خانه » همه » مذهبی » عبادت ما برای خود ما است، یعنی چه؟ این مسئله با عبادت برای خدا چگونه قابل جمع است؟

عبادت ما برای خود ما است، یعنی چه؟ این مسئله با عبادت برای خدا چگونه قابل جمع است؟

پاسخ اجمالی

از آن‌جا که خداوند، حکیم است و به کار عبث و بیهوده امر نمی‌کند، قطعا عبادت‌هایی که ما را به انجام آنها امر نموده، دارای آثار و فوایدی است، و چون خداوند غنی بالذات است و به این عبادت‌های ما نیازی ندارد، فواید این عبادت‌ها، به غیر خدا(فرد عبادت کننده و دیگران) می‌رسد.

این اثرات و فواید، با هدف و انگیزۀ ما از عبادت منافاتی ندارد؛ یعنی اگر چه یک انسان خودساخته فقط برای خداوند، عبادتی را انجام می‌دهد، ولی این هدف، با این مسئله که فایده‌ای هم نصیب خود عبادت کننده شود، منافاتی ندارد.

هدف افراد از عبادت، به نوع فکر و سطح آگاهی و معرفت آنان بستگی دارد، و انبیای الاهی و ائمۀ معصومین(ع) که در اوج معرفت قرار دارند، دارای بالاترین هدف از عبادت پروردگار، که همان شکر از الطاف پروردگار و انجام عملی که سزاوار مقام ربوبی است، هستند و هر چه هدف بلندتر باشد، آثار عبادت که به عبادت کننده می‌رسد، بیشتر و بهتر خواهد بود.

از دیدگاه دیگر، انسان موجودی است دو بعدی، با گرایش‌های الاهی و نفسانی، و از این جهت دارای دو خود حقیقی و مجازی است. آنچه از نظر اسلام مذموم است، تلاش و کوشش در راه خود حیوانی و نفسانی(مجازی) است، اما تلاش و فعالیت در راه ارتقای خود واقعی، در حقیقت تلاش و کوشش در راه خدا و برای خدا است. اگر هدف انسان از عبادت، ارتقای بعد الاهی و تقرب به پروردگار باشد، در این صورت عبادت‌های او کاملاً هم‌جهت و هم‌سو با عبادت “الله” می‌شود و از مسیر الاهی، ذره‌ای انحراف پیدا نمی‌کند.

پاسخ تفصیلی

پاسخ به آنچه در سؤال آمده است، می‌تواند در دو بخش تنظیم گردد:

یک) اگر چه عبادت‌ها آثاری دارند، اما معصومین(ع) به این آثار چشم ندوخته‌اند و انگیزۀ آنان از عبادات، فقط و فقط خدا است و خدا را برای خدا می‌خواهند نه برای خود.

برای توضیح این پاسخ، توجه به نکاتی ضروری می‌نماید:

الف) بدیهی است که عبادات آثاری دارند و کاری لغو و بیهوده نیستند؛ زیرا خداوند هرگز به کاری بیهوده امر نمی‌کند و بر ترک آن وعدۀ عذاب[1] نمی‌دهد. اما بیقین این تأثیر در مقام والای خداوند نیست که باعث تقویت قدرت خداوند و ارتقای مقام الاهی شود؛ زیرا مقامی فوق مقام پروردگار متصور نیست و همۀ انسان‌ها و مخلوقات، ذره‌ای از دریای بی‌کران عظمت او محسوب می‌شوند. او غنی بالذات است و فقری ندارد تا غیر او بخواهد آن‌را جبران نماید، و هیچ‌کس نمی‌تواند به او ضرری برساند تا با عبادت بندگان خالص، جلوی آن گرفته شود.

پس تأثیر این عبادت‌ها، در خود انسان عبادت کننده و دیگر انسان‌ها و موجودات است.[2] و فرقی نمی‌کند که انسان‌های عادی آنها را انجام دهند، یا معصومین(ع). و البته معصومین(ع) از عبادت‌های خود، بیشتر از دیگران سود می‌برند؛ زیرا آنها با معرفت کامل‌تری آنها را به جا می‌آورند.

ب) اثر و فایدۀ عبادت که از آن به هدف و غرض فعل تعبیر می‌کنند، نباید با هدف فاعل، یعنی نیت و انگیزۀ انجام دهندۀ کار خلط شود، و هیچ الزامی وجود ندارد که انگیزۀ فاعل، همان هدف فعل باشد.

بهتر است فرق بین هدف فاعل و هدف فعل را با مثالی توضیح دهیم:

فرض کنید که برای بیماری، دارویی مفید و شفابخش است، اما بیمار از خوردن آن خودداری می‌کند، ولی این بیمار برای پدرش، احترام خاصی قائل است و پدرش بر خوردن این دارو اصرار دارد. او در این‌جا اقدام به خوردن دارو می‌کند، نه برای این‌که آثار مفیدی برای او دارد، بلکه چون پدرش از او خواسته است؛ یعنی هیچ الزامی وجود ندارد که انگیزۀ فاعل، همان هدف فعل باشد.

حال می‌گوییم، اگرچه خداوند، بهترین شاکران است و هیچ عملی را بدون شکرگزاری رها نمی‌کند، اما انسان‌هایی هستند که اگر بدانند و یقین داشته باشند که این عبادت، برای آنها هیچ‌گونه سود و فایده و نفعی ندارد، باز هم دست از عبادت خدا بر نمی‌دارند؛ چون خدا به آنها امر کرده، آن‌را به جای می‌آورند. و ما معتقدیم که ائمۀ ما از این دسته بودند.

ج) هدف فاعل از انجام عبادت، میزان تأثیر و فایدۀ آن عمل عبادی را مشخص می‌کند؛ یعنی به هر میزان، انگیزۀ فاعل خالص‌تر باشد به همان میزان، هدف فعل و آثار عمل عبادی گسترده‌تر و بهتر خواهد بود و در واقع، یک عمل تا مادامی که برای خدا انجام نشود، اثری ندارد و آن‌گاه اثر دارد که برای خدا انجام شود. اما برای خدا بودن عمل، درجات و مراحلی دارد: “گروهی به شوق بهشت خدا را عبادت می‌کنند که این عبادت تجار است.(ارزش و فایدۀ چندانی ندارد) و گروهی از ترس جهنم خدا را عبادت می‌کنند که عبادت بردگان و بندگان است.(ارزش و اثری ندارد)، ولی گروهی هستند که چون خداوند را اهل و شایستۀ عبادت می‌بینند، برای شکر نعمت‌ها او را عبادت می‌کنند که این، عبادت احرار و آزادگان است.(بسیار با ارزش و سودمند است)”.[3]

این جمله که از سخنان گوهر بار حضرت علی(ع) است، به هدف و انگیزۀ فاعل اشاره دارد که اگرچه انسان، با انگیزۀ رفتن به بهشت یا نرفتن به جهنم، از انگیزۀ الاهی فاصله نمی‌گیرد و بالاخره رفتن به بهشت، چیزی است که خدا آن‌را خواسته و اثر طبیعی اعمال عبادی هم همین است که انسان به گوهر تقوا دست یابد و در پرتو آن وارد بهشت گردد، اما انسان باید به جایی برسد که خدا را برای خدا بخواهد:

خلاف طریقت بود که اولیا

تمنا کنند از خدا جز خدا

گر از دوست چشمت به احسان اوست

تو در بند خویشی، نه در بند دوست.[4]

و همان‌گونه که تذکر دادیم، آثار چنین عبادتی که فقط برای خدا است، به خود عبادت کننده می‌رسد و باعث می‌گردد تا عبادت کننده مقام رضوان و قرب الاهی را به دست آورد، اما او برای این آثار، تن به عبادت خدا نداده است.

انسانی که به این جایگاه رسیده است، عبادت را راه عشق‌بازی با معبود یافته است،[5] و عاشق جز وصال معشوق، چیزی در سر ندارد و حتی به جایی می‌رسد که از خود، خواسته‌ای ندارد. او هستی‌اش را به پای معشوق فدا می‌کند. بابا طاهر در این باره چنین سروده است:

یکی درد و یکی درمان پسندد

یکی وصل و یکی هجران پسندد

من از درمان و درد و وصل و هجران

پسندم آنچه را جانان پسندد.

دو) پاسخ دیگر آن است که انسان دارای دو بعد است:

1.بعد الاهی، 2. بعد نفسانی، که از آن دو، به خود واقعی و خود مجازی[6] تعبیر می‌کنند. آنچه در اسلام، مذمت شده و جهاد و مبارزۀ با او به عنوان جهاد اکبر تلقی شده است، همین خود مجازی و خواسته‌های او است. اگر در قرآن آمده است که بزرگ‌ترین باختن‌ها، این است که انسان خودش را ببازد،[7] منظور همین خود و من واقعی است.

این خود حقیقی است که قرآن در بارۀ آن فرمود: “مانند آنهایی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز چنان کرد تا خود را فراموش کنند”.[8] یعنی انسان این خود را آن‌گاه کشف می‌کند که خدا را کشف کرده باشد و لذا شهود منِ خود، هیچ وقت از شهود خدا جدا نیست.[9] با این خود، نه تنها نباید مبارزه کرد، بلکه باید او را عزیز و گرامی داشت و به همین جهت است که انسان حق ندارد عملی را که آبرویش را در بین مردم به خطر می‌اندازد، انجام دهد.[10]

به تعبیر شهید مطهری: روح و حقیقت عبادت که توجه به خدا است، بازیافتن خود واقعی است. انسان خود حقیقی‌اش را در عبادت و در توجه به ذات حق پیدا می‌کند و می‌یابد.[11]

به هر حال، اگر هدف انسان از عبادت، ارتقای بعد الاهی و تقرب به پروردگار باشد و عبادت را به این نیت انجام دهد، در این صورت، عبادتی که برای ارتقای درجات معنوی و الاهی خود انجام می‌دهد کاملاً هم‌جهت و هم‌سو با عبادت “الله” می‌شود و از مسیرحق، ذره‌ای انحراف پیدا نمی‌کند. عبادت معصومین(ع) از این نوع است. ما انسان‌ها نیز باید با پیروی از ایشان(ع) سعی کنیم عباداتمان در این مسیر قرار ­گیرد.

در این صورت، انسان باید خودخواه باشد؛ یعنی ارزش‌های الاهی خود را بشناسد و آنها را دوست داشته باشد و آنها را بیهوده از بین نبرده و در مسیر افزودن بر آنها باشد؛ زیرا خودخواهی، به معنای دوست داشتن بعد الاهی، خداخواهی و خدادوستی است. پس آنچه از نظر اسلام مذموم است، تلاش و کوشش، در راه خود حیوانی و مادی و نفسانی است، اما تلاش و فعالیت در راه ارتقای خود(بعد) الاهی، در حقیقت، تلاش و کوشش در راه خدا و برای خدا است.

لذا اگر انگیزۀ کسی که اجیر می‌شود عبادتی مثل حج را برای دیگری به جا آورد، ارتقای خود واقعی باشد،[12] این انگیزۀ او ممدوح است.


[1]. “کسانی که از عبادت من تکبر می‌ورزند، به زودی با ذلت وارد دوزخ می‌شوند”. غافر، 60.

[2]. در قرآن و روایات به آثار عبادات اشاره شده است؛ مثلا قرآن در بیان علت وجوب روزه می‌فرماید:

“… لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ”؛ … تا شاید شما باتقوا شوید.(بقره، 183) و یا حضرت صدیقۀ کبری، فاطمه زهرا(س) به فواید تربیتی نماز، تواضع را هم می‌افزاید و می‌فرماید: “خداوند نماز را واجب کرده است تا مردم متواضع شوند و …”. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 3، ص 568، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق. و به همین دلیل، گفته می‌شود عبادت، یک مکتب انسان سازی است و طبیعی است که با اصلاح فرد، جامعه هم اصلاح می‌شود. برای آگاهی از آثار عبادت، ر. ک: جوادی آملی، عبدالله، حکمت عبادات.

[3]. «انواع عبادات»، 73770؛ «شیوه های عبادت»، 8931؛ «عمل به واجبات بالاترین عبادت»، 42316.

[4]. سعدی.

[5]. “قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَهَا فَهُوَ لَا یُبَالِی عَلَى مَا أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْیَا عَلَى عُسْرٍ أَمْ عَلَى یُسْرٍ”؛ بهترین مردم کسی است که به عبادت عشق ورزد(عبادت را  معشوق خود بداند)، با عبادت معانقه کند و آن‌را با تمام وجود لمس نماید و خود را برای آن فارغ سازد، آن‌گاه نگران نخواهد بود که دنیا برای او به سختی بگذرد، یا به آسانی. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 83، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. 

[6]. این خود، درجاتی دارد و از خودمحوری شروع و به عقدۀ روانی ختم می‌شود؛ برای آگاهی بیشتر، ر. ک: مطهری، مرتضی، مجموعه ‏آثار، ج ‏23، ص 228، تهران، صدرا.

[7]. ر. ک: زمر، 15.

[8]. ر. ک: حشر، 19.

[9]. ر. ک: مجموعه آثار، ج 23، ص 240.

[10]. همان، ص 237- 243.

[11]. همان، ص 242.

[12]. در این حالت، اگر چه ثواب عبادات برای اجیر کننده است، اما در عبادتی که ریا نباشد و به قصد قربت باشد، اثرات تربیتی فراوانی وجود دارد. در این صورت، انگیزه و هدف اجیر می‌تواند چند چیز باشد:1. فقط رسیدن به همان آثار تربیتی،2. فقط رسیدن به مبلغ اجاره،3. رسیدن به هر دو.

 ممکن است به ذهن بیاید که صورت دوم، اشکال دارد، اما باید گفت که نمی‌توان یک حکم کلی کرد؛ زیرا ا گرچه هدف اجیر از گرفتن مبلغ اجاره، آثار تربیتی خود عبادت نیست، اما اگر هدفش این باشد که با این مبلغ، نیازهای مادی خود را تأمین کند و از این‌راه، دست خود را پیش بی‌گانه دراز ننماید و در واقع، خود واقعی خود را حفظ کند، در این صورت باز، انجام عبادت در دست یافتن این شخص به خود واقعی مؤثر بوده است؛ یعنی در این صورت هم عبادت از آثار تربیتی برخوردار است. (دقت کنید که اجرت، داعی و انگیزه شده است برای نزدیک شدن من به خدا. اما این‌که چرا من در پی این اجرت هستم، این خود می‌تواند داعی و انگیزه‌های دیگری داشته باشد. پس لزوما گرفتن اجرت، نه با قصد قربت در عبادات منافات دارد، و نه با خود واقعی).

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد