خداوند تبارك و تعالي فقط يك دين را براي هدايت و راهنمائي بشر به سوي سعادت و خوشبختي دنيا و آخرت فرستاده است. اختلاف پيروان اديان ناشي از اختلاف اديان نيست، بلكه منشاء آن عوامل ديگري مي باشد كه خود جاي بحث و بررسي دارد. براي توضيح بيشتر اين مطلب به نكات ذيل توجه گردد:
1. مفهوم دين:
دين واژه اي است عربي كه در لغت به معناي اطاعت و جزاء آمده است و اصطلاحاً به معناي اعتقاد به آفريننده اي براي جهان و انسان و دستورات عملي متناسب با اين اعتقاد، مي باشد. از اين رو، كساني كه مطلقاً معتقد به آفريننده اي نيستند و پيدايش پديده هاي جهان را تصادفي و يا صرفاً معلول فعل و انفعالات مادي و طبيعي مي دانند، بي دين ناميده مي شوند؛ اما كساني كه معتقد به آفريننده اي براي جهان هستند، هر چند عقايد و مراسم ديني شان، توام با انحرافات و خرافات باشد، ديندار شمرده مي شوند.[1]2. اصول اديان آسماني:
اديان توحيدي كه همان اديان آسماني و حقيقي هستند، داراي سه اصل كلي و مشترك مي باشند:
الف) اعتقاد به خداي يگانه (توحيد)
ب) اعتقاد به زندگي ابدي براي هر فردي از انسان در عالم آخرت و دريافت پاداش و كيفر اعمالي كه در اين جهان انجام مي دهد. (معاد).
ج) اعتقاد به بعثت پيامبران از طرف خداوند متعال براي هدايت بشر به سوي كمال نهايي و سعادت دنيا و آخرت. (نبوت).
اين اصول سه گانه در واقع پاسخ هايي است به اساسي ترين سوالاتي كه براي هر انسان آگاه مطرح مي شود، مبدأ هستي كيست، پايان زندگي چيست؟ از چه راهي مي توان بهترين برنامة زيستن را شناخت؟[2]3. دين رسمي و مورد قبول خدا:
خداوند متعال در قرآن كريم مي فرمايد: «دين در نزد خدا اسلام است و كسانيكه كتاب آسماني به آنان داده شد، اختلاف در آن ايجاد نكردند، مگر بعد از آگاهي و علم، آن هم به خاطر ظلم و ستم در ميان خود و هر كس به آيات خدا كفر ورزد خداوند سريع الحساب است.»[3]اين آيه مي فرمايد: دين در نزد خداوند متعال يكي بيش نبوده و اختلافي در آن نيست و بندگانش را جز به آن مامور نساخته و در تمام كتابهائي كه بر پيامبرانش فرستاده جز همان را بيان نكرده است. آن دين همانا اسلام است، اسلامي كه عبارت از تسليم شدن در برابر حق مي باشد، پس همه اديان توحيدي (مسيحيت، يهودي و اسلام) داراي يك پيام بوده و محتواي واحدي دارند، اختلافي جز از حيث كمال و نقص ندارند. و آنهم در اثر اختلافي است كه در استعدادهاي امتهاي سابق و لاحق بوده است.[4]در آيه ديگر مي فرمايد: «هر كس جز اسلام آييني براي خود انتخاب كند از او پذيرفته نخواهد شد و او در آخرت از زيانكاران است.»[5]از اين آيه استفاده مي شود كه دين رسمي و مورد قبول خداوند، دين مقدس اسلام است؛ زيرا اين دين از همه اديان گذشته كاملتر بوده و هر چه در اديان سابق خداوند به بشر لطف و عرضه داشته است در دين اسلام به طور اكمل وجود دارد.[6] و در عين احترام به همة اديان الهي گذشته برنامه امروز بشر، تبعيت از دين مقدس اسلام است.[7] همانگونه كه دانشجويان دوره دكترا در عين احترام به تمام دروسي كه در مقاطع مختلف تحصيلي، مانند ابتدائي، راهنمايي و دبيرستان و دوره ليسانس خوانده اند، تنها دروسي كه بايد در اين مرحله دنبال كنند، دروسي است كه براي سطح دكترا تدوين شده است. بديهي است كه پرداختن به غير از آن يعني مشغول شدن به كتابهاي ابتدايي، راهنمايي، جز زيان و خسران چيزي در پي نخواهد داشت.
بنابراين اختلاف اديان توحيدي مانند مسيحيت، يهود و اسلام اختلاف اساسي و بنيادي نيست، چون همانگونه كه بيان شد،در اصول اساسي با هم مشترك مي باشند. و هر كدام بر اساس مقتضيات زمان و رشد فكري و استعدادهاي مردم ابلاغ شده و براي زمان معين و محدود، بر همگان حجت بوده است و پس از آمدن دين جديد و پيامبر جديد با برنامه هاي كاملتر و جامعتر، دين سابق منسوخ مي گردد و بر همگان واجب و لازم است كه از دين نو تبعيت و پيروي نمايد.
به بيان ديگر، خداوند در يك زمان آيين يهود را با توجه به شرايط و استعدادات آن زمان براي هدايت انسان ها فرستاد و زمانهاي بعد چون بشر مقداري پيشرفت نمود، حضرت مسيح ـ عليه السلام ـ را مامور هدايت انسان ها كرد و همه بايد از او تبعيت مي كردند و لكن برخي از پيروان آئين يهود از پذيرش دين جديد سرباز زدند و مقابله با آن پرداختند لذا دين يهود با آمدن حضرت مسيح ـ عليه السلام ـ كه بايد منسوخ مي شد، با لجاجت عده اي از يهوديان ادامه پيدا مي كند و در عصر واحد دو دين در عرض هم قرار مي گيرند. و همچنين با آمدن دين مقدس اسلام كه كاملترين دين مي باشد[8] و تا قيام قيامت جوابگوي نيازهاي اساسي بشر است، عده اي از يهوديان و مسيحيان بر اساس خواسته هاي نفساني از پذيرش دين مقدس اسلام خودداري نموده و به همان دين سابق باقي ماندند تا جاييكه دست به تحريف كتب مقدس خويش زدند و اسم مبارك پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ را كه در تورات و انجيل به آن بشارت داده شده بود[9] از آن حذف نمودند. و به اين ترتيب سه دين (يهود، مسيحيت و اسلام) در عرض هم قرار مي گيرد و به حيات خويش ادامه مي دهد.
در نتيجه برخي از اديان جعلي و بي اساس بوده و ريشه الهي و آسماني ندارند و بر اساس خواسته هاي افراد سودجو و فرصت طلب در جوامع بشري بروز و ظهور پيدا نموده اند. برخي ديگر مانند اديان توحيدي و آسماني كه از آنها تعبير به اديان حق مي شود در اصول اساسي هيچگونه اختلافي با هم ندارند و تنها اختلاف آنها در نقص و كمال است پس دين خداوند واحد و يكي بيش نيست و آن دين اسلام است كه تمام انبياي الهي به نحوي مامور به تبليغ آن بوده اند.
پي نوشت ها:
[1] . مصباح يزدي، آموزش عقايد، تهران، مركز انتشارات، سازمان تبليغات،1373، ص 28.
[2] . همان.
[3] . آل عمران/19.
[4] . طباطبائي، محمد حسين، ترجمه تفسير الميزان، تهران، رجاء،1364 هـ، ج1، ص229.
[5] . آل عمران/85.
[6] . انعام/95 (… و نه هيچ تر و خشكي وجود دارد جز اينكه در كتاب آشكار ثبت است.)
[7] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه،1394ش،ج2، ص471.
[8] . همان، ج24، ص74.
[9] . صف/6.