در پاسخ به اين پرسش به چند نكته اشاره مي كنيم.
نكتة اول: درك موقعيت و فضاي گفتگو
براي درك يك مطلب مخصوصاً كلام بزرگان، درك موقعيت و فضاي گفتگو، مخاطبان و سطح معرفتي مخاطبان و… بسيار مهم است. قوم لوط قبل از آن كه فرشتگان به صورت جواناني زيبا، مهمان حضرت لوط ـ عليه السّلام ـ شوند، همواره مرتكب معاصي و كارهاي زشت مي شدند، از اينرو در ارتكاب فحشا جسور شده و براي انجام آن هيچ باكي نداشتند بلكه به آن معتاد هم شده بودند. اگر جوانان زيبايي مي ديدند حرص شديدي پيدا كرده و به هيچ وجه از آن منصرف نمي شدند، نه حياء مانعشان مي شد و نه زشتي عمل، نه موعظه آنها را از آن عمل منزجر مي كرد نه مذمت. زيرا عادت، هر كار زشتي را آسان و هر عمل منكر و بلكه بي شرمانه اي را زيبا مي سازد. وقتي حضرت لوط ـ عليه السّلام ـ مشاهده كرد كه قومش به طرف ميهمانان هجوم آورده اند بطوري كه از يكديگر سبقت گرفته و همگي بر سوء قصد عليه ميهمانان يك دست شده اند، متوجه شد كه صرف موعظه و يا خشونت در گفتار، آنان را در تصميمشان منصرف نمي كند لذا براي اينكه آنان را از اين فحشاء باز دارد و آنها منظورشان را از راه حلال تأمين كنند مسئله ازدواج را مطرح فرمود و دختران خود را عرضه كرد و اين،رسالت انبياء است كه با ايثار و جانفشاني مردم را از فحشا باز دارند و راه درست زندگي را به مردم نشان دهند. و اين مناسب ترين كاري بوده كه حضرت انجام داده است.
نكتة دوم: كفويت در ازدواج
اما اينكه دختران لوط ديندار و مردم مورد خطاب آن جناب كافر بوده اند و ازدواج مرد كافر با زن مسلمان جايز نيست، مطلبي است كه معلوم نيست در شريعت آن روز كه شريعت ابراهيم ـ عليه السّلام ـ بوده تشريع شده باشد و در نتيجه لوط ـ عليه السّلام ـ موظف به پيروي از آن حكم باشد. زيرا اين احتمال هست كه در شريعت ابراهيم ـ عليه السّلام ـ ازدواج مرد كافر با زن ديندار جايز بوده باشد همچنانكه در صدر اسلام نيز جايز بود و حتي شخص رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ دختر خود را به عقد ابي العاص بن ربيع درآورد با اينكه قبل از هجرت كافر بوده و جواز آن بعد از هجرت نسخ شد و مسلمانان مأمور شدند دختران خود را به كفار ندهند.
نكتة سوم: اشاره به همة زنان قوم
احتمالي نيز وجود دارد كه چون يك پيغمبر، پدر همة امت خويش است و زنان آن امت دختران اويند، همچنانكه مردان آن امت پسران وي هستند، لوط ـ عليه السّلام ـ منظورش اين بوده كه به مردم بفهماند دفع شهوت به وسيلة جنس زن و به طريق نكاح كه خود طريقه اي است فطري، براي شما بهتر و پاك تر است از اينكه به وسيلة مردان و از طريق فحشاء صورت گيرد.
لكن به نظر مرحوم علامه طباطبايي اين توجيه جنبة دست و پا زدن را دارد و از ناحية الفاظ آيه هيچ دليلي براي آن وجود ندارد. و بهترين جواب اين است كه لوط از در ناعلاجي به قوم خود مي گويد كه اين دختران من در اختيار شمايند به علت اينكه ملكه فسق و فحشاء در دلهايشان رسوخ كرده بود و ديگر گوش شنوايي برايشان باقي نمانده و هيچ زاجري منزجرشان نمي كرده و هيچ موعظه و نصيحتي به خرجشان نمي رفته است و حضرت لوط ـ عليه السّلام ـ چاره اي جز اين نداشتند و مسئله كفويت در دين هم مطرح نبوده است.[1]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تفسير نمونه، جمعي از دانشمندان، ذيل آية 78 سورة هود، ج 9، ص 178، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، تهران، چاپ دوازدهم.
پي نوشت:
[1]. برگرفته از طباطبايي، محمدحسين، تفسير الميزان، دفتر انتشارات اسلامي وابستة جامعه مدرسني حوزة علمية قم، ج 10، ص 505، ذيل آية 78 سورة هود.