یکی از مباحث مهم در مبحث خداشناسی تفکر در ذات خداوند است. از یکسو آیات و روایات فراوان وجود دارد که به معرفی و شناساندن ذات و صفات خداوند میپردازد؛ مانند: سورهی توحید: «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ. اللَّهُ الصَّمَدُ. لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ. وَ لَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدُ»؛[1] بگو: خداوند، یکتا و یگانه است. خداوندى است که همه نیازمندان قصد او میکنند. (هرگز) نزاد، و زاده نشد، و براى او هیچگاه شبیه و مانندى نبوده است.
و آیهی شریفه: «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الاَخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ وَ هُوَ بِکلُ شىْءٍ عَلِیم»؛[2] اوّل و آخر و پیدا و پنهان او است و او به هر چیز دانا است.
از امام سجاد(ع) در مورد توحید پرسیدند، امام فرمود: خداوند میدانست که در آخر زمان عدهای ژرفاندیش خواهند آمد، از این رو سورهی قل هو الله احد و آیات اول سورهی حدید تا هو علیم بذات الصدور را نازل کرده است.[3]
و آیهی 35 نور: «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ..»؛ خدا نور آسمانها و زمین است.
امام علی(ع) میفرماید: «دَاخِلٌ فِی الْأَشْیَاءِ لَا کَشَیْءٍ دَاخِلٍ فِی شَیْءٍ وَ خَارِجٌ مِنَ الْأَشْیَاءِ لَا کَشَیْءٍ خَارِجٍ مِنْ شَیْءٍ- سُبْحَانَ مَنْ هُوَ هَکَذَا وَ لَا هَکَذَا غَیْرُهُ»؛[4] داخل در اشیا است نه مانند چیزی که در داخل چیز دیگر است و خارج از اشیا است نه مانند چیزی که خارج از چیز دیگر باشد.
ابو بصیر میگوید: شنیدم که امام صادق(ع) میفرمود: خداى عز و جل پروردگار ما دائما علمش عین ذاتش بود آنگاه که معلومى وجود نداشت؛ شنیدن عین ذاتش بود زمانى که شنیدهشدهاى وجود نداشت؛ بینایى عین ذاتش بود، آنگاه که دیدهشدهاى وجود نداشت؛ و قدرت عین ذاتش بود، زمانى که مقدورى نبود.[5]
همچنین مناظرات امام صادق(ع) با منکران خداوند حاوی مطالب مهمی در شناخت ذات خداوند است.[6]
از سوی دیگر، روایاتی وجود دارد که ما را از تفکر در مورد خداوند نهی میکند.[7]
این روایات از نظر محتوا چند دستهاند:
- برخی از این روایات تفکر در مورد خداوند را نهی میکنند و دستور میدهند به جای تفکر در ذات خداوند، تفکر در مخلوقات خداوند کنند.[8]
- دستهای دیگر، تفکر در ذات خداوند را موجب هلاکت و گمراهی میدانند.[9]
به نظر میرسد مقصود از این روایات – با صرف نظر از مباحث سندی – یا تفکر در کنه ذات خداوند است، در این صورت باید گفت؛ هیچ اندیشهای توان فهم کنه ذات خداوند ندارد، و تلاش در این زمینه بیهوده است، بلکه اصرار بر آن موجب ضلالت و گمراهی خواهد شد؛ زیرا ذات خداوند نامحدود است و غیر خداوند همه محدود هستند و به بیان امام باقر(ع) هر چه انسان با دقت تمام بیندیشد مخلوق انسان است.[10]
و یا مقصود از نهی از تفکر در مورد خداوند، این است که بخواهند خداوند را در قالبهای مادی تصور کنند که در چه مکانی است؟ و کیفیت خداوند چگونه است؟ و از چه جنسی از اجناس است؟ شاهدش اینکه بسیاری از روایات علت نهی از تفکر در مورد خداوند را اینگونه بیان میکند که خداوند با چشم دیده نمیشود.[11] و یا اینکه بیان میکند که هر کس فکر کند که خداوند چگونه است و دارای چه کیفیتی است هلاک میشود.[12] و یا اینکه بیان میکند خداوند خالق کیفیت است، و متصف به صفت مخلوق نمیشود.[13]
بنابر این، به نظر میرسد این ادعا که نهی از تفکر در ذات خداوند که در روایات بدان اشاره شده است، نهى ارشادى است! و این نهی مخصوص کسانى است که راه ورود به مسائل عقلی[کتب فلسفی] و عمیق را بلد نیستند،[14] مرادش آن نیست که در کنه ذات خداوند تفکر کنیم؛ زیرا روشن است که کنه ذات خداوند قابل شناخت نیست؛ بلکه مقصود شناخت غیر کنه در حد توان بشر و در همان محدودههایی است که در آیات و روایات در باب شناخت خداوند و اسما و صفات آمده است. و روشن است که تفکر در اسما و صفات الهی نیز مختص کسانی است که از قدرت علمی کافی برخوردار باشند.
اما آنچه در روایت مورد سؤال آمده است؛ که حتی آنهایی که میدانند نیز وارد این بحث نشوند،[15] در مورد این روایت باید گفت؛ اولا: موضوع این روایت تفکر در ذات خدا نیست، بلکه سؤال در مورد هر بحث و گفتوگویی از دین است. ثانیا: بر فرض که بگوییم مقصود همان تفکر در مورد خداوند است؛ از آنجا که مکاتبه است، این احتمال مطرح است که امام(ع) آگاه بودند که تمام اصحابشان قدرت ورود به اینگونه مسائل را ندارند و اگر به افرادی که مسلط بودند اجازه ورود میدادند؛ ممکن بود بعدها همگان وارد چنین گفتگوهایی شده و این نامه را هم به عنوان تأیید و سند کار خود قلمداد کند؛ از این جهت امام از باب احتیاط فرمود: چه آنهایی که خوب میدانند و چه آنهایی که نمیدانند وارد این بحث نشوند؛ زیرا جدا از منفعتها ضررهای بیشتری را به دنبال خواهد داشت.
به نظر میرسد اینکه امام در پایان این روایت میفرماید: این مباحث گناهش از نفعش بیشتر است، اشاره به همین مطلب و وجه احتیاط در این زمینه دارد. علاوه بر اینکه صرف وقت در اینگونه موارد چه بسا موجب از دست دادن مسائل مهمتر خواهد شد. و گرنه اطلاع از این مباحث برای پاسخگویی به شبهات برای متخصصان در زمینهی کلام اسلامی لازم است.
[3]. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، کافی، ج 1، ص 91، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[4]. همان، ص 86.
[5]. «عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ لَمْ یَزَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَبَّنَا وَ الْعِلْمُ ذَاتُهُ وَ لَا مَعْلُومَ وَ السَّمْعُ ذَاتُهُ وَ لَا مَسْمُوعَ وَ الْبَصَرُ ذَاتُهُ وَ لَا مُبْصَرَ وَ الْقُدْرَةُ ذَاتُهُ وَ لَا مَقْدُور». همان، ص 107.
[6]. همان، ص 74.
[7]. ر. ک: (تفکر در ذات خدا ممنوع)، 99324.
[8]. «وَ عَنْهُمْ عَنِ ابْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِینٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِیَّاکُمْ وَ التَّفَکُّرَ فِی اللَّهِ وَ لَکِنْ إِذَا أَرَدْتُمْ أَنْ تَنْظُرُوا إِلَى عَظَمَتِهِ فَانْظُرُوا إِلَى عِظَمِ خَلْقِهِ». شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعة إلى تحصیل مسائل الشریعة، ج 16، ص 195، قم، مؤسسة آل البیت ع، چاپ اول، 1409ق.
[9]. «تَکَلَّمُوا فِی خَلْقِ اللَّهِ وَ لَا تَکَلَّمُوا فِی اللَّهِ فَإِنَّ الْکَلَامَ فِی اللَّهِ لَا یَزْدَادُ صَاحِبَهُ إِلَّا تَحَیُّرا». همان، ص 196. «إِیَّاکُمْ وَ التَّفَکُّرَ فِی اللَّهِ فَإِنَّ التَّفَکُّرَ فِی اللَّهِ لَا یَزِیدُ إِلَّا تَیْها». همان، ص 197.
[10]. «کل ما میزتموه بأوهامکم فی أدق معانیه مخلوق مصنوع مثلکم مردود إلیکم». فیض کاشانى، محمد محسن، الوافی، ج1، ص 408، اصفهان، کتابخانه امام أمیر المؤمنین على ع، چاپ اول، 1406ق.
[11]. «دَعُوا التَّفَکُّرَ فِی اللَّهِ فَإِنَّ التَّفَکُّرَ فِی اللَّهِ لَا یَزِیدُ إِلَّا تَیْهاً لِأَنَّ اللَّهَ لَا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ وَ لَا تَبْلُغُهُ الْأَخْبَارُ». وسائل الشیعة، ج 16، ص 197.
[12]. «مَنْ نَظَرَ فِی اللَّهِ کَیْفَ هُوَ هَلَکَ». کافی، ج1، ص 93.
[13]. «إِنَّ یَهُودِیّاً یُقَالُ لَهُ- سُبَّخْتُ جَاءَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ جِئْتُ أَسْأَلُکَ عَنْ رَبِّکَ فَإِنْ أَنْتَ أَجَبْتَنِی عَمَّا أَسْأَلُکَ عَنْهُ وَ إِلَّا رَجَعْتُ قَالَ سَلْ عَمَّا شِئْتَ قَالَ أَیْنَ رَبُّکَ قَالَ هُوَ فِی کُلِّ مَکَانٍ وَ لَیْسَ فِی شَیْءٍ مِنَ الْمَکَانِ الْمَحْدُودِ قَالَ وَ کَیْفَ هُوَ قَالَ وَ کَیْفَ أَصِفُ رَبِّی بِالْکَیْفِ وَ الْکَیْفُ مَخْلُوقٌ وَ اللَّهُ لَا یُوصَفُ بِخَلْقِه». همان، ص 94.
[14]. «أقول: و فی النهی عن التفکر فی الله سبحانه روایات کثیرة أخر مودعة فی جوامع الفریقین، و النهی إرشادی متعلق بمن لا یحسن الورود فی المسائل العقلیة العمیقة فیکون خوضه فیها تعرضا للهلاک الدائم». طباطبائى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 19، ص 53، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، 1417ق.
[15]. «وَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى قَالَ قَرَأْتُ فِی کِتَابِ عَلِیِّ بْنِ هِلَالٍ عَنِ الرَّجُلِ یَعْنِی أَبَا الْحَسَنِ ع أَنَّهُ رُوِیَ عَنْ آبَائِکَ ع أَنَّهُمْ نَهَوْا عَنِ الْکَلَامِ فِی الدِّینِ فَتَأَوَّلَ مَوَالِیکَ الْمُتَکَلِّمُونَ بِأَنَّهُ إِنَّمَا نَهَى مَنْ لَا یُحْسِنُ أَنْ یَتَکَلَّمَ فِیهِ فَأَمَّا مَنْ یُحْسِنُ أَنْ یَتَکَلَّمَ فَلَمْ یَنْهَهُ فَهَلْ ذَلِکَ کَمَا تَأَوَّلُوا أَمْ لَا فَکَتَبَ ع الْمُحْسِنُ وَ غَیْرُ الْمُحْسِنِ لَا یَتَکَلَّمْ فِیهِ فَإِنَّ إِثْمَهُ أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِ». وسائل الشیعة، ج 19، ص 201.