طلسمات

خانه » همه » مذهبی » آيا مي‎توان آينده تاريخ بشر را پيش بيني يا پيش‎گوئي كرد؟

آيا مي‎توان آينده تاريخ بشر را پيش بيني يا پيش‎گوئي كرد؟

براي پاسخ به اين سؤال بايد ابتدا دو اصطلاح پيش بيني و پيش‎گوئي را تعريف و محدودة ‌هر كدام را مشخص كرد، تا معلوم شود كدام يك از اين دو در تاريخ بشري ممكن است. در فرهنگ لغت پيش‎بيني را به عاقبت‎بيني،‌ مآل انديشي، جزم و احتياط،‌ و آينده‎نگري معني كرده‎اند و همچنين پيشگوئي را به بيان اخبار و حوادث، پيش از وقوع آنها معني كرده‎اند.[1] مفاهيمي چون پيش بيني و آينده‎نگري،‌ غيبگوئي، پيشگوئي،‌فال‎بيني هر كدام در علم تاريخ بار معنايي خاص خود را دارند، چرا كه از ديدگاه متفكران و دانشمندان علم تاريخ، چون در پهنه علم تاريخ معاينه و مشاهدة مكرر وجود ندارد، از سويي قوانين كلي‎ عام نيز ديده نمي‎شود لذا قدرت پيش‎بيني را هم در توان خويش ندارد.[2] يعني نمي‎توان از آينده پيش بيني قطعي و صد در صد داشت. انسان با كشف و دستيابي بر قوانين حاكم بر تحولات تاريخي و شناخت نظام عليّت نهفته در طبيعت و معرفت بر وجود خويش و قدرت تغيير دهي و ايجاد تحولات و رخدادهاي تاريخي و توان حد و حصر و شكوفائي نيروي عقل و استعدادهاي خلاقه و بويژه شناخت اراده اجتماعي در بستر تاريخ، سرگذشت خويش و حوادث جماعات بشري را تجزيه و تحليل كرده و با وقوف بدان و انطباق با يكديگر، به برداشتهاي نسبتاً نزديك به واقع از تحولات آيندة ‌حيات خويش دست مي‎يابد و به عبارتي پيش بيني مي‎كند. اما بدليل عدم تكرار در جزئيات و عدم ارائه يك قانونمندي قطعي، پيش بيني در تاريخ نيز بگونه‎اي مشروط جلوه‎گر مي‎شود. لذا به همين جهت از آينده به طور قطع و يقين خبر دادن و پيشگوئي پيامبرانه و غير مشروط كردن و غيب گوئيهاي غير واقعي نمودن كار مورخان و انسانهاي عادي نيست.
پيش‎گوئي خاص خداوند است چنانچه در قرآن مي فرمايد:” کليدهاي غيب، تنها نزد اوست؛ جز او کسي آنها را نمي داند.”[3] و در مواردي علم به غيب با اذن خداوند به انبياي الهي محوّل مي‎شود؛ آنجا که مي فرمايد: ” اينها از خبر هاي غيب است که به تو ( اي پيامبر ) وحي مي کنيم.”[4] اشاره به رخدادهاي آينده به شكل قطعي و صد در صد است. پس چون خداوند خالق و ايجاد كننده همه موجودات است و خالق بايد از گذشته و آينده مخلوق خود خبر داشته باشد لذا خدا از آينده هم با خبر است و علم به غيب و كليد‎هاي غيب نزد خداوند است. پيش‎گوئي كه انسانهاي عادي انجام مي‎دهند مبتني بر سند و دليل و معرفت تاريخي نيست و بر اساس توهمات است. مانند فال بيني.
 از نظر قرآن،‌ تاريخ در نهايت امر بسوي امن و نعمت و رفاه و حکومت صالحان در زمين منتهي خواهد شد ” ما خواستيم بر مستضعفان زمين منت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روي زمين قرار دهيم.”[5] اين غايت را قرآن نه از قانوني علمي استنباط كرده و نه مي‎توان اين سخن قرآن را سخن علمي دانست. صد در صد يك غيبگوئي است كه فقط از خدا و افراد برگزيده خداوند ساخته است.
در سوره نور خداوند وعده مي‎دهد كه مؤمنان و نيكوكاران در زمين پيروز خواهند شد و به امن و ايمان خواهند رسيد؛ خداوند به کساني از شما که ايمان آورده و کارهاي شايسته انجام داده اند وعده مي دهد که قطعا آنان را حکمران روي زمين خواهد کرد، همان گونه که به پيشينيان آنها خلافت روي زمين را بخشيد…”[6] سرانجام و سرنوشت تاريخ و ضمناً مسير و بستر تكامل تاريخ به صورت پيروزي ايمان بر بي‎ايماني، پيروزي تقوا بر بي بند و باري،‌ پيروزي صلاح بر فساد، پيروزي عمل صالح و خدا پسند بر عمل ناشايسته بيان شده است. در آيات قرآن حکومت و تصاحب قدرت، كوتاه كردن دست قدرت هاي طاغوت، استقرار دين و ارزشهاي اخلاقي و اجتماعي اسلام از عدل و عفاف،‌ تقوا، شجاعت، ايثار، محبّت[7] و… نويد داده شده است؛ يك نوع پيش‎گوئي است كه از قدرت تاريخ و مورخ خارج است و تنها خداوند و پيامبران الهي مي‎توانند از چيزي كه هنوز اتفاق نيفتاده و در پرده غيب است خبر بدهند.
بنابراين بايد گفت: كه آينده تاريخ بشر را به طور حتم و صد در صد نمي‎توان پيش بيني كرد بلكه پيش بيني‎هايي كه در تاريخ بشر صورت مي‎گيرد مشروط است يعني با توجه به گذشته و حوادث اتفاق افتاده در گذشته و مطالعه دقيق آن و كشف قوانيني از آن و سپس توجه به مسائل و مقتضيات عصر خود انسان از قوانين گذشته استفاده مي‎كند تا به هدفي كه در آينده‎ دارد، برسد.
اما پيش‎گوئي از آينده اختصاص به خداوند دارد و به اذن الهي، انبياء نيز از برخي وقايع با خبر بوده‎اند. و در آيات متعدد خداوند از آينده بشر خبر داده است. و غيب گوئي كار مورخان و علم تاريخ و انسان‎هاي عادي نيست. افرادي مثل فال بينان كه از آينده خبر مي‎دهند؛ بدون پايه علمي و بر اساس احتمالات و گمانه زني‎ها است ؛ نمي‎توان به آنها اعتماد كرد؛ چنانكه اميرمؤمنان كار منجمان پيشگو را زير سؤال برد: اي مردم از فرا گرفتن ستاره شناسي براي پيشگوئي هاي دروغين، بپرهيزيد، جز آن مقدار از علم نجوم که در دريا نوردي و صحرا نوردي به آن نياز داريد؛ چه اينکه ستاره شناس شما را به غيب گوئي و غيب گوئي به جادوگري مي کشاند.”[8]در رابطه با آينده تاريخ ديدگاه‎هاي مختلف در اديان و مكاتب مختلف وجود دارد كه هر كدام ديدگاه خاصي نسبت به آينده دارند مثلاً ماركس معتقد است كه تاريخ بطرف جامعة‌ بي طبقه سير مي‎كند يعني اينكه تاريخ در مراحل و دوره‎هاي مختلف كه هميشه شاهد نزاع طبقه پائين با طبقات بالا بوده در نهايت به مرحله‎اي مي‎رسد كه اين نزاع از بين مي‎رود و جامعه‎اي بي‎طبقه بوجود مي‎آيد.[9] و يا به عقيده برخي فيلسوفان مسيحي وقتي كه به نهايت تاريخ مي‎انديشند فتوي به سرانجامي مشخص و مقدس مي‎دهند و بطريق علمي دولتي كليسائي را بر همه عالم در آينده اي دور تسلط و تحكيم مي‎بخشد.[10]و يا مشاهده مي‎كنيم دين باستاني ايرانيان نيز در رابطه با آينده معتقد است كه بعد از چندين دوره نزاع بين خوبي و بدي (اهورا مزدا با اهريمن) در نهايت خوبي و روشنائي پيروز مي‎شود.
اما عقيده اسلام‌و قرآن در رابطه با آينده تاريخ، مي‎شود گفت كه همان عقيده به مهدويت و پيروزي راستي بر كذب و عدالت بر ظلم است؛ با توجه به آياتي كه در اين زمينه هست و قبلاً به آنها اشاره شد. حکومت و تسلط نهائي از آن صالحان و مستضعفان است و خدا وعده داده است به آنان كه ايمان آورده و شايسته عمل كرده‎اند كه البته آنان را خليفه‎هاي زمين خواهد گردانيد و تحقيقاً ديني را كه براي آنها پسنديده است مستقر خواهد ساخت و مسلماً به آنها پس از يك دوره بيم و ناامني امنيت خواهد بخشيد.[11]نتيجه گيري: پيش بيني مشروط در تاريخ امكان دارد اما پيش گوئي توسط افراد عادي امكان ندارد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. فلسفه تاريخ،استاد شهيد مطهري.
2. تاريخ در تراز ،عبدالحسين زرين‎ كوب
3. تفسير تاريخ،‌ آقاي صديقي

پي نوشت ها:
[1] . بهشتي، محمد، فرهنگ صبا، انتشارات صبا، چاپ اول، ‌1366، ص245، 246.
[2] . هروي، تاريخ و فلسفه تاريخ، دانشگاه آزاد بجنورد،(بي تا) ص 61.
[3] . انعام/59.
[4] . هود/49، يوسف/102.
[5] . قصص/5.
[6] . نور/55.
[7] . مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، تهران: انتشارات صدرا، چاپ پنجم، 1374، ج2،  ص457.
 – [8] نهج البلاغه ، خطبه 79.
[9] . مطهري، مرتضي، فلسفه تاريخ، تهران: انتشارات صدرا، چاپ دوم، 1378، ج2، ص182.
[10] . سروش، عبدالكريم، فلسفه تاريخ، انتشارات حكمت، چاپ اول، 1357، ص 9.
[11] . نور/55.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد