از آنجا که همسران پيامبر(ص) و علي(ع) از نظر شخصيت، ايمان و التزام به احکام خداوند در يک حد نبودند از اينرو در پاسخ به اين سوال بايد بين اين زنان تفکيک قائل شد و چنين گفت که زناني چون خديجه و فاطمه(سلام الله عليهما) با توجه به ايمان راسخ به پيامبر(ص) و علي(ع) و اعتقاد به اينکه همسرانشان هيچگاه بر اساس ميل و هوس گام بر نميدارند در صورتيکه با اين امر مواجه ميشدند نه تنها عواطفشان جريحه دار نميشد بلکه با آگاهي به اينکه اين ازدواجها به جهت حفظ مصالح دين انجام شده از آن خشنود نيز ميشدند. مقام و جايگاه معنوي خديجه و فاطمه آن قدر رفيع بود كه تاريخ در صفحات خود هيچگاه شاهد كوچكترين نارضايتي و گلايهاي از سوي آنان نبود. از اين رو دست دشمنان دين از ارائه حتي يك مورد ناسازگاري آنان با همسرانشان خالي است و لذا دست به تهمت و افترا زدند و به دروغ نقل نمودند كه علي(ع) در زمان حيات رسول گرامي (ص) با دختر ابوجهل ازدواج کرد و چون خبر به پيامبر(ص) رسيد بر منبر مسجد به سرزنش علي(ع) پرداخت.[1] و يا نقل شده است كه روزي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ وارد منزل فاطمه و علي شد و با مشاهده اختلاف و درگيري آنها ناراحت شد و نصيحتشان کرد و بين آن دو آشتي داد.[2]امّا در خصوص ساير همسران پيامبر(ص) و علي(ع) ضمن آنکه آنان نيز در ميزان ايمان تفاوتهاي فراواني با هم داشتند بايد به دو نکته اشاره کرد: 1. خود اذعان داريم كه ازدواجهاي پيامبر در اثر مصالح و همچنين شرايطي بوده است كه به وجود آمده است، در مراجعه به منابع تاريخي به دلايل بسياري از ازدواجهاي حضرت رسول ـ صلّي الله عليه و آله ـ واقف ميشويم . بعضي از اين ازدواجها ـ در جهت تأمين و پشتيباني زناني بود كه شوهرانشان در جنگهاي پيامبر(ص) به شهادت رسيده بودند[3] و در چنين موقعيتي ـ آن هم با توجه به وضعيت نابسامان اقتصادي مسلمين در سالهاي اول هجرت ـ اگر كسي چون پيامبر(ص) از اين زنان بيسرپرست حمايت نميکرد، چه بسا در جنگهاي بعدي همسران ديگر مجاهدان در پي احساس ناامني و پيش رو داشتن آيندهاي مبهم از حضور همسرانشان در جنگ ممانعت به عمل ميآوردند همچنين ميبينيم که در بعضي از ازدواجها هدف حفظ و حمايت از بعضي از مسلمانان و يا جلب قلوب نزديكان و اطرافيان آن زن ميباشد. چنانچه در ازدواج پيامبر(ص) با حفصه دختر عمر آمده است كه چون ابوبكر و عثمان از ازدواج با حفصه خودداري کردند عمر نزد پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ شکايت برد و پيامبر با پيشنهاد ازدواج با حفصه عمر را آرام نمود[4] و يا در ازدواج با جويريه دختر رئيس قبيلة بنو مصطلق آمده است كه در اثر چنين ازدواجي اسراي بنومصطلق كه به دست مسلمين اسير بودند آزاد شدند و به دنبال آن مردم بنيمصطلق نرم شده و اسلام آوردند يا از مخالفت با اسلام دوري جستند.[5]حال با توجه به آنكه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و علي ـ عليه السّلام ـ تمام همّ و غمشان ترويج و حفظ و بقاي دين بودآيا صحيح است كه بگوييم به خاطر جريحهدار شدن احساسات بعضي از همسرانشان بايد از ازدواجهايي كه در جهت حفظ مصالح دين است خودداري مينمودند. در اينكه بعضي از اين زنان از ازدواج پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ ناراحت ميشدند شكي نيست، ولي اولاً ناراحتي و نگراني در ميان همسران پيامبر و علي يكسان نبود. چرا كه در ميان اين زنان نيز كساني حضور داشتند، همچون ام سلمه كه از مقام بسيار رفيع معنوي برخوردار بودند و با علم به اينكه ازدواج همسرانشان در جهت حفظ مصالح دين است كمتر با اين ازدواجها برخورد منفي مينمود. ثانياً: از سوي ديگر كساني نيز حضور داشتند كه حتي از تعريف و تمجيد پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ درمورد همسري چون خديجه گلايهمند بودند چنانچه از عايشه نقل شده است كه وي از تمجيدهاي پيامبر دچار حسد شد و به حضرت خديجه ـ سلام الله عليها ـ اهانت کرد كه در مقابل با عكس العمل شديد پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ مواجه شد.[6]در يك جمع بندي بايد گفت كه: از يكسو ميان همسران پيامبر (ص) و علي(ع) از نظر جايگاه معنوي تفاوتهاي زيادي وجود دارد و اگر كسي در آن ميان از ازدواج حضرت ناراحت ميشد اين امر عموميت نداشت و خديجه و فاطمه ـ سلام الله عليهما ـ از اين امر مستثني بودند. و از سوي ديگر چون اين ازدواجها در مسير و با هدف حفظ دين بود به صرف ناراحتي بعضي از زنان نبايد اين انتظار رود كه پيامبر(ص) و علي(ع) از اين ازدواجها خودداري ميكردند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1.الصحيح من سيره نبي الاعظم،ترجمه ي سپهري
2. آئين همسرداري، نويسنده: ابراهيم اميني.
پي نوشت ها:
[1] . ابن حبان، الصحيح، بيروت، موسسة الرسالة، دوم، 1414 ق، ج15، ص 407؛ طبراني، المعجم الكبير، بيروت: دار احياء التراث، چ دوم، ج 20، ص 19؛ ابن سيد الناس، عيون الاثر، موسسه عز الدين، ج 2، ص 366.
[2] . ابن سعد، الطبقات الكبري، بيروت: دار صادر، ج8، ص26.
[3] . سعيد ايوب، زوجات النبي، بيروت: دار الهادي، اول، 1417 ق، ص 23.
[4] . ابن سعد، پيشين، ج 8، ص 81 ـ 82.
[5] . سعيد ايوب، پيشين، ص 23.
[6] . ابن اثير، اسد الغابة، تهران: انتشارات اسماعيليان، ج 5، ص 438.