معاني و ريشه هاي مختلفي براي «دين» ذكر گرديده است. بعضي ها گفته اند كه اين كلمه عبري و به معناي حساب است و بعدها وارد زبان عربي شده است. بعضي ها معتقدند كه دين كلمه عربي خالص است به معناي عادت و استعمال. و بعضي ها مي گويند دين كلمه فارسي است.[1] ولي از سخنان علامه طباطبايي به دست مي آيد كه دين كلمهاي عربي است كه از ماده «دنو» در برابر «علو» گرفته شده است.[2]در اصطلاح به مجموع اعتقاد به حقيقت انسان و جهان و مقررات متناسب با آن كه در مسير زندگي مورد عمل قرار مي گيرد، دين گفته مي شود.[3]اسلام در لغت به معناي خضوع، انقياد، تسليم، گردن گذاري و طاعت مي باشد.[4] و در اصطلاح، اسلام بر ديني اطلاق مي شود كه خداوند در قرآن كريم مردم را به سوي آن دعوت نموده است و از اين روي اسلام ناميده شده است كه برنامه كلي آن تسليم شدن انسان به خداي جهان و جهانيان است[5] و در اثر اين تسليم، غير از خداي يگانه پرستش و اطاعت نشود.[6]با توجه به مطالب فوق بايد گفت: دين خداي سبحان كه دين حق است، يك دين بيش نيست و نمي تواند متعدد باشد و در تمام زمان ها مردم مكلّف به تديّن به آن دين بوده اند كه با دلايل زير مي توان آن را ثابت كرد:
1. آيات متعددي در قرآن كريم داريم كه دلالت دارند بر اينكه دين تمام پيامبران الهي، دين اسلام بوده است:
الف: قرآن كريم مي فر مايد: اولين كسي كه دين الهي را اسلام و پيروان آن را مسلمان ناميد، حضرت ابراهيم -عليه السّلام- بود، آنجا كه گفت: « رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ؛ پروردگارا ما دو نفر را مسلمان قرار ده و از نسل ما امت مسلمان به وجود بياور.»[7] و در جاي ديگر خداوند بر اين مطلب تاكيد دارد و مي فرمايد: «اي كساني كه ايمان آورديد… و آيين پدرتان ابراهيم نيز چنين بوده است، او بود كه قبلا شما را مسلمان ناميد.»[8]ب: آيه شريفه اي كه وصيت حضرت ابراهيم و حضرت يعقوب -عليه السّلام- را نقل مي كند كه مي گويند، اي پسران من، خداوند براي شما اين دين (اسلام) را برگزيد پس البته نبايد جز مسلمان بميريد.[9] و يا هنگامي كه ساحران فرعون بعد از ديدن معجزه، دين حضرت موسي -عليه السّلام- را مي پذيرند، در پيشگاه خداوند بعد از تهديد فرعون، دعا مي كنند كه «پروردگارا بر ما شكيبايي فرو ريز و ما را مسلمان بميران»[10] و يا خطاب به امت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي فرمايد: «خداوند از دين آنچه را كه به نوح درباره آن سفارش كرد، براي شما تشريع كرد و آنچه را بر تو وحي كرديم و آنچه را كه درباره آن به ابراهيم و موسي و عيسي، سفارش نموديم كه دين را برپا بداريد…»[11] همه اين آيات شريفه دليلي بر يگانگي دين انبياء الهي مي باشند.
ج: آياتي در قرآن كريم داريم كه مي گويند غير از دين اسلام در نزد خداوند، دين ديگري وجود ندارد و به صورت اطلاق آمده است كه هر كسي غير از دين اسلام دين ديگري انتخاب كند، هرگز از او پذيرفته نخواهد شد.[12] پس بايد دين تمام انبياء الهي اسلام باشد تا مورد پذيرش خداوند قرار گيرد.
علامه طباطبايي مي گويد: دين در پيش خدا يك دين است و هيچ اختلافي در آن وجود ندارد و آن دين اسلام است كه عبارت از تسليم در برابر حق است. يا به عبارت ديگر اسلام عبارت از تسليم از براي بياني است كه از طرف خداوند در مقام ربوبيت در معارف و احكام، صادر شده است ولو از نظر كمي و كيفي در شرايع انبيائش اختلاف وجود دارد، لكن در عين حال يك چيز بيش نيست، و بين شرايع پيامبران اختلاف يا تضاد و تنافي وجود ندارد.[13] پس اسلام همان دين حنيف است كه بنايش بر توحيد نهاده شده است و دين همه انبياء دين توحيدي بوده است.
2. دليل دوم بر اينكه ديني كه خداوند آن را براي هدايت بندگانش مي فرستد يك دين بوده، اين است كه خداوند متعال حقّ است و دين او نيز حق است و دين حق نمي تواند تعدد داشته باشد. پس خاصيت حقيّت دين الهي وحدت دين را اقتضاء مي كند و تعدد فقط در اديان باطل راه دارد.
3. حقيقت ثابت نوع انسان نيز تشريع دين واحد را از طرف خداوند اقتضاء مي كند ولو ممكن است عوامل علمي و فرهنگي حاكم بر هر زمان، تفاوت هاي اندك كمي و كيفي در دين را نيز اقتضاء كند كه آن ضرري بر وحدت دين نمي زند. مثل دين پيامبر اسلام كه از نظر كمي و كيفي نسبت به اديان گذشته كامل تر است. تصور نشود كه انسان موجود متغير است زيرا انسان فقط از جسم و احوالات عارض بر آن متغير است، كه آن تغيير هم ثابت است و اين تغيير هيچ نوع تاثيري در دين نمي تواند داشته باشد.
اما اينكه دين پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ كاملترين دين است، معناي آن اين است كه دين پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ تا روز قيامت جواب گوي نيازمندي هاي بشر و منطبق بر تمام مقتضيات زمان تا روز رستاخيز مي باشد و ديگر نيازي نيست كه خداوند دين ديگري و كامل تر از آن براي بشر بفرستد، چون دين كامل تر از آن وجود ندارد.
ناگفته نماند كه دين هاي پيامبران گذشته با در نظر گرفتن مقتضيات زمان هاي خودشان نيز دين هاي كاملي بوده اند، و جوامع بشري به چيزي بيشتر از آن نيازي نداشته اند تا خداوند براي آنان بفرستد. پس گمان نشود كه نقصي در دين پيامبران گذشته وجود داشته است. بلي دين هاي پيامبران گذشته جوابگوي نيازهاي معنوي و مادي مردم تا روز قيامت نبوده است، بلكه فقط براي همان زمان خودشان دين كامل بوده اند. و تنها با پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ اين دين به تكامل نهايي خود رسيد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. مقارنه الاديان (اسلام) ج3.
2. اسلام شناسي، دين تطبيقي، منوچهر خدايار محبّي.
پي نوشت ها:
[1] . دهخدا، لغت نامه، مادة دين.
[2] . طباطبائي، محمدحسين، الميزان، موسسة نشر اسلامي، ج1، ص159.
[3] . طباطبائي، محمد حسين، شيعه در اسلام، 1348 ش، ص 3، بي تا.
[4] . فتح الله، احمد، هجم الفاظ الفقه الجعفري، اول، 1415 ق، ص 52.
[5] . نساء/125.
[6] . شيعه در اسلام، ص 3.
[7] . بقره/128.
[8] . حج/78.
[9] . بقره/132.
[10] . اعراف/126.
[11] . شوري/13.
[12] . آل عمران/19و85.
[13] . الميزان، ج3، ص120و121.