ابتدا لازم است تا اشارهاي كوتاه به تاريخچه و همچنين عقايد خوارج داشته باشيم.
خوارج يعني شورشيان كه از واژة خروج به معناي سركشي و طغيان گرفته شده كه مبدأ پيدايش آن به جريان حكميت بازگشت ميكند.[1]خوارج گروهي از مردم قشري و ظاهربين بودند كه در جريان جنگ صفين بعد از به كار گرفتن حربه «قرآن بر نيزه كردن» از سوي معاويه و يارانش خواهان توقف جنگ شدند، به اين اعتقاد كه ادامه جنگ يعني جنگ با خدا و قرآن خدا و تا جايي برخواستة خود اصرار ورزيدند كه حضرت علي مجبور به صدور توقف جنگ گرديد.
خوارج مردمي جاهل بودند كه جهل آنها باعث ميشد حقايق را به گونهاي ديگر تغيير دهند. خوارج با روح فرهنگ اسلامي آشنا نبودند؛ ولي شجاع بودند، زود تكفير و تفسيق ميكردند تا آن جا كه اسلام و مسلماني را منحصر به خود مي دانستند و ساير مسلمانان را كه اصول عقايد آنها را نميپذيرفتند، كافر ميخواندند و چون شجاع بودند، غالباً به سراغ صاحبان قدرت ميرفتند و به خيال خود آنها را امر به معروف و نهي از منكر ميكردند و خود كشته ميشدند.[2]خوارج اگر چه در ابتدا در قالب يك فرقه ياغي و شورشي ظاهر شد ولي به تدريج اصول عقايدي براي خود تنظيم نمودند و با جمع شدن در كنار هم، براي خود حزبي را تشكيل دادند كه در ابتدا فقط رنگ سياست داشت، ولي تدريجاً رنگ مذهب را نيز به خود گرفت و به صورت يك مذهب درآمد به طوري كه مخالفان خود را تكفير نموده و اقدام به قتل آنان مينمودند.[3]خوارج تا زماني كه به اظهار عقيده قناعت كرده بودند، حضرت علي ـ عليه السلام ـ هرگز متعرض آنها نشد و با آنها مدارا نمود. حتي به نسبت كفري كه آنها به او ميدادند اهميتي نميداد و حقوق آنها را از بيت المال قطع نكرد و به آنها در اظهار عقايد خود آزادي مطلق داد. امّا از وقتي كه به بهانه امر به معروف ونهي از منكر[4] اقدام به شورش نظامي نمودند، امنيت راهها را سلب كردند، غارتگري و آشوب را پيشه خود ساختند و قصد تضعيف حكومت را داشتند حضرت نيز دستور سركوبي آنها را صادر نمود.
در آن زمان كه شك و دودلي همه را فراگرفته بود تنها علي(ع) بود كه به ظاهر آراسته و جنبة مقدس مآبي خوارج اهميتي نداد و آنها را با همة جنبههاي زاهد منش و عابدمآبي كه دارا بودند از دم تيغ گذراند و به آن نيز افتخار ميكرد.
حضرت در اين باره ميفرمايد: «انا فقأت عين الفِتنةِ و لم يكُن ليجتَريَ عليها احدٌ غيري بعدَ ان ماجَ غيهبَها و اِشتدّ كلَبها»؛[5] چشم اين فتنه را من درآوردم، غير از من احدي جرأت چنين كاري را نداشت پس از آن كه موج درياي تاريكي و شبههناكي آن بالا گرفته بود و «هاري» آن فزوني يافته بود.
پس نميتوان گفت كه حضرت علي ـ عليه السلام ـ در برخورد با مخالفان پيوسته سيرة مدارا را پيشه خود كرده بود، بلكه در برخي موارد با شديدترين شيوه آنها را سركوب نمود.
در جامعه اسلامي ما نيز مانند حكومت علي ـ عليه السلام ـ هر كس ـ ولو مخالفين نظام ـ تا زماني كه از حدود آزادي مشروع و قانوني پا فراتر ننهاده باشند از حقوقي مساوي و برابر برخوردارند.
مقام معظم رهبري در اين راستا ميفرمايند: «ما به عنوان حكومت، اين مخالفي كه در داخل جامعه وجود دارد ـ ولو مخالف نظام هم هست ـ تا وقتي كه توطئه و معارضه نكرده است، جان و مال و عرض و ناموس و حيثيت او امانت است؛ ما بايد از او دفاع كنيم و ميكنيم.»[6]پس مخالفين نيز در بيان عقايد خود و بهرهمندي از تمام حقوق مدني و اجتماعي آزادند، ولي اين آزادي تا جايي است كه اقدام آنها منجر به توطئه وتضعيف نظام و معارضه نگردد كه در اين صورت بايد طبق قانون مجازات اسلامي با آنها برخورد نمود.[7]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. علي ـ عليه السلام ـ از زبان استاد شهيد مطهري، عباس عزيزي،تهران: انتشارات سلسله 1379
2. مجموعه آثار شهيد مطهري، تهران: صدرا، ج 16.
3. تساهل و تسامح، محمدتقي اسلامي،قم: مركز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه،81.
پي نوشت ها:
[1] . مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، 1380، ص 295.
[2] . ر.ك: عزيزي، عباس، علي ـ عليه السلام ـ از زبان شهيد مطهري، قم، انتشارات سلسله، چاپ سوم، 1379، ص 89.
[3] . ر.ك: مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج 16، ص 298.
[4] . خوارج در اجراي فريضه امر به معروف و نهي از منكر هيچ شرايطي را قايل نبودند و آن را در هر شرايطي واجب ميدانستند.
[5] . نهج البلاغه، خطبه 92.
[6] . مقام معظم رهبري، خطبههاي نماز جمعه، 23 ارديبهشت 1379.
[7] . در قانون مجازات اسلامي در باب هفتم از كتاب دوم (حدود) و همچنين در كتاب پنجم ـ تعزيرات و مجازاتهاي بازدارنده ـ مجازاتهايي را براي افراد ياغي و افرادي كه بر ضد امنيت جامعه اسلامي اقدام كنند در نظر گرفته شده است.