ازدواج موقت مثل ازدواج دائم است و با همان شرايط، با اين تفاوت كه در ازدواج موقت زمان تعيين ميكنند و طرفين از يكديگر ارث نميبرند و در كل مسئوليت كمتري در مقايسه با عقد دائم نسبت به هم دارند. تشريع اين قانون براي جامعه مصالح بسيار دارد و جلوي بسياري از معضلات و گرههاي كور و وقوع اعمال خلاف شرع را ميگيرد . آنچه را كه جايز است فقهاي عظيم الشأن در رسالههاي عمليه بيان كردهاند . و اگر ثابت شود دو نفر ازدواج موقت كردهاند يقيناً هيچ محكمهاي در كشور اسلامي آنها را مجازات نميكند. پس آنچه حكم اسلام است صحيح و ضروري است و توسط فقهاء عظام هم بيان شده است، لكن به اين شكلي كه شما پيشنهاد دادهايد ، اشكالاتي دارد كه به عرض ميرسد.
اشكالهاي طرح
1ـ تغيير حكم خدا و گذاشتن بدعت .
تصوّر پرسشگر اين است كه مجتهد و فقيه هر چيزي را به عنوان فتوي و حكم ميتواند بيان كند و به محض بيان كردن ، بر مردم واجب خواهد شد كه اطاعت نمايند ، درهمين راستا پيشنهاد كرده كه فقها بصورت حكم ، يا فتوي ازدواج موقت را اجباري و واجب كنند ، تا راه گناه براي جوانان و نفوذ فرهنگ مبتذل غرب مسدود شود. در حالي كه چنين نيست ، و اطاعت از فقيه آنجا واجب است كه حكم خدا را از راه صحيح استنباط و اجتهاد احكام الهي ، استخراج نمايد و به مردم بگويد. در حالي كه وقتي ما به سراغ حكم خدا ميرويم هيچ كجا پيدا نخواهيم كرد كه ازدواج موقت ، واجب باشد؛ به همين دليل هم ، فقها چنين حكمي را ندادهاند.
عن الباقر ـ عليه السلام ـ قال : قال رسول الله ـ صلي الله : ايها الناس حلالي حلال الي يوم القيامه و حرامي حرام الي يوم القيامه و قد بينهما الله عزّوجل في الكتاب و بينهما لكم في سنتي و سيرتي و بينهما شبهات من الشيطان و بدع بعدي …[1] از امام باقرـ عليه السلام ـ نقل است كه :
رسول خدا فرمود : اي مردم حلال من حلال است تا روز قيامت و حرام من حرام است تا روز قيامت . و اين حلال و حرام را خداوند در قرآن بيان نموده است و من در سنّت و سيره آنها را بيان كردم و بين اين حلال وحرام شبهاتي از شيطان است و بدعتهائي بعد از من است … .
2ـ انحطاط جامعه
اگر شهوتراني به بهانه هاي مختلف در جامعهاي رسميت پيدا كند و جوانان دختر و پسر و زنان و مردان متعهد و پرشور ما كه اميد اسلام و انقلابند در مسير ارضاء بيقيد و شرط ميل جنسي بيفتند و افرادي هم آنها را تشويق نمايند ، جوانان ما بجاي جدّ و جهد در ميادين علم و كسب فضايل انساني و گام نهادن در ميدان سازندگي علمي و معنوي جامعه دچار خمودي شده و دنبال لذّات آنجا ميروند و جامعه پرشور با انگيزه به انحطاط و سقوط كشيده ميشود . اتفاقاً تجربه نشان داده است که ازدواج موقت از مواردي است که مورد سوء استفاده افراد مغرض قرار گرفته است.
3 ـ نرفتن به زير بار مسئوليّت زندگي و بر چيده شدن بساط خانواده
جواني كه با كمترين هزينه ميتواند هر زني را بصورت موقت اختيار كند ، انگيزهاي براي تشكيل يك خانواده و تحمل خانواده وتحمّل هزينههاي بالاي آن و مسئوليت تربيت فرزندان نخواهدداشت ، در نتيجه بساط خانواده هم برچيده ميشود .
4 ـ لذّت نبردن از مسائل جنسي
وقتي ازدواج موقت با اين شيوه كه پيشنهاد شد در جامعه رايج گردد ، چون قدرت بر ارضاء شهوات زياد ميشود، ميل انسان نسبت به اين مسائل كاهش مييابد؛ در نتيجه افراد لذّتي از اين مسائل نميبرند .
حضرت علي ـ عليه السلام ـ ميفرمايند : اذا كثرت المقدوه ثلب الشهوه [2]. هرگاه توانائي و دست يافتن (هر چيزي) فراوان شود ، شهوت و خواهش ( به آن ) كم گردد.( زيرا كه به چيزي كم دسترسي داشته باشد ميل و خواهش او هميشه متوجه آن است و ميترسد مبادا از دست برود ، ولي آنكه در دسترس دارد ميل و خواهش اندك است چون مطمئن است، كه هرگاه بخواهد آماده است .)
5 ـ كراهت متعه در مواردي بخاطر عنوان ثانوي
اين گونه نيست كه هميشه متعه يا ازدواج موقت براي هر كس و در هر شرايطي جايز باشد؛ بلكه براي افرادي كه خداوند آنها را مستغني از اين عمل نموده، اين عمل پسنديده نيست .
علي بن يقطين از امام رضا ـ عليه السلام ـ درمورد متعه سؤال نمود، آن حضرت فرمود : ما انت و ذاك ! و قد اغناك الله عنها [3] . يعني تو را چه به اين عمل، درحالي كه خداوند شما را از اين كار مستغني نموده است .
حضرت امام صادق ـ عليه السلام ـ به دو نفر از يارانش كه به خدمت ايشان ميرسيدند فرمودند : حرمت عليكما المتعه ما دمتما تدخلان عليّ ، ذلك لاني اخاف ان تؤخذا و تضربا و تشهرا ، فيقال هؤلاء اصحاب جعفر[4] .
فرمودند : بر شما تا وقتي كه با من رفت آمد مي كنيد متعه حرام است و اين بخاطر آن است كه ميترسم شما را بخاطر اين عمل بگيرند و بزنند و شما به اين كار شهرت پيدا كنيد و بگويند اينها از ياران (و شيعيان) امام جعفر صادق ـ عليه السلام ـ هستند.
بنابراين درست است در سنّت اسلام چيزي بنام متعه داريم، ولي به اين بيدرو پيكري كه تصور ميشود نيست؛ براي همه جايز نيست و چه بسا بخاطر عناوين ثانويه حرام گردد .
راه حل
بهترين راه ارضاء شهوت از نظر اسلام اردواج دائم است و كسي كه به دلايلي اين امر برايش ممكن نيست ، ازدواج موقت ميتواند راه حل باشد امّا با شرائط و ضوابط خاص و آنهم در مواردي موقت و موردي؛ والّا بايد مسير عفت و پاكدامني را پيش گيرد تا خداوند اسباب آن را برايش فراهم سازد و در اين باره در قرآن كريم چنين آمده است كه «و ليستعفف الذين لا يجدون نكاحاً حتي يغنيهم الله من فضله[5].» (و آنانكه وسيله ازدواج نيابند بايد عفت پيشه كنند تا خدا آنها را به لطف خود بينياز سازد .) بنابراين چنين نيست كه در جواني تنها راه منحصر باشد در آلوده نشدن به گناه، از راه ازدواج باشد والا به گناه افتادن و آلودگي و ابتذال و تبعيّت از فرهنگ غرب؛ بلكه يك راه مهمتر نيز وجود دارد و آن حفظ عفّت و پا بر هواي و هوس نهادن ميباشد . لكن براي تسهيل اين امر مقدماتي لازم است كه بعضي را به اختصار به عرض ميرسانيم .
مقدّمات تحصيل عفّت
1 ـ عدم تحريك شهوت
هر امري كه باعث شعلهور شدن غريزه جنسي ميشود از زندگي سالم خود كنار بزنيم . مثلا خواندن كتابهاي رماّن و مجلات و نشرياتي كه مطالب عشقبازي كاذب و در واقع فساد را ترويج و شهوت را تحريك ميكند مجلات و روزنانهها و نشريات ديگر هم كه اين آفت را داشته باشند همين حكم را دارند .
2 ـ کنترل نگاه
امام صادق ـ عليه السلام ـ ميفرمايد : كسي كه نگاهش به نامحرم افتاد و سر را به زير انداخت و دوباره سربلند كرد و به او نگاه كرد، همين نگاه كافي است كه در قلب او بذر شهوت را بكارد و او را به فتنه بيندازد .
در قرآن كريم هم آيهاي است كه از آن استفاده ميشود كه بين فرو بستن چشم از نامحرم و حفظ دامن از حرام ارتباط وجود دارد، چون ميفرمايد : «قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم.» پس خواهش دل بخاطر نگاه ديده است و صحيح فرمودهاند كه از دل برود هر آنچه از ديده برفت .
قطعاّ فيلمهاي مبتذل و عكسهاي مهيج و سكس هم انسان را به گناه وا مي دارد ، علاوه بر اينكه خودش گناه و حرام است كه بايد از آنها اجتناب نمود . چرا كه ارتكاب اين امور غريزه شهوت را تحريك و انسان را به گناه ميكشد.
3 ـ رها نمودن دوستان ناباب
بسياري از مشكلات اخلاقي انسان ، بلوغ زودرس و به حرام افتادنها، بخاطر دوستي با افرادي است كه فكر و ذكرشان انسان را از ياد خدا غافل و به محرمات و ادار مينمايد، كه مجالست با آنها چون سمّ مهلكي است . دين و دنياي فرد را به خطر انداخته و ريشه حيات معنوي انسان را ميخشكاند . در عوض مجالست و همنشيني با صالحين انگيزه اصلاح و ترقي و پيشرفت را در انسان بوجود ميآورد و او را به ياد خدا مياندازد .
حضرت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: حواريون به حضرت عيسي گفتند: «يا روح الله من نجالس». با چه كسي همنشين شويم و آن حضرت فرمود: «من يذكركم الله رؤيت و يزيد في علمكم منطقه و يرغبكم في الآخره عمله[6].» كسي كه ديدن او شما را به ياد خدا بيندازد و منطق و گفتار او بر علم شما بيفزايد و اعمال او شما را وادار كند به اعمالي دست بزنيد كه براي آخرت شما مفيد است.
پس ترك دوستان ناباب و ارتباط با افراد صالح در حفظ تعادل رواني و محفوظ ماندن از معاصي و اشتياق پيدا كردن نسبت به اعمال پسندنده بسيار مؤثر است. «المرء علي دين خليله.»
4 ـ جدّ وجهد در ميدان علم وعمل وايمان
جوان بايد سراسر شور وشعور وانگيزه باشد و با تحرّك و فعاليت ، در كسب فضائل علمي و اعتقادي بكوشد و نگذارد عمرش به بطالت و بيكاري و بيعاري سپري شود، كه بيكاري منشاء بسياري از معضلات است . بلكه در كسب فضائل علمي و طي مدارج معنويت كوشا باشد، تا هنگامي كه وقت ازدواج او و مقدمات آن از قبيل مدارج علمي، شغل مناسب و آبرومند ، تجارب ارزشمند و ….را حاصل نموده باشد . چنين فردي هم لذّت بيشتري از زندگي ميبرد و هم وقت براي هرزه گري پيدا نميكند و هم محبوب خدا و خلق و قابل اعتماد و مقبول جامعه خواهد شد و در ازدواج هم موفّق ميشود.
پس اصل اولي در ازدواج موقت جواز و حتي استجاب است، البته با تحقق شرايط . لكن ، بخاطر عناوين ثانوي براي بعضي از افراد گاهي كراهت پيدا كرده و گاهي ممنوع ميشود؛ كه نحوه انجام اين عمل و احكام و مسائل آن در رسالههاي علميه آمده است، كه مكلف در صورت تمايل ميتواند رجوع كند. بخاطر مفاسدي كه به آن اشاره شد، ترويج اين عمل در بين جوانان اصلاّ پيشنهاد نميشود مگر با روش بسيار معقول و مشروع و با كنترل مراجع ذيصلاح.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. رواياتي درباره متعه يا ازدواج موقت، شيخ مفيد، تهيه و تنظيم سيد حسين نجفي يزدي، ناظرين ، قم.
2. ازدواج موقت در اسلام، مرتضي عسگري، ترجمه محمد جواد كرمي، نشر مجمع علمي اسلامي، تهران.
پي نوشت ها:
[1] . حر عاملي، محمد بن حسن، وسائل الشيعه، ج 27 ، ص 169 ، باب 12، روايت 33515 .
[2] . فيض الاسلام ، نهج البلاغه، قصارالحكم 237 .
[3] . مستدرك الوسايل، چاپ آل البيت، ج14، ص 455.
[4] . نور/32 .
[5] . همان .
[6] . مستدرك الوسائل، ج1 ، ص203 و ج14، ص 331 .