گذشته از آياتي كه ثابت مينمايد كه رؤيت خداوند ناممكن است مانند آيات: «انعام، 103؛ اعراف، 143؛ نساء، 153؛ فرقان،21» از نظر عقل نيز اين مطلب قابل اثبات است، زيرا لازمة رؤيت و ديده شدن خدا جسم بودن، مكان داشتن، جهت داشتن و داراي اجزا بودن مي باشد، حال اگر ما بگوييم خدا ديده ميشود، در اين صورت بايد بگوييم، خداوند جسم و ماده است و جسم بودن و مادي بودن با نيازمند بودن و مركب بودن ملازم است، نتيجه اين ميشود كه آنچه را كه ما خدا فرض كردهايم، خدا نباشد، بلكه مثل خود ما جسم و مركب و محتاج به اجزاء و نيازمند به مكان باشد.
به ديگر سخن رؤيت با چشم، جنبة مادي دارد و اين امر مادي، حتما تعلق به امور مادي ميگيرد و ممكن نيست انسان بتواند با ابزار مادي، ماوراء ماده و خداوند را ببيند.
علامه طباطبايي (ره) در اين باره ميگويد: رؤيت با چشم خواه با همين كيفيتي باشد كه امروز است و ياتحول به شكل ديگري پيدا كند، به هر حال يك امر مادي و طبيعي است كه با اندازه و شكل و رنگ و نور سرو كار دارد و اينها همه امور مادي و طبيعي است ومحال است به ذات پاك پروردگار چه در دنيا و چه در آخرت ارتباطي پيدا كند.
بنابراين، اگر در برخي از آيات يا روايات، تعبيراتي ديده شد كه با جسم بودن و ديده شدن خدا سازش داشت، بايد به كمك دليل عقلي و قرآني و روايي، آن تعبيرات را طوري معنا كنيم، كه معناي جسم بودن و ديده شدن از آن استفاده، نشود مثلاً بگوييم معناي ديدن خدا، ديدن رحمت خدا است و منظور از ملاقات با خدا، ملاقات جزاي اعمال و يا معناي صحيح ديگر است.
ولي باكمال تأسف گروهي از غير شيعه با صراحت قائل هستند كه؛ خداوند درجهان آخرت، با همين چشم ظاهر رؤيت ميشود! گاهي آن را تفسير و توجيه ميكنند كه خدا با حس ديگري كه آن را «حس ششم» مينامند و در آخرت خلق ميشود، قابل رؤيت است. ظاهراً عمده چيزي كه آنها را وادار به پذيرش اين عقيده كرده و در تنگناي تفسير آن گرفتار ساخته است، در درجه اول رواياتي است كه در كتب خود از پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ ، نقل كردهاند و در درجه دوم، ظواهر بعضي از آيات قرآن است كه درست تفسير نشده است.
برخي از نمونههايي كه از روايات نقل ميكنند، عبارت است از:
1. در حديثي از پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل كردهاند كه فرمود: «شما به زودي پروردگار خود را ميبينيد همانگونه كه اين ماه را ميبينيد و براي ديدن او مشقتي نداريد و ازدحامي نميكنيد»![1]2. در حديث ديگر در همان كتاب از ابوهريره نقل ميكنند كه رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ سؤال فرمود: «آيا به هنگام رؤيت ماه در شب چهارده با هم مزاحمتي داريد؟ اصحاب و ياران گفتند: نه!
فرمود: «همين گونه براي مشاهده پروردگارتان در قيامت ازدحام و مزاحمتي نخواهيد كرد.»
3. در روايت ديگري در همان كتاب از «ابن رزين» نقل شده كه رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: «پروردگار ما از مأيوس شدن بندگان و نزديك شدن به ديگران خنديد»!
راوي ميگويد، پرسيدم اي رسول خدا آيا خدا هم ميخندد؟ فرمود: آري!
گفتم: پروردگاري كه ميخندد از هيچ نيكي فروگذار نخواهد كرد!
اين روايات كه متأسفانه در منابع معروف آنها به طور مكرر نقل شده است و تنها قسمتي از آن را در بالا آورديم، از آنجا كه مخالف صريح بعض آيات قرآن است كه ميفرمايد: «هيچ چشمي خدا را نميبيند»[2] و «هرگز مرا نخواهي ديد اي موسي»[3] مخالف حكم عقل نيز ميباشد. و اگر توجيه و تفسير روشني براي آن پيدا نشود، بايد گفت حتما جزء روايات مجعوله است كه به رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ نسبت دادهاند.
عجب آن كه بسياري از اين روايات به شخص ابوهريره باز ميگردد، كه از جهات مختلفي زير سؤال است. از امام علي بن موسي الرضا ـ عليه السلام ـ نيز نقل شده است كه فرمود: «چگونه امكان داردكسي كه از سوي خداوند پيامهاي صريحي آورده كه خدا هرگز ديده نميشود، بعد ادعا كند كه مؤمنان روز قيامت خدا را ميبينند، يا هر شب ازآسمان نازل ميشود»[4] چنين تضادي ممكن نيست.
وانگهي، روايات فوق همان گونه كه به مسأله رؤيت خدا اشاره دارند به مسأله جسماني بودن آن نيز اشاره دارندو براي خداوند، صعود، نزول، خنده و قهقهه قائل شدهاند و اين مطلبي است كه حتي اشاعره كه قائل به رؤيت خدا هستند، آن را نميپذيرند، زيرا آنها نيز با صراحت در اين باره ميگويند: رؤيت خداوند به معني جسم و جسمانيت او نيست.
هم چنين طرفداران مسأله رؤيت از ميان آيات بيشتر بر آية شريفه: «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ»؛[5] صورتهايي در آن روز شاداب و مسرور است و به سوي پروردگارش مينگرد استدلال مي کنند.
در حالي كه كلمه «ناظره» از ماده «نظر» هم به معني نگاه كردن آمده و هم به معناي انتظار كشيدن آمده است.[6] وانگهي اين آيه را كه از متشابهات است بايد كنار آيات محكمي كه ميفرمايد: «هيچ چشمي خدا را نميبيند» گذاشت و آن را تفسير كرد.
احتمال ديگر در تفسير آيه شريفه آن است كه بگوييم منظور از نگاه كردن، همان شهود باطني و رؤيت صريح و خالي از هرگونه شك و ترديد با چشم دل است.[7] دليل آن هم روايتي از انس بن مالك از پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ است كه فرمود: «آنها به پروردگارشان مينگرند بدون كيفيت و حد محدود و صفت مشخص».[8] مسلما اگر منظور رؤيت با چشم باشد، محال است بدون كيفيت و صفت مشخص صورت گيرد.
علامه بزرگوار مرحوم سيد شرف الدين در كتاب «كلمة حول الرؤية» بعد از اشاره به احاديثي كه محدثان اهل سنت دربارة رويت خداوند در قيامت نقل كردهاند، ميگويد: «آنها به گمان صحت اين روايات، ناچار به راهي رفتند كه قائلين به جسميت خداوند رفتهاند، راهي بر خلاف عقل و نقل، در حالي كه نه اين احاديث صحيح است و نه چيزي است كه شرع و عقل آن را بپذيرد، ولي كثرت اين احاديث سبب شده كه حكم عقل را كنار بگذارند و حتي به زحمت آياتي از قرآن مجيد را با آن تطبيق دهند، كاري كه هرگز انتظارش نميرفت.»
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. مکارم شيرازي، ناصر و ديگران، پيام قرآن دارالکتب الاسلاميه، ج4، ص 221 ـ 254.
2. سبحاني، جعفر، الهيات و معارف اسلامي، موسسه امام صادق ـ عليه السلام ـ چاپ 4، 1376، ص 151.
3. علامه مجلسي، بحارالانوار، موسسه الوفاء بيروت ـ لبنان، ج4، ص 28 الي 33 و ج7، ص 119 الي 193.
4. شيخ صدوق، توحيد، انتشارات جامعه مدرسين، قم، ص 116.
پي نوشت ها:
[1] . سنن ابن ماجه، ج 1، مقدمه باب 13، حديث 177.
[2] . انعام/ 103.
[3] . اعراف/ 143.
[4] . توحيد صدوق، ج 9، ص 111.
[5] . قيامت/ 22 ـ 23.
[6]. ر.ک: طباطبايي، سيد محمد حسين، ترجمه الميزان، مترجم سيد محمد باقر موسوي، انتشارات اسلامي، چاپ يازدهم، تابستان 1378، ج20، ص 186 و 185.
[7]. ر.ک: طباطبايي، سيد محمد حسين، همان، ص 178.
[8]. ر.ک: الدر المنثور، ج6، ص 290.