اعمال و كارهاي هر كسي را از دو جنبه ميتوان مورد بررسي قرار داد:
1. جنبه تاريخي، به اين بيان كه اثر سود و زيان آن در دفتر تاريخ ثبت ميشود و تاريخ درباره آن قضاوت ميكند، آن را ستايش يا نكوهش مينمايد. مثلاً وقتي كسي بيمارستاني ميسازد و يا مركز فرهنگي يا اقتصادي ايجاد ميكند، شكي نيست كه خود عمل، خوب و پسنديده است و در تاريخ ثبت ميگردد و از اين اعمال به خوبي ياد ميشود، تاريخ نتيجه عمل را مينگرد، ديگر كار ندارد انگيزة سازندگان آن چه بوده آيا به قصد ريا ساخته و يا براي رضاي خدا، امروز مردم، ميدان نقش جهان و سي سه پل اصفهان را مينگرند و سازنده آن را تحسين و تمجيد ميكنند و هيچگاه تصور نميكنند كه در ساختن اينگونه بناها چه ظلمها و ستمهايي كه بر مردم نشده است اينگونه كارها فقط در دفتر تاريخ ثبت ميشود.
2. جنبه ديگر عمل اينست كه كار علاوه بر اينكه ذاتاً بايد خوب و نيك باشد. بايد ديد كه به چه انگيزة انجام شده آيا به قصد رضاي خدا بوده و يا اغراض و اهداف ديگر در پديد آمدن آن نقش داشته است. همچون ريا، جاهطلبي و انگيزههاي سياسي و…
و اگر به صرف قصد رضاي خداوند متعال باشد در دفتر الهي ثبت و ضبط ميشود. دفتر تاريخ، عمل بزرگ و مؤثر ميخواهد و چنين عملي را ستايش ميكند، ولي دفتر الهي در جستجوي عمل خالصانه است.
قرآن ميفرمايد: «آن كه مرگ و زندگى را بيافريد، تا بيازمايدتان كه كدام يك از شما به عمل نيكوتر است و اوست پيروزمند و آمرزنده.[1]»
قرآن فرموده: «عمل نيكوتر» و نفرموده «عمل بيشتر» پس عمده اينست كه عمل علاوه بر پيكره آن كه يك سلسله حركات است از بعد معنوي هم بايد در سمت و سوي رضاي خداي باشد.
پس خوبي و بدي اعمال از جنبه اول بستگي به اثر خارجي آن عمل دارد و از جنبه دوم بستگي به كيفيّت صدور آن از فاعل دارد. و چگونگي ارتباط بين عمل و فاعل سنجيده ميشود. در اينجا مفيد بودن عمل تنها كافي نيست.
براي اينكه عملي، اگر عمل خير محسوب گردد بايد ديد كه فاعل با چه نيّت و چه منظور و هدفي و براي وصول به چه مقصدي اقدام كرده است. اگر فاعل داراي هدفي خير باشد و كار خوب را با انگيزه خير انجام داده باشد، كارش خير است. و عملش دو بعدي است، در دو امتداد پيش رفته است. در امتداد معنوي و ملكوتي، ولي اگر آن را با انگيزه ريا يا جلب منفعت مادي انجام داده باشد. كارش يك بعدي است. و در امتداد معنوي و ملكوتي پيش نرفته و عملش به عالم بالا صعود نكرده است.
نكته ديگري كه از اين بحث به دست مي آيد اينكه: آنچه در حساب خدا ماية ارزش اعمال است. كيفيّت است نه كميّت. لذا درباره انگشتري كه امام علي ـ عليه السلام ـ به فقير در حال نماز داد آية «ولايت» نازل شد.[2] و دربارة قرصهاي ناني كه او و خانوادهاش انفاق نمودند سورة «هل اتي» در شأن آنها نازل گرديد.[3]بديهي است كه ارزش عمل امام علي ـ عليه السلام ـ و خانوادهاش از جنبه مادي نبوده، بلكه اهميّت عمل آنان در اين است كه عمل پاك و صد در صد خالص براي خدا بوده است در آن حدّ از اخلاص كه براي افراد عادي قابل تصور نيست؛ اخلاصي كه در ملكوت اعلي انعكاس يافته و عكسالعمل تمجيد و تحسين به وجود آورده است. اهميّت عمل آنان در اين بوده كه قرآن نقل ميكند: «ما شما را به خاطر خدا اطعام ميكنيم و هيچ پاداش و سپاسي از شما نميخواهيم.»[4]اين زبان دل ايشان است كه خداوند تبارك و تعالي فاش كرده است؛ يعني آنها با اين ايثار و گذشت از خدا جز خدا نميخواستند.
اينكه خداوند در قرآن اعمال يك عده را همچون سراب پوچ و بيحقيقت دانسته است[5] از اين جهت است كه اعمال آنان ظاهري آراسته و فريبنده دارد، ولي چون براي هدفهاي پست مادي فردي انجام شده، نه براي خدا چهره ملكوتي ندارد «زُبيده» زن هارونالرشيد نهري در مكه جاري ساخته است كه از آن زمان تاكنون مورد استفادة زوّار بيتالله است، اين كار، ظاهري بسيار صالح دارد زبيده اين نهر را از سنگلاخهاي بين طائف و مكه به سرزمين بيآب مكه جاري ساخت[6] و قريب دوازده قرن است كه حجاج تشنه لب از آن استفاده ميكنند از چهره مٌلكي، كاري بس عظيمي است، ولي از نظر ملكوتي چطور؟ آيا ملائكه هم مانند انسانها حساب ميكنند آيا چشم آنان هم به حجم ظاهري كار خيره ميشود؟ يا نه آنها طوري ديگر حساب ميكنند كه زبيده پول اين كار را از كجا آورد؟ زبيده همسر يك مرد جبار و ستمگر بنام هارونالرشيد بود كه بيتالمال مسلمين را در اختيار داشت و هر طور كه هوس ميكرد، عمل مينمود زبيده از خود ثروتي نداشت و مال خود را صرف عمل خير نكرد، مال مردم را صرف مردم كرد. تازه مقصود زبيده از اين كار چه بوده است؟ آيا ميخواسته نامش در تاريخ بماند؟ يا واقعاً رضاي خدا را در نظر داشته است، خدا ميداند.
در روايات اسلامي نقش نيّت و انگيزه در انجام كار بسيار اساسي و مهم شمرده شده است.
پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: هر كه در راه خدا بجنگد (در جنگهاي اسلامي شركت كند) و نيتي جز دست يافتن به عقالي (زانوبند شتر) نداشته باشد، برايش همان باشد كه به نيت آن جنگيده است. جز اين نيست كه خداوند جنگجويان را براساس نيتهايشان بر ميانگيزد.[7]امام علي فرمود: مرد ميگويد: جهاد كردم در صورتي كه جهاد نكرده است جهاد در حقيقت دوري كردن از حرامها و مبارزه با دشمن است. عدهاي ميجنگند و خوب هم ميجنگند، اما هدفي جز نامآوري و مزد ندارد.[8]بنابراين خدمات خلفاي سهگانه از اين امر مستثني نميباشد، بايد بررسي گردد كارهاي كه توسط آنها انجام شده به چه انگيزه و قصدي بوده؟ آيا صرف خدمت به اسلام و مسلمين و در راستاي اطاعت از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ كه در حقيقت به رضايت خدا منتهي ميشود، بوده يا انگيزههاي ديگر از قبيل هواهاي نفساني قدرتطلبي در آن دخيل بودهاند.
اين مطلب از بررسي حوادث و جريانات كه راجع به خلافت بعد از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ پيش آمد روشن ميگردد و همچنين معلوم ميشود كه خلفاي سهگانه نسبت به سفارشات پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ راجع به اهلبيت تا چه اندازه عمل نموده و موضع گيري آنها در برابر اهلبيت ـ عليهم السلام ـ كه در حديث صحيح و متواتر عِدل قرآن دانسته شده[9] چگونه بوده است. بررسي آن را به خود شما پرسشگر محترم ميگذاريم.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. پيشوائي از نظر اسلام، استاد جعفر سبحاني.
2. امامت و رهبري، استاد مطهري.
3. فروع ولايت، استاد جعفر سبحاني.
پي نوشت ها:
[1] . ملك/2.
[2] . مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسة الوفاء، دوم، 1403 ق، ج 35، ص 83.
[3] . سيوطي، جلالالدين، الدرالمنثور، دارالمعرفة، بيتا، ج6، ص299.
[4] . دهر/9.
[5] . نور/39.
[6] . زركلي، خيرالدين، الأعلام، بيروت، دارالعلم، پنجم، بيتا، ج3، ص42، و ذهبي، سير اعلام النبلاء، بيروت، مؤسسة الرسالة، هشتم، 1413ق، ج10، ص241.
[7] . احمد، بن حنبل، مسند، بيروت، دارصادر، بيتا، ج5، ص315، و نسائي، أحمد بن شعيب سنن الكبري، بيروت، اول، 1411 ق، ج3، ص17.
[8] . محمدي ريشهري، ميزان الحكمه، قم، دارالحديث. اول، بيتا، ج4، ص 3412.
[9] . نيشابوري، حاكم، مستدرك علي الصحيحين، بيروت، دارالمعرفة، 1406 ق، ج3، ص 109.