صحابه در لغت جمع صاحب به معناي ملازم است، يعني هر كسي كه ملازم كسي يا چيزي است، خواه مصاحبتش به بدن باشد كه اين معناي حقيقي است و در اكثر اوقات استعمال دارد، يا به همت و عنايت باشد كه اين هم يك نوع مصاحبت است ولو مجازاً.[1]صحابه در اصطلاح: دربارة مفهوم اصطلاحي صحابه از سوي علماي اهل سنت تعابير و تعاريف كاملاً متفاوتي ارائه شده است كه براي اجتناب از اطالة كلام به سه مورد اشاره ميكنيم:
احمد بن حنبل ميگويد هر كس با پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ مصاحب بوده يك سال يا يك ماه يا يك روز يا يك لحظه او را ديده باشد، از اصحاب پيامبر است.[2] بخاري ميگويد: هر مسلماني كه با پيامبر مصاحبت داشته، يا او را ملاقات نموده از اصحاب پيامبر است.[3] سعيد بن مسبب ميگويد: صحابي پيامبر تنها كساني هستند كه حداقل يك يا دو سال با آن حضرت بوده و در يك يا دو غزوه با رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ شركت كرده باشد.[4]دربارة صحابه دو عقيده مخالف وجود دارد: اكثر اهل سنت عقيده دارند كه همة صحابه در هالة قداست قرار دارند و افراد صالح، صادق، با تقوي و عادل بودند، به همين دليل اگر هر كدام از آنان روايتي از پيغمبر اكرم نقل كند صحيح و قابل قبول است، و كمترين ايرادي بر آنها جايز نبوده و اگر كارهاي خلافي از آنها سر زده باشد بايد توجيه گردد و از آن چشم پوشي شود.
شيعة اماميه، عقيده دارند كه در ميان صحابه افراد با شخصيت، فداكار،پاك، با تقوي فراوان بودهاند، ولي افراد منافق و ناصالح نيز وجود داشته كه قرآن مجيد و پيامبر اسلام از آنها بيزاري ميجستند، به تعبير ديگر همان معيارهايي را كه براي شناخت افراد خوب از بد در همه جا بدكار ميگيريم، بايد دربارة آنها نيز اعمال كنيم، تنها چون صحابه پيامبر بودند، اصل را بر خوبي آنها بگذاريم ولي هرگز چشم خود را بر حقايق نميبنديم و صدور اعمال منافي عدالت و راستي را ناديده نميگيريم، چرا كه اين كار ضربههاي سنگين بر اسلام و مسلمين ميزند و سبب نفوذ منافقان در حوزة اسلام ميشود.
اعتقاد به قداست فوق العادة صحابه كه از پارة جهات شبيه به عصمت است، هيچ دليل قرآني و حديثي ندارد و حتي گفته ميشود در قرن اول چنين اعتقادي وجود نداشته و با وجود اين، اهل سنت ميگويند: همه صحابه بدون هيچ استثنائي داراي مقام عدالت بودند و بعضي از آيات قرآني را كه به سود آنان است پذيرفته و بقية آيات را كه استثناهايي براي اين مطلب ارائه ميدهد، به فراموشي سپردهاند، در آية 155 سورة آل عمران ميخوانيم «كساني كه در روز رو به رو شدن دو جمعيت با يكديگر (روز جنگ احد) فرار كردند، شيطان آنها با بر اثر بعضي از گناهانشان به لغزش افكند، خداوند آنها را بخشيد خداوند آمرزنده و حليم است، از آيه به خوبي استفاده ميشود كه دربارة آن روز، طبق تاريخ عدة زيادي از يران پيامبر فرار كردند، جالب اين است كه جامعهگويد شيطان بر آنها غلبه كرد و غلبة شيطان هم به سبب گناهاني بود كه مرتكب شده بودند، گر چه دليل آيه ميگودي خداوند آنها را بخشيد، ولي بخشش پروردگار به سبب پيغمبر اكرم مفهومش اين نيست كه آنها عادل بودند، بلكه قرآن با صراحت ميگويد: آنها مرتكب گناهان متعددي شدند. در آية ششم سورة حجرات بعضي را بعنوان منافق معرفي نموده است «اي كساني كه ايمان آوردهاي اگر شخصي فاثقي خبري براي شما بياورد دربارة آن تحقيق كنيد، مبادا از روي ناداني به گروهي آسيب برسانيد و از كردة خود پشيمان شويد. در ميان مفسران معروف است كه اين آيه مربوط به وليد بن عقبه است.
و در آية 58 سورة توبه اعتراض بعضي از صحابه را بر پيغمبر بيان نموده ميگويد: «در ميان آنها كاني هستند كه در تقسيم غنايم به تو خرده ميگيرند، اگر سهمي از آن به آنها داده شود راضي ميشوند اگر داده نشود خشم ميگيرند.» همچنين در آية 12 و 13 سورة احزاب ميفرمايد: گروهي از منافقان و بيماردلان كه دربارة خدمت پيغمبر بودند و در آن جنگ شركت داشتند، پيغمبر اكرم را به فريبكاري متهم كردند و گفتند «خدا و پيغمبرش جز وعدههاي دروغين بما ندادند». از همة اينها بدتر نسبت دادن ضيافت به پيغمبر اكرم از سوي بعضي از صحابه است كه در آية 161 سورة آل عمران منعكس شده است. اين آيات و دلايل تاريخي ديگر اين اعتقاد اهل سنت كه همة صحابه بدون استثناء عادل بوده زير سؤال ميبرد و آن را غير معقول ميداند.
بنابراين صحابه رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ ـ به گواهي قرآن مجيد ـ ميتوان به پنج گروه عمده تقسيم كرد.
1. پاكان و صالحان با اخلاص: كه ايمان در عمق جانشان نفوذ كرده بود و از هيچ گونه ايثار و فداكاري در راه خدا و اعتلاي كلمة اسلام كوتاهي نميكردند كه در آية 100 سورة توبه به آنها اشاره شده است «هم خدا از آنها راضي بود و هم آنها از خدا راضي بودند.»
2. مؤمنان خطاكار: همان گروهي كه در عين ايمان و عمل صالح گاهي لغزشهايي هم داشتند، كه در آية 102 سورة توبه به آنها اشاره شده است.
3. افراد آلوده به گناه: كه قرآن نام فاسق بر آنها نهاده است، كه در آية 6 سورة حجرات به آنها اشاره شده است.
4. مسلمانان ظاهري: آنها كه ادعاي اسلام داشتند، ولي ايمان در اعماق قلبشان نفوذ نكرده بود، كه در آية 14 سورة حجرات به آنها اشاره شده است.
5. منافقان: افرادي كه با روح نفاق در ميان مسلمانان، گاهي به صورت شناخته شده و گاهي به صورت ناشناخته به سر ميبردند، كه درآي 101 سورة توبه به آنها اشاره شده است.
بي شك همة اينها پيامبر را ديده بودند و با او مصاحبت داشتند و بسياري از آنها در غزوات شركت داشتند و هر تعريفي كه براي صحابه بشود بر همة اين گروههاي پنجگانه تطبيق ميشود.
افزون بر اينها قول به عدالت همة صحابه با اجراي حد بر بعضي از صحابه در عصر پيامبر يا بعد از آن مورد خدشه قرار ميگيرد: در كتب صحاح يا ديگر كتب معروف برادران اهل سنت، مواردي ديده ميشود بعضي از صحابه در زمان رسول خدا يا بعد از آن مرتكب گناهي شدند كه مستوجب حد بوده و حد را بر آنها اجرا كردند، به چند مورد به عنوان نمونه ذيلاً اشاره ميكنيم.
الف) نعيمان صحابي شرب خمر كرد و پيغمبر اكرم دستور داد او را با فعال زدند.[5]ب) مردي از طائفه بني اسلم زناي محصنه كرده بود پيامبر دستور داد او را رجم كردند.[6]ج) در داستان افك، پيغمبر اكرم دستور داد چند نفر را حد قذف زدند.[7]دربارة) بعد از پيغمبر اكرم، عبدالرحمن بن عمر و عقبة بن حارث بدو شرب خمر كردند و عمر و بن عاص امير مصر حد شرعي را بر آنها اجرا كرد، سپس عمر خليفة دوم فرزندش را احضار كرد و بار ديگر حد را بر او جاري ساخت.[8]هـ ) داستان وليد بن عقبه معروف است كه شرب خمر كرد و نماز صبح را در حال مستي چهار ركعت خواند، به مدينه احضار شد و حد شرب خمر بر او اجرا گرديد.[9]قول به عدالت همة صحابه مخالف سنت است.
معتبرترين كتابهاي اهل سنت از رسول خدا رواياتي را نقل كردهاند، كه با عدالت همة صحابه سازگاري ندارند، به عنوان نمونه به چند روايت اشاره ميكنيم.
رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميفرمايد: در روز قيامت طايفهاي از اصحب من ميخواهند بر من وارد شوند، لكن به شدت از ورود آنها بر حوض جلوگيري ميكنند، من عرض ميكنم پروردگارا اينها اصحاب مناند، گفته ميشود، (اي رسول خدا) تو نميداني كه ايها بعد از تو چه كار كردند، آنان به عقب برگشه مرتد شدند[10] رسول خدا ميفرمايد: گروه از اصحاب من كه گرفتار عذاباند، من ميگويم اينها اصحاب من اصحاب نياند گفته ميشود، اينها بد از مفارقت تو به عقب برگشته علي الدام مرتد بودند.[11]ام سلمه ميگويد: از رسول خدا شنيدم كه فرمود: از اصحاب من كساني هستند كه بعد از مردن هرگز مرا نخواهند ديد.[12] نتيجه اين شد كه با وجود آيات قرآن از يك طرف و وقايع تاريخي و ادله روايي از طرف ديگر نميتوان حكم به عدالت همة صحابهنمود بلكه بايد حال هر كدام از صحابه با معيارهاي معقول قرآن و سنت و تاريخ مورد بررسي قرار گيرد.
معرفي منابع جهت مطالعة بيشتر:
1. خلاصة عبقات الانوار، ج 3، السيد حامد التقوي.
2. دراسات في الحديث والمحدثين، هاشم معروف الحسيني.
3. معالم المدرستين، السيد مرتضي العسكري.
پي نوشت ها:
[1] . راغب اصفهاني، حسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، ص 275،المكتبة المرتضويه.
[2] . ابوبعلي فراء حنبلي، العدة في اصول الفقه، ج 3، ص 988 به نقل از شيعه شناسي پاسخ به شبهات علي اصغر رضواني، ج 1، ص 319.
[3] . ابن حجر عسقلاني شهاب الدين، فتح الباري شرح صحيح بخاري، ج 7، ص 3، دارالمعرفه للطباعة والنشر، بيروت، چاپ دوم.
[4] . همان.
[5] . بخاري، محمد بن اسماعيل، صحيح بخاري، ج 8، ص 13، ح 67775، كتاب الحد، دارالفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1401 هـ . ق.
[6] . بخاري، محمد بن اسماعيل، صحيح بخاري، ج 8، ص 22، ح 67775، كتاب الحد، دارالفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1401 هـ . ق.
[7] . طبراني، سليان بن احمد، المعجم الكبير، ج 23، ص 128، دار احياء التراث، بيروت.
[8] . بيهقي، احمد بن حسين، السنن الكبري، ج 8، ص 313 ، دارالفكر، بيروت.
[9] . نيشابوري، مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، ج 5، ص 126، ح1707، دارالفكر، بيروت.
[10] . بخاري، محمد بن اسماعيل، صحيح بخاري، ج 7، ص 208 كتاب الرقاق، دارالفكر للطباعة والنشر والتوزيع، بيروت 1401.
[11] . بخاري، محمد بن اسماعيل، صحيح بخاري، ج 7، ص 208 كتاب الرقاق، دارالفكر للطباعة والنشر والتوزيع، بيروت 1401.
[12] . ابورية المصري، محمود، اضواء علي السنّة المحمدية پاورقي، ص 345، نشر البطحاء چاپ 5.