گندم، یکی از مهمترین مواد غذایی بشر است که تاکنون نتوانستهاند برای آن جانشین همطراز دیگری بیابند. به طوریکه در طول تاریخ در کشورها و دولتهای مختلف، موضوع ذخیرهسازی گندم – بویژه در زمان قحطی و خشکسالی- از دغدغههای بزرگ حکومتها و مردم بوده است. حتی در داستان حضرت یوسف(ع)، این مسئله یکی از دلایل نجات وی از زندان بود؛ چراکه از او دعوت شد تا با اتخاذ تدبیری خاصّ درباره ذخیره گندم، مصر را از قحطی نجات دهد.[1] خلاصه اینکه اینگونه موارد، همگی دلالت بر اهمیت ویژه این محصول استراتژیک دارد. مخصوصاً که گندم و نان برای لذّتبردن و پُرخوری نیست، بلکه عاملی برای توانیابی، کوشش و نشاط در میدانهای زندگی و تکلیف است.
از اینرو اگرچه باید به تمام نعمتهای خدا احترام گذاشت، اما نان به عنوان نمادی از تمام نعمتهای خوراکی پروردگار از احترام بیشتری برخوردار است.
در همین راستا، دین مبین اسلام، سفارشهای زیادی درباره نان و احترام به آن دارد و توصیههای معصومان(ع) در این زمینه به اندازهای است که میتوان در مورد آن ادعای استفاضه کرد:
- پیامبر خدا(ص): «بَارِکْ لَنَا فِی اَلْخُبْزِ وَ لاَ تُفَرِّقْ بَینَنَا وَ بَینَهُ فَلَوْ لاَ اَلْخُبْزُ مَا صَلَّینَا وَ لاَ صُمْنَا وَ لاَ أَدَّینَا فَرَائِضَ رَبِّنَا»؛[2]
[خدایا!] به نان ما برکت ده و میان ما و آن جدایی میفکن! اگر نان نبود، نه نماز میخواندیم و نه روزه میگرفتیم و نه واجبات پروردگارمان را انجام میدادیم.
- پیامبر خدا(ص): «أَکْرِمُوا الخُبْزَ، فَإِنَّهُ قَدْ عَمِلَ فیهِ ما بَیْنَ العَرْشِ إِلَی الأَرْضِ وَ ما فیها مِنْ کَثیرٍ مِنْ خَلْقِهِ…»؛[3]
نان را گرامی بدارید؛ زیرا برای به دست آمدن آن، آنچه بین آسمان و زمین است مؤثّر بود و بسیاری از آفریدگان خداوند در روند تولید آن زحمات زیادی را متحمل شدهاند.
- پیامبر خدا(ص): «أَکْرِمُوا الْخُبْزَ … وَ مِنْ کَرَامَتِهِ أَنْ لَا یُوطَأَ وَ لَا یُقْطَعَ»؛[4]
نان را گرامی بدارید،… و یکی از نشانههای گرامیداشت نان آن است که زیر پا گذاشته نشده و [با چاقو] بریده نشود.
- امام رضا(ع): «لَا تَقْطَعُوا الْخُبْزَ بِالسِّکِّینِ وَ لَکِنِ اکْسِرُوهُ بِالْیَدِ وَ خَالِفُوا الْعَجَمَ»؛[5]
نان را با چاقو نبرید و با دست بشکنید و [با این کار] با عجم مخالفت کنید.
مانند این احادیث، چندین نمونه دیگر در منابع روایی شیعه و سنی مشاهده میشود که همگی گویای اهمیت و احترام نان بوده و اکثر آنها با سندی مورد اعتماد است و فقها بر اساس اینگونه روایات، احترام نان را لازم شمرده و بریدن آنرا با اشیای تیزی مانند چاقو، مکروه شمردهاند.[6]
در اینجا – همانطور که در بخش دوم سؤال، مطرح شده است – دو مسئله مطرح است:
- با وجود نهی از بریدن نان – مثل حدیث چهارم- چرا این کار حرام نبوده و تنها مکروه شمرده شده است؟
در اینباره میتوان گفت؛ اگرچه ظهور اولیه صیغهی نهی در حرمت است، ولی اولاً: روایاتی نیز وجود دارد که بریدن نان با چاقو را مجاز اعلام میکند و نتیجه جمعبندی این دو دسته از روایات، کراهت این کار میشود؛[7] ثانیاً، شهرت کراهت بریدن نان، در کلام فقها،[8] مانع از فتوا به حرام بودن آن میگردد.
- علت و فلسفهی کراهت بریدن نان با چاقو چیست؟
در اینباره ابتدا یادآور میشویم، علت اصلی احکام الهی همان دستوراتی است که در منابع دینی به ما رسیده و در واقع ما از روی تعبد به آن گردن مینهیم، ولی درباره حکمت و فلسفهی این حکم مواردی بیان شده است:
الف) این مطلب درباره نان سفارش شده تا مردم به این نعمت نمادین، ارج و احترام ویژهای داشته باشند.
ب) شاید این کار در گذشته از اخلاق متکبّران و مرفّهان جامعه بوده؛ از اینرو به انجامندادن آن توصیه شده است.
ج) عرف جامعه آنروز، بریدن نان با چاقو را نوعی بیاحترامی به آن میدانستند.
د) -طبق آنچه در حدیث چهارم گذشت- به جهت مخالفت با عجَم(غیر اعراب) بریدن نان مکروه اعلام شده بود؛ چراکه ظاهراً آنها در آن روزگار، نان را با چاقو میبریدند. علامه مجلسی پس از نقل این حدیث میگوید: «فرمان مخالفت با عجم برای این بوده است که در آن روزگار، اینان کافر بودند».[9]
با اینحال، به نظر میرسد امروزه موضوع این سخن منتفی شده و بریدن نان، یک ویژگی برای غیر اعراب و کفار شمرده نشود؛ پس چه بسا مهمترین حکمت نهی از آن، همان مسئله حفظ احترام نان باشد؛ از اینرو، شاید بتوان گفت، اگر شرایط به گونهای بود که عرف مردم، بریدن نان – بویژه نانهای ماشینی – با چاقو و قیچیهای مخصوص را بیاحترامی به آن محسوب نکرده، بلکه این کار را موجب جلوگیری از اسراف نان بدانند، کراهت بریدن نان برداشته شود، همانطور که این مطلب در کلام برخی از فقها نیز مشاهده میشود.[10]
[1]. ر. ک: تفاسیر ذیل آیات 54 و 55، سوره یوسف؛ ماهنامه مبلغان، شماره 113، اهمیت نان در اسلام، ص 91، اسفند 1387 و فروردین 1388.
[2]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، کافی، ج 5، ص 73، ح 13، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[3]. همان، ج 6، ص 302، ح 2.
[4]. همان، ص 303، ح 5.
[5]. همان، ص 304، ح 14.
[6]. ر. ک: امام خمینی، توضیح المسائل(محشّی)، گردآورنده، بنیهاشمی خمینی، سید محمدحسین، ج 2، ص 607، م 2637، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ هشتم، 1424ق.
[7]. عن رسول الله: «لَا بَأْسَ بِقَطْعِ الْخُبْزِ بِالسِّکِّین»؛ برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ج 2، ص 589، ح 93 و 94 و 95، قم، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1371ق.
[8]. ر. ک: حلّی، ابن ادریس، محمد بن منصور بن احمد، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ج 3، ص 136، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1410ق؛ عاملی، شهید اول، محمد بن مکی، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیة، ج 3، ص 28، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1417ق؛ توضیح المسائل(محشّی)، ج 2، ص 607، ذیل م 2637.
[9]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 63، ص 271، بیروت، مؤسسة الطبع و النشر، چاپ اول، 1410ق.