قضیه تقسیمات گوناگونی دارد که یکی از تقسیمات آن، تقسیم به موجبه و سالبه است؛ زیرا قضیه به حسب رابطه یا اینگونه است که یک رابطه – اعم از اتحادى یا تلازمى یا تعاندى – اثبات مىشود و یا چنین رابطهای نفى مىشود. اولى را «قضیه موجبه» و دومى را «قضیه سالبه» مىخوانند. مثلاً اگر بگوییم «زید ایستاده است»، قضیه حملیه موجبه است، و اگر بگوییم «زید ایستاده نیست»، قضیه حملیه سالبه است. اگر بگوییم: «اگر بارندگى زیاد باشد محصول فراوان است»، قضیه شرطیه متصله موجبه است، و اگر بگوییم: «اگر باران به کوهستان نبارد، به سالى دجله گردد خشک رودى»، شرطیه متصله سالبه است.[1]
تقسیم دیگر قضیه، تقسیم آن به «محصله» و «معدوله» است؛ «قضیه محصله» قضیهای است که موضوع یا محمول آن امر موجود و محصلی است؛ مانند انسان، محمد، عالم، عادل و …؛ و «قضیه معدوله» قضیهای است که موضوع یا محمول آن معدول است؛ یعنی حرف سلب و نفی بر آن وارد شده به گونهای که حرف سلب، جزء موضوع یا محمول شده است.
علمای منطق در بیان فرق بین قضیه سالبه با معدوله – بویژه در فرق بین معدولة المحمول و سالبه محصلة المحمول – گفتهاند این دو به چند جهت تفاوت دارند:
- تفاوت از نظر معنا: زیرا در «قضیه سالبه» رابطه و حمل سلب میگردد و در «قضیه معدوله» سلب جزئی از محمول است و به اصطلاح مسلوب حمل بر موضوع میشود.
- تفاوت از نظر لفظ: (البته این تفاوت اختصاص به زبان عربی دارد): در قضیه سالبه حرف ربط بعد از حرف سلب قرار میگیرد تا دلالت بر سلب حمل کند، مثل «لیس الانسان هو حجرا»، اما در معدوله حرف ربط قبل از حرف سلب قرار میگیرد تا دلالت بر حمل سلب کند، مانند «الانسان هو لیس حجرا». البته این در صورتی است که رابطه در قضیه ذکر شود، و گرنه یا باید به نیت گوینده و یا قرائن دیگر رجوع شود.
- تفاوت از نظر ادات نفی: غالباً حرف سلب «لیس» برای قضایای سالبه، و حرف سلب «لا» و «غیر» برای قضایای معدوله به کار میرود.[2]
بنابراین، قضیه «الماهیة من حیث هی لیست الا هی» قضیه سالبه محصله است.
[1]. ر. ک: (اقسام قضایا در منطق)، 19410.
[2]. ر. ک: الحیدری، السید رائد، المقرر فی توضیح منطق المظفر، ج 1، ص 57- 61، ذوی القربی، الطبعة الاولی، 1422ق.