
[10] . الكتاب المقدس تحت المجهر، عودة مهاوش (ابو محمّد) اراني مرقس، 16 ـ 19، نشر انصاريان، 1417 ق.
[11] . آشنايي با اديان بزرگ، ص 171.