براي توسعه سياسي معاني گوناگوني شده است كه در اين باره جريان روشنفكري در ايران با فراموش نمودن گذشته استعماري غرب به برخي از الگوها تأكيد دارد كه به آن اشاره خواهيم كرد.
توسعه سياسي به مفهوم افزايش كارآيي اداري و ظرفيت دولت براي اجراي سياست عمده است، يا به مفهوم توسعه كارآيي سيستم و ظرفيت ساختاري اداري دولت و حكومت در برابر چالش ها است كه اين مفهوم گيري مي تواند تا حدودي مقبول باشد امّا آن چه كه از توسعه سياسي بيشتر مورد توجه است اينكه توسعه سياسي به عنوان يك پديده سياسي سه وجهي مي باشد؛
الف) برابري و مشاركت سياسي.
ب) ظرفيت سيستم سياسي براي ايجاد ثبات و آرامش در جامعه و اقتصاد.
ج) متمايز كردن و تخصصي كردن ساختارهاي اداري و كاركرد آن ها.[1]جريان به ظاهر روشنفكري با تلقي كه از نوسازي يا دگرگوني سياسي از توسعه سياسي دارند آن را مترادف با غربي شدن دانسته[2] لذا در مباحث شان، مسئله استعمار غرب و چالش با آن را به فراموشي سپرده اند و به موازات طرح موضوع توسعه، روي ديگر آن يعني بحث انحطاط و عقب ماندگي در عرصه هاي مختلف در محيط هاي روشنفكري جاذبه پيدا مي كند،[3] در اين راستا گفته اند توسعه سياسي به ميزاني كه الگوهاي رفتاري نوين بر الگوهاي رفتاري سنتي پيشي مي گيرند به همان اندازه توسعه سياسي حاصل مي شود.[4]از اين لحاظ توسعه سياسي به سه معنا به كار رفته است:
1. به معناي دموكراسي.
2. بر حسب تمركز تحقيقات توسعه و تغيير.
3. بر حسب مطالعه بحران ها.[5]توضيح اينكه اين جريان فكري توسعه سياسي را اولاً پيشرفت در جهت دموكراسي ليبرالي در نظر گرفته و ديگر اينكه همه جوامع از مراحل پي در پي توسعه سياسي مي گذرند و در طي آن مراحل، جوامع سنتي به سرانجامي چون جوامع مدرن صنعتي تبديل مي شوند و آخر اينكه كليه كشورها طي روند توسعه سياسي خود، مجبور به حلّ بحران هاي مهم هويت، مشروعيت و مشاركت هستند.
بنابراين توسعه سياسي را فرايندي براي انتقال و گذار از وضعيت توسعه نيافتگي به توسعه يافتگي كه آن را فرايند دموكراتيزاسيون مي خوانند[6] دانسته و در اين راستا براي گذار از اين فرآيند، حل بحران هاي هويت، بحران مشروعيت، بحران مشاركت را از قبل گوشزد نموده[7] و بر اين اساس شاخص هايي هم از توسعه سياسي برشمرده اند كه از جمله آن: ميزان مشاركت مردم در ابعاد مختلف، رقابت سياسي، نهادينگي ساختار سياسي، چرخه مسالمت آميز قدرت، تفكيك و افتراق ساختارها، اعتماد و مشروعيت دولت، تنوع و تكثر سياسي (پلوراليزم) و آزادي شهروندان و … مي باشد.
شايان ذكر است كه برخي از اين جريان فكري توسعه سياسي را مقدم بر توسعه اقتصادي و … دانسته[8] و گفته اند توسعه بدون توسعه سياسي ناموفق بوده و بدون توسعه سياسي حتي در زمينه اقتصاد هم نمي توانيم كاري كنيم.[9]بنابراين جريان روشنفكري هدفي را كه از طرح توسعه سياسي دنبال مي كند همان غربي شدن و الگوگيري از غرب در اين فرآيند توسعه است كه اين هم بدون ملاحظات فرهنگي و بومي و اصيل است و از اينرو عده اي از آنان، اين تغييرات را به شرح زير يادآور شده اند:
1. تغيير هويت از هويت مذهبي به هويت نژادي و از هويت محلي به هويت اجتماعي.
2. تغيير مشروعيت از مشروعيّت ماوراء الطبيعي به منابع ذاتي (عرفي و اين جهاني).
3. تغيير در مشاركت سياسي از مشاركت نخبگان به مشاركت توده ها و از مشاركت در خانواده به مشاركت در گروه.[10]بدين ترتيب لازم است در ارتباط با توسعه سياسي نكاتي چند، كه داراي حائز اهميت مي باشد را متذكر شويم؛
1. در توسعه برنامه ريزي شده، هر جامعه اي داراي سه حوزه مشخص اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي است. اين حوزه ها به هم وابسته و پيوسته اند، نارسايي در يك حوزه سبب نارسايي در ساير حوزه ها خواهد شد و تحليل هاي كه بر اساس تئوري ها و نظريه هاي بيروني ممكن است تا اندازه اي تبيين كننده باشد مسلماً از آن جا كه ساز و كار اين نظريه ها با فرهنگ جامعه هم خواني ندارد و شرط كافي براي تحول هم نمي باشد روند ناموزوني را با جهت گيري ارزش هاي حاكم بر جامعه به ارمغان مي آورد.
2. توسعه سياسي به معناي دموكراسي شدن و تأكيد بر تحقق شاخصه هاي دموكراسي، نگرش تك بعدي نسبت به توسعه سياسي است كه مسلماً تبعات ناخوشايندي را نيز در پي خواهد داشت، چرا كه تحقق هر يك از اين شاخصه ها در دوران گذار، كاركرد اجتماعي مشخصي دارند و تعامل اين كاركردها با فرهنگ سياسي جامعه محدوديت هاي معيني را ايجاد مي كند، اين كاركردها در جامعه جهت هاي متفاوتي به خود مي گيرند كه همواره مثبت نبوده بلكه در بسياري مواقع سبب بحران و ناآرامي در محيط جامعه شده اند. بنابراين رشد شتابان شاخص هاي دموكراسي بدون توجه به كاركردهاي اجتماعي آن مشكل آفرين خواهد بود.
3. دموكراسي شدن يكي از راه هاي نوسازي و يا عبور از گذار محسوب مي شود، برينگتون مور هم كه يكي از انديشمندان غربي است با بررسي وضعيت كشورهاي نظير هند، ايران و تركيه نتيجه گيري مي كند كه هر نوع الگوگيري از شيوه نوسازي كشورهاي ديگر خطاي محض خواهد بود. بنابراين نهادينه كردن توسعه سياسي مستلزم فرهنگ سياسي و توجه جدي به شاخصه هاي فرهنگ است.
4. مهم تر اين كه خلاء تئوريك توسعه سياسي و فقدان الگوي مناسب و تنوع آمال و آرزوهاي قشرهاي مختلف از جمله روشنفكران كه انگيزه ها و داعيه هايي درباره توسعه دارند، باعث مي گردد راه براي حداكثر مطالبات باز شده و دولت و نظام عملاً از پاسخ گويي ناتوان جلوه نمايد و در اين فرآيند قشرهاي مختلف بر ضرورت بر آورده شدن توقعات و مطالبات حداكثر خود پافشاري و احساس حقانيّت روز افزوني نمايند و بر اين اساس دولت نيز كه به دلايل ساختاري ناتوان از برآورده كردن مطالبات قانوني و غير قانوني است بيش از پيش مورد سوء ظن قرار گرفته و بناي اقتدار خويش را روز به روز متزلزل تر مي ببيند، چرا كه بيم آن مي رود كه ثبات سياسي و فكري لازم براي تثبيت و القاي هنجارها و نيز فرصت لازم براي اجراي آن را ندارد.[11]بنابراين از اين جاست كه اختلاف نظرهاي اساسي در ديدگاه هاي اسلامي و غرب گرايانه آشكار مي شود و طبيعي است كه شيوه ها و شاخص هاي مطرح در ايده هاي روشنفكري غرب گرا، با توجه به شرايط و فرهنگ ديني و بومي و اصيل اسلامي مان مطلوب نخواهد افتاد.[12]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
نوسازي جامعه از ديدگاه امام خميني (ره)، محمد حسن حسني، انتشارات مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام.
پي نوشت ها:
[1] . توسعه سياسي، ابهام در تعريف، آشفتگي در عمل (ويژه نامه روزنامه رسالت)، 1380، ص 2.
[2] . (Westernization).
[3] . پارسانيا، حميد، حديث پيمانه، انتشارات معارف، ص 391.
[4] . لوسين پاي، فرهنگ سياسي و توسعه سياسي، مجيد محمدي، نامة فرهنگ، 1370، ش 6 – 5، ص 40.
[5] . توسعه سياسي، ابهام در تعريف، آشفتگي در عمل؛ همان، ص 2.
[6] . حجاريان، سعيد، «توسعه سياسي و كارنامه سياسي امام خميني» روزنامة بيان 12 خرداد، ص 8 و 9.
[7] . سيف زاده، سيد حسين، نوسازي و دگرگوني سياسي، انتشارات قومس، چاپ سوم، ص 19.
[8] . حجاريان، سعيد، همان.
[9] . خاتمي، سيد محمد، توسعه سياسي، توسعه اقتصادي و امنيّت؛ طرح نو، 1379، و ر.ك: بشيريه، حسين، جامعه مدني و توسعه سياسي در ايران، انتشارات علوم نوين، ص 10 و 11.
[10] . ر.ك: لئونار دبيندر، به توسعه سياسي ابهام در تعريف، همان، ر.ك: سيف زاده، سيد حسين، همان، ص 93.
[11] . توسعه سياسي، ابهام در تعريف و آشفتگي در عمل، همان، ص 3 و 4.
[12] . عليخاني، علي اكبر، توسعه سياسي از ديدگاه امام علي ـ عليه السّلام ـ؛ سازمان تليغات اسلامي، چاپ اول، 1379، ص 21.