از آنجا كه پرسش از دو بخش تشكيل شده ما نيز پاسخ را در دو قسمت مجزا ارائه مي كنيم:
الف: قضاوت از ديدگاه ائمه ـ عليهم السلام ـ :
قضاءعبارت است از اعمال ولايت شرعي از طريق حكم بين مردم براي رفع خصومات.[1] هدف اصلي از قضاوت اسلامي، گسترش عدل، احقاق حق و رفع تجاوز است و به تعبير روايات احياء و تزكيه ارض است.
در روايتي امام ـ عليه السلام ـ در ذيل آيه «يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها»[2] مي فرمايد: مراد اين نيست كه بوسيله باران زمين را زنده مي كند، بلكه مراد اين است كه خداوند مردان الهي را مي فرستد تا آنها با اقامه عدل و برقراري عدالت در سطح جامعه، زمين را زنده كنند.[3] به عبارتي، اقامة حدود الهي، حركت حيات را به طرف هدف اصلي آن پيش مي برد.[4]در روايتي ديگر امام باقر ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: اجراي يك حد بر روي زمين از چهل شبانه روز باران باريدن پاك كننده تر است.[5]قضاوت بالاصالة و ذاتاً حق خداوند است و اصل اوّلي نفوذ حكم و حكومت «الله» است و هيچكس بر ديگري تسلط و حق حكم ندارد مگر به اذن خداوند متعال و نفوذ حكم و حكومت انبياء و اوصياء با اذن حق تعالي و از مواهب اوست چنانكه قضات جامع الشرايط نيز نفوذ حكمشان با فرمان و اذن انبياء و اوصياء است. چرا كه قضاوت به نحوي ولايت بر جان، مال و عِرض افراد است.[6] از اينروست كه اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ به شريح قاضي مي فرمايد: اين مقام جايگاه انبياست و مسندي است كه بر آن تكيه نمي زند مگر پيغمبر يا وصيّ او، البته مأذون و منصوب از طرف آن ها مي گردد و اگر پيغمبر و وصيّ و مأذون از طرف آن ها نشد، شقيّ، غاصب و حاكم جور و طاغوت است.[7]امام صادق ـ عليه السلام ـ در باب خطرناك بودن اين منصب، مي فرمايند: قاضيان چهار گروهند كه سه گروه از آنان اهل آتش و دوزخند و يك گروه از آنان اهل بهشت. اما سه گروه كه اهل دوزخند عبارتند از:
1. مردي كه قضاوت ظالمانه نموده در حالي كه مي دانسته؛
2. مردي كه قضاوت ظالمانه نموده در حالي كه نمي دانسته؛
3. مردي كه قضاوت به حق نموده ولي عالم به امور قضايي نبوده؛
اما مردي كه قضاوت به حق نموده در حالي كه عالم به امور قضايي بوده پس او در بهشت است.[8]آيات و روايات زيادي وجود دارد كه دلالت بر اين دارد كه مقام منيع قضاوت را خداوند به پيامبران و اوصياي معصوم آنان موهبت فرموده و ديگران با فرمان و اذن خصوصي يا عمومي آنان مي توانند تصدّي كنند و بدون احراز اذن خصوصي يا عمومي آنان قضاوت از گناهان بزرگ شمرده شده، چنانكه بر مردم نيز حرام است نزد كسي كه مأذون از جانب نبي يا وصي نيست، مرافعه و طرح دعوي كنند تا جايي كه چنين طرح دعوايي را اطاعت طاغوت شمرده و استيفاء حق را با حكم چنين شخصي حرام دانسته است.[9]پس قضاوت از ديد ائمه ـ عليهم السلام ـ منصب خطيري است كه داراي مشكلات زيادي است چرا كه دائماً در معرض امتحانات سخت و وسوسه انگيز قرار دارد ولي اين را نيز بايد گفت كه اگر بدست يك قاضي احقاق حقي صورت گيرد و رفع ظلمي صورت گيرد از اجر و پاداش ويژه اي برخوردار خواهد بود. حضرت علي ـ عليه السلام ـ در اين زمينه مي فرمايد: دست خدا بالاي سر قاضي است و او در زير سايه رحمت الهي نشسته اما اگر از حق تجاوز كند خداوند او را به خودش وا مي گذارد.[10]ب: شرايط قاضي از ديدگاه ائمه ـ عليهم السلام ـ:
قضاوت در اسلام از خطيرترين مسئوليت ها شناخته شده، و قبول اين امر مهم در شأن هر كس نيست.
قبول مسئوليت در برنامه اي كه در خور انسان نيست از بزرگترين گناهان شمرده شده چرا كه نبيّ مكرم اسلام مي فرمايد: كسي كه امري از مسلمين را عهده دار مي باشد در حالي كه برتر از او در ميان مردم هست به خدا و رسولش و به همه مسلمين خيانت كرده است.[11]و نيز فرمود: قبول كردن رهبري قومي در حالي كه داناتر و فقيه تر براي عهده دار شدن رهبري در ميان مردم باشد، علّت بدبختي و سقوط قوم تا قيامت به وسيله آن رهبر ناشايسته است.[12] منصب قضاء كه از اعظم مناصب، و در رابطه با جان، مال و آبروي مردم است با توجه به روايات در اين باب بايد به اهلش واگذار شود.[13]حضرت علي ـ عليه السلام ـ در فرمان خود به مالك اشتر براي انتخاب قاضي مي فرمايد:
«… پس براي قضاوت و داوري بين مردم بهترين كساني را انتخاب كن كه:
ـ انبوه كارها بر او سخت نيايد و از عهدة انجام آنها برآيد؛
ـ طرفين متخاصم در ستيزه و لجاج رأي خود را بر او تحميل نكنند؛
ـ در صورت اشتباه، بر اشتباه خود اصرار نورزد و جانب حق را بگيرد؛
ـ طمعكار نباشد (زيرا طمعكاري مانع احقاق حق است)؛
ـ در قضاوت به اطلاعات سطحي اكتفا ننمايد؛
ـ در موارد شبهه تا كشف حقيقت درنگ و تأمل نمايد؛
ـ در صدور احكام متكي به دلائل قطعي باشد؛
ـ كمتر از همه از مراجعه دادخواهان به تنگ آيد؛
ـ در كشف حقايق صبور باشد؛
ـ پس از روشن شدن موضوع، حكم قاطع صادر نمايد؛
ـ تملّق و چاپلوسي و حيله و خدعه او را به هر سو نكشاند؛
و البته اين چنين كساني كميابند.»[14]فقهاي شيعه همگي شرايط مشابهي را براي تصدي امر قضاء در نظر گرفته اند.[15]به عنوان مثال حضرت امام خميني (ره) در مورد شرايط قاضي مي فرمايد كه بايد شرايط زير را داشته باشد:
1. كمال عقل و رسيدن به حد بلوغ؛ 2. ايمان؛ 3. طهارت مولد )حلالزاده)؛ 4. مرد باشد؛ 5. عادل باشد؛ 6. عالم به احكام قضاوت باشد؛ 7. بايد قوه ضبط و اجتهاد داشته باشد.[16]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. قضاوت در اسلام، مرتضي مقتدايي، چ اول، 1376.
2. قضا و قضاوت در اسلام، محمد محمدي گيلاني، تهران, نشر سايه، 1378.
3. فرازهايي از سيستم قضايي اسلام، محمدي ري شهري، انتشارات پاسدار اسلام.
پي نوشت ها:
[1] . ر.ك: مقتدايي، مرتضي، قضاوت در اسلام، چاپ اول، 1376ش، ص 9.
[2] . حديد / 17.
[3] . محمد بن يعقوب کليني، كافي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1365ش، ج 7، ص 174.
[4] . ر.ك، قضاوت در اسلام، همان.
[5] . كافي، همان، ج 7، ص 174.
[6] . ر.ك: قضاوت در اسلام، همان، ص 11.
[7] . حرعاملي، وسائل الشيعه، ج 18، كتاب قضاء، باب 3، از ابواب صفات قاضي، ح 2-3.
[8] . كافي، همان، ج 7، ص 407.
[9] . قضاوت در اسلام، همان، ص 23.
[10] . كافي، همان، ص 410.
[11] . مكارم الاخلاق، ص 527.
[12] . ثواب الاعمال، ص 246.
[13] . ر.ك: محمدي گيلاني، محمد، قضا و قضاوت در اسلام، تهران، نشر سايه، 1378ش، ص20.
[14] . نهج البلاغه، فيض الاسلام، ص 1010.
[15] . قضا و قضاوت در اسلام، همان، ص 22.
[16] . كشف الاسرار، امام خميني (ره)، ص 8-297.