همة فيلسوفان و مكتب داران تاريخ بشر همواره در صدد بوده اند كه برنامه و دستورالعملي براي رفتار انسان ها عرضه كنند، تا آنان را به سرمنزل سعادت و خوشبختي هدايت نمايند. اين خود بيانگر اين نكته است كه اخلاق، هميشه مورد توجه متفكران و انديشمندان جامعة بشري بوده و هست. اصولاً فلسفه ها، افكار و انديشه ها براي اين ظهور كرده و مي كنند كه رفتار و كردار آدميان را تنظيم كنند و نحوة سلوك او را مشخص سازند. لذاست كه بسياري از بزرگان حكمت نظري را مقدمة حكمت عملي دانسته و ارج و مرتبة حكمت عملي را بالاتر از حكمت نظري شمرده اند.
اهميّت اخلاق تا آن جاست كه پيامبر گرامي اسلام _ صلّي الله عليه و آله _ مي فرمايند: «انّما بعثتُ لاتمم مكارم الاخلاق؛ بدرستي من مبعوث شده ام تا ارزش هاي اخلاقي را به تمام و كمال محقق سازم».
به همان ميزان كه اخلاق اهميّت دارد. فلسفة اخلاق نيز اهميت دارد. عصر ما عصر چون و چراست. انسان امروز مي خواهد كه در حدّ توان خويش، فلسفة رفتار خود را بداند و با منطق و استدلال و تعقّل تا آن جا كه مي تواند، چرايي اعمال و رفتار اخلاقي خود را درك نمايد. انساني كه با تعقّل و انديشه يك نظام رفتاري را مي پذيرد و به آن عمل مي كند، همواره با شوق و انگيزه عمل مي كند و هيچگاه در رفتار خود، دچار ترديد و دودلي نمي شود.
از اين رو براي ما مسلمانان نيز بسيار مهم و ضروري است كه مباني عقلي و استدلالي نظام اخلاقي خود را بدانيم تا بتوانيم در برابر مكاتب و نظام هاي اخلاقي ديگر كه بشريت امروز را به سوي خود دعوت مي كنند، با برهان و احتجاج استوار و متين از نظام رفتاري خود دفاع كنيم و محاسن و امتيازات آن را نسبت به ساير نظام ها بيان نمائيم و اين مهم در فلسفة اخلاق تأمين مي گردد.[1]علمي كه عهده دار بحث از مباني علم اخلاق مي باشد، فلسفة اخلاق است و اساسي ترين و محوري ترين مسايل مورد نياز براي ورود به علم اخلاق و تبيين يك نظام اخلاقي درست، در فلسفة اخلاق مورد بحث و بررسي واقع
مي شود.
بطور مثال يكي از مهمترين پرسش ها كه قبل از پرداختن به مسايل علم اخلاق و پذيرفتن يك نظام اخلاقي خاص مطرح مي باشد، اين است كه اساساً چرا بايد از يك نظام اخلاقي صحيح، سخن گفت و آيا نمي توان اخلاق را نسبي و تابع سلايق فردي يا قراردادهاي قومي و اجتماعي دانست و همة نظام هاي اخلاقي را نسبت به افراد و اقوام مختلف با فرهنگ هاي گوناگون، به گونه اي درست تلقّي نمود و در امور ارزشي، اصل تساهل را پذيرفت و در صدد مقابله و ردّ مباني ارزشي ديگران نبود؟ آيا در آن صورت نيازي به بحث هاي علم اخلاق خواهد بود و دفاع از يك نظام ارزشي و اخلاقي در برابر ديگر نظام ها مفهومي خواهد داشت؟[2]بديهي است تا اين گونه مسايل حل نگردد و پاسخ صحيحي براي آن ها ارائه نشود، نوبت به طرح مسايل علم اخلاق و دفاع از اصول اخلاقي و ارزشي اسلام در برابر نظام هاي اخلاقي و ارزشي ديگر نمي رسد؛ چنانكه بدون حلّ اين مسايل، امر به معروف و نهي از منكر و گذشتن از جان و مال و آبرو براي دفاع از ارزش هاي والاي دين نيز تبيين معقولي نخواهد داشت.
به عبارت ديگر، بدون دريافت پاسخ مناسب از مباحث فلسفة اخلاق، ممكن است هر گونه تلاش فكري و نظري در راه اثبات يا ردّ مباني ارزشي و اخلاقي و نيز هر گونه جهاد عملي در راه حفظ ارزش ها و برقراري آن ها در جامعة ديني و دفاع در برابر تهاجم فرهنگ ها و ارزش هاي معارض، پوچ بي حاصل و موهوم به حساب آيند.[3]
به طور كلّي در تعريف فلسفة اخلاق گفته مي شود كه «اين علم از مبادي تصوريه و تصديقيه علم اخلاق بحث مي كند».
پس بايد ديد منظور از مبادي تصوريه و تصديقيه اخلاق چيست؟
مبادي تصوريه به طور كلّي به مفاهيمي گفته مي شود كه پيش از ورود در يك علم، بايست به صورت تصور ارائه شوند؛ مثلاً مفهوم جسم از مبادي تصورية علم فيزيك است و مفهوم وجود از مبادي تصوريه فلسفه است.
و اما مبادي تصديقيّه، به طور كلّي به قضايايي گفته مي شود كه پيش از ورود در يك علم مي بايست، مورد اذعان واقع شوند، تا مسايل آن علم بر آن ها مبتني گردد.
براي علم اخلاق همچون ساير شاخه هاي علمي، يك سري مفاهيم و تعاريف پيشين و يك دسته قضاياي قبلي مطرح است كه بايد پيش از ورود در اين علم مورد تصوّر و مورد قبول قرار گيرند.
مفاهيمي مثل سعادت، كمال، مسئوليّت، الزام، ضرورت، حسن، قبح، خير و شر و … از مبادي تصوريه علم اخلاق به شمار مي روند كه در فلسفة اخلاق تبيين مي شوند.
همين طور قضايايي مثل اين كه: انسان طالب كمال است، انسان داراي مسئوليت است، عقل قادر به درك حسن و قبح اخلاقي مي باشد و … از مبادي تصديقيه علم اخلاق، به شمار مي روند كه در فلسفة اخلاق مورد بررسي و اثبات قرار مي گيرند.[4]با توجه به آنچه گفتيم، برخي در تعريف فلسفة اخلاق گفته اند: فلسفة اخلاق علمي است كه از مبادي تصوريه و تصديقيه علم اخلاق بحث مي كند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. فلسفة اخلاق و دين، مريم صانع پور، مركز مطالعات و انتشارات آفتاب توسعه.
2. درآمدي بر فلسفة اخلاق از ديدگاه متفكران مسلمان معاصر ايران، مسعود اميد، ناشر: مؤسسه تحقيقاتي علوم اسلامي انساني دانشگاه تبريز.
3. فلسفة اخلاق، سيد محمدرضا مدرسي، ناشر: سروش.
4. فلسفة اخلاق، ويليام كِي فرنكنا، ترجمة هادي صادقي، نشر طه.
پي نوشت ها:
[1] . غرويان، محسن، فلسفة اخلاق از ديدگاه اسلام، انتشارات مؤسسه فرهنگي يمين، ص 10.
[2] . مصباح، مجتبي، فلسفة اخلاق، انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره).
[3] . همان.
[4] . فلسفة اخلاق از ديدگاه اسلام، همان، ص 15.