آیات پایانی سورهی مبارکهی جمعه به یکى از مهمترین وظایف اسلامى – که در تقویت پایههاى ایمان تأثیر بسزایی دارد، و در واقع هدف اصلى سوره را تشکیل میدهد – یعنى نماز جمعه و بعضى از احکام آن میپردازد.
در این آیات، نخست همهی مسلمانان را مخاطب قرار داده، و میفرماید:
«اى کسانى که ایمان آوردهاید، هنگامى که روز جمعه براى نماز جمعه اذان داده میشود به سوى ذکر خدا بشتابید و داد و ستدد را رها کنید، اگر بفهمید این براى شما بهتر است».[1]
بر اساس این آیه، هنگامى که صداى اذان نماز جمعه بلند شود، مردم موظفاند کسب و کار را رها کرده، و به سوى نماز که مهمترین یاد خدا است بشتابند و البته ترک خرید و فروش مفهوم وسیعى دارد و شامل هر کاری میشود که مزاحم با اقامه نماز باشد.[2]
به بیان دیگر، جملهی «وَ ذَرُوا الْبَیْعَ»، اگرچه تنها امر به ترک خرید و فروش است، اما آنچه از سیاق آیه برمیآید، در حقیقت نهى از هر عملى است که انسان را از نماز باز دارد، چه خرید و فروش، و چه هر کار دیگر. و اگر خداوند نهى خود را مخصوص به خرید و فروش کرد، دلیلش آن بود که خرید و فروش، روشنترین مصداق اعمالى است که آدمى را از نماز باز میدارد.[3]
گفتنی است؛ در بعضى از روایات در مورد نمازهاى روزانه آمده است: «هنگامى که نماز(نمازهاى یومیه) برپا شود براى شرکت در نماز ندوید، و با آرامش گام بردارید»،[4] ولى در مورد نماز جمعه، آیهی فوق میگوید: فاسعوا(بشتابید) و این دلیل بر اهمیت فوق العاده نماز جمعه است.
منظور از «ذِکْرِ اللَّهِ» در درجهی اوّل «نماز» است، ولى میدانیم که خطبههاى نماز جمعه هم که آمیخته با ذکر خدا است،[5] در حقیقت بخشى از نماز جمعه است، بنابر این باید براى شرکت در آن بخش نیز سرعت عمل به خرج داد.
در آیهی بعد میافزاید: «هنگامى که نماز پایان گیرد شما آزادید در زمین پراکنده شوید و از فضل الهى طلب کنید، و خدا را بسیار یاد نمایید تا رستگار شوید: «فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ».[6]
اگرچه جملهی (فضل خدا را طلب کنید) یا تعبیرات مشابه آن در قرآن کریم شاید غالبا به معناى طلب روزى و کسب و تجارت باشد، ولى روشن است که مفهوم این جمله گسترده است و کسب و کار یکى از مصادیق آن است؛ لذا بعضى آنرا به معناى عیادت بیمار، زیارت مؤمن، یا تحصیل علم و دانش تفسیر کردهاند، هر چند منحصر به اینها هم نیست.
بدیهی است که امر به «انتشار در زمین» و «طلب روزى» امر وجوبى نیست، بلکه به اصطلاح «امر بعد از حظر» و نهى است، و تنها دلیل بر جواز خواهد بود، ولى بعضى از این تعبیر چنین استفاده کردهاند که تحصیل روزى بعد از نماز جمعه مطلوبیت و برکت دارد. و در حدیثى آمده است که پیامبر(ص) بعد از نماز جمعه سرى به بازار میزد.[7]
در آخرین آیه مورد بحث، خداوند کسانى که پیامبر اکرم(ص) را هنگام نماز جمعه رها کرده و براى خرید از قافلهی تازه وارد به بازار شتافتند، شدیدا مورد ملامت قرار داده و میگوید: «هنگامى که تجارت یا لهوی را ببینند پراکنده شده و به سوى آن میشتابند، و تو را رها میکنند در حالی که ایستادهای(و خطبهی نماز جمعه را میخوانى):
«وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَیْها وَ تَرَکُوکَ قائِماً».
خداوند به پیامبرش دستور میدهد که به آنها بگو: آنچه نزد خداست بهتر از لهو و تجارت است و خداوند بهترین روزىدهندگان است:
«قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقِینَ».
به عبارت دیگر، ثواب و پاداش الهى و برکاتى که از حضور در نماز جمعه و شنیدن اندرزهاى پیامبر(ص) و تربیت معنوى نصیب شما میشود قابل مقایسه با هیچ چیز دیگر نیست، و اگر از این میترسید که روزى شما بریده شود اشتباه میکنید، خداوند بهترین روزىدهندگان است.
تعبیر به لهو، اشاره به طبل و سایر آلات لهوى است که هنگام ورود قافله تازهاى به مدینه میزدند که هم نوعى اعلام خبر بود و هم وسیلهاى براى سرگرمى و تبلیغ کالا، همانگونه که در دنیاى امروز نیز در برخی فروشگاهها نمونه آن دیده میشود.[8]
تعبیر به «انفضوا» به معناى پراکنده شدن و انصراف از نماز جماعت، و روى آوردن به کاروان است که در شأن نزول گفته شده، هنگامى که کاروان «دحیه»[9] وارد مدینه شد(و او هنوز اسلام را اختیار نکرده بود)، با صداى طبل و دیگر آلات لهو مردم را به بازار فراخواند، مردم مدینه حتى مسلمانانى که در مسجد مشغول شنیدن خطبهی پیامبر(ص) بودند، به سوى او شتافتند، و تنها سیزده نفر، و به روایتى کمتر، در مسجد باقى ماندند.
ضمیر در «الیها» به تجارت بازمیگردد، یعنى به سوى مال التجارة شتافتند، این برای آن است که لهو، هدف اصلى آنها نبود، بلکه لهو تنها مقدمهاى بود براى اعلام ورود کاروان و یا سرگرمى و تبلیغ کالا در کنار آن.
تعبیر به «قائما» نشان میدهد که پیامبر(ص) ایستاده، خطبه میخواند، چنانکه در حدیثى از جابر بن سمره نقل شده است: «هرگز پیامبر(ص) را در حال خطبه نشسته ندیدم و هر کس بگوید حضرتشان نشسته خطبه میخواند، تکذیبش کنید».[10]
همچنین نقل شده است: از عبد اللَّه بن مسعود پرسیدند: آیا پیامبر(ص) ایستاده خطبه میخواند”؟ گفت: مگر نشنیدهاى که خداوند میفرماید: «وَ تَرَکُوکَ قائِماً»، تو را در حالیکه ایستاده بودى رها کردند.[11] و در تفاسیر آمده است اولین کسى که نشسته، خطبهی نماز جمعه خواند، معاویه بود.[12]
بنابراین، در آیه شریفه نه کسب و کار، مصداق لهو قرار گرفته است، و نه از کسب و کار به صورت مطلق در روز جمعه نهی شده است؛ بلکه منظور از لهو همان صدای طبل و امثال آن است که برای جلب نظر مشتریان و اعلام ورود کاروانهای تجاری نواخته میشد؛ و کسب و کار نیز تنها در زمان برپایی نماز جمعه مورد نکوهش و نهی واقع شده است.
البته در روایات توصیه شده است در روز جمعه، سزاوار است که هر فردی دست کم، بخشی از آنرا به آموختن امور دینی بپردازد:
«أُفٍّ لِرَجُلٍ لَا یُفَرِّغُ نَفْسَهُ فِی کُلِّ جُمُعَةٍ لِأَمْرِ دِینِهِ فَیَتَعَاهَدُهُ وَ یَسْأَلُ عَنْ دِینِه…»؛[13] (اف بر مردی که وقت خود را در هر جمعه اختصاص به مسائل دینش نمیدهد تا با آن تجدید عهد نموده و از دینش سؤال کند).
و «الصَّلَاةُ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ وَ الِانْتِشَارُ یَوْمَ السَّبْت»؛[14] نماز در روز جمعه و پرداختن به زندگی در روز شنبه.
اما از طرف دیگر، روایاتی نیز وجود دارد که تجارت و امور دنیوی در عصر جمعه را نه تنها مجاز، بلکه مایه برکت اعلام مینماید:
«وَ یُکْرَهُ السَّفَرُ وَ السَّعْیُ فِی الْحَوَائِجِ یَوْمَ الْجُمُعَةِ بُکْرَةً مِنْ أَجْلِ الصَّلَاةِ فَأَمَّا بَعْدَ الصَّلَاةِ فَجَائِزٌ یُتَبَرَّکُ بِه»؛[15] مسافرت و پرداختن به مسائل زندگی صبح روز جمعه شایسته نیست به جهت نماز جمعه، اما پس از نماز جایز و مایهی برکت است.
[1]. جمعه، 9. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا نُودِیَ لِلصَّلاةِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى ذِکْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَیْعَ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ».
[2]. ر. ک: مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 24، ص 127، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[3]. ر. ک: طباطبائى سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 19، ص 274، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، 1417 ق. المیزان فى تفسیر القرآن، ترجمه، موسوى همدانى، سید محمد باقر، ج 19، ص 461، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، 1374ش.
[4]. «اذا اقیمت الصلاة فلا تاتوها و انتم تسعون و أتوها و انتم تمشون و علیکم السکینة». آلوسى، سید محمود، روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم، ج 14، ص 296، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1415ق.
[5]. ر. ک: (ذکر و انواع آن)، 7741؛ (ذکر خدا)، 42399؛ (اهمیت ذکر و یاد خدا)، 62914؛ (منظور از ذکر کثیر در قرآن)، 95238.
[6]. جمعه، 10.
[7]. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 6، ص 220، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، 1404ق.
[8]. روایات وارده از اهلبیت(ع). قمى، على بن ابراهیم، تفسیر قمى، ج 2، ص 367، قم، دار الکتاب، چاپ چهارم، 1367ش. و از طرق اهلسنت، سیوطى جلال الدین، الدر المنثور، ج 6، ص 220، قم، کتابخانه آیة الله مرعشى نجفى، 1404ق. در مورد شأن نزول آیهی شریفه، متفقاند در اینکه کاروانى از تجار وارد مدینه شد، و آنروز روز جمعه بود، و مردم در نماز جمعه شرکت کرده بودند. رسول خدا(ص) مشغول خطبهی نماز بود. کاروانیان به منظور اعلام آمدن خود، طبل و دائره کوبیدند، مردم داخل مسجد، نماز و رسول خدا(ص) را رها نموده، به طرف کاروانیان متفرق شدند. این آیه شریفه بدین مناسبت نازل شد. بنابر این منظور از «لهو» همان استعمال طبل و دائره و سایر آلات طرب به منظور جمع شدن مردم است. و ضمیر در «الیها» به تجارت برمیگردد؛ چون مقصود اصلى مردم از متفرق شدن همان رسیدن به تجارت بود، و طبل و دائره وسیلهاى براى تجارت بود، نه مقصود اصلى. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 19، ص 274، ترجمه تفسیر المیزان، ج 19، ص 462.
[9]. عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، تحقیق، رسولی محلاتی، سید هاشم، ج 5، ص 329، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1415ق.
[10]. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج 10، ص 436، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[11]. همان.
[12]. الدر المنثور، ج 6، ص 222؛ روح المعانی، ج 14، ص 300.
[13]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 40، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[14]. برقی، ابو جعفر احمد بن محمد بن خالد، محاسن، محقق، مصحح، محدث، جلال الدین، ج 2، ص 346، قم، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1371ق.
[15]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 424، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق.